یازهرای اطهر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ماه محرم

24 شهریور 1395 توسط عاطفه قنبری

محرم نخستین ماه از ماه‌های دوازده گانه قمری و یکی از ماه‌های حرام است که در دوران جاهلیت و نیز در اسلام، جنگ در آن تحریم شده بود.
شب و روز اول محرم به عنوان اول سال قمری دارای نماز و آداب خاصی است که در کتاب شریف مفاتیح الجنان بیان شده است.

محرم، ماه حزن و اندوه و عزاداری شیعیان در شهادت حضرت امام حسین علیه السلام است.
حوادث و وقایع فراوانی در ماه محرم رخ داده است که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شویم:

غزوه ذات الرقاع، فتح خیبر، ازدواج حضرت زهرا، ورود امیر مؤمنان علی علیه السلام، حادثه خونین کربلا - تاسوعا و عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت خاندان امام به کوفه و شام.

همچنین نقل است که به خلافت رسیدن عثمان، قتل محمد امین برادر مأمون عباسی، قتل جعفر برمکی و انقراض آل برمک و دولت برامکه، واقعه هولاکو و مستعصم و انقراض دولت بنی عباس در این ماه بوده است.

عروج حضرت ادریس به آسمان، استجابت دعای حضرت زکریا علیه السلام، عبور حضرت موسی علیه السلام از دریا و غرق شدن فرعونیان در نیل و عذاب اصحاب فیل نیز در ماه محرم رخ داده است.

 نظر دهید »

چرا خدا خواست واقعه عاشورا در ماه محرم باشد؟

24 شهریور 1395 توسط عاطفه قنبری

خواست خدا وقوع حادثه عاشورا در ماه محرم نبوده تا از فلسفه آن سؤال شود، بلکه خواست خدا این بوده که این حادثه در ماه محرم واقع نشود، زیرا خداوند از وقوع جنگ و خونریزی در ماه‌های حرام از جمله محرم کلاً منع فرموده است.

به گزارش فارس، یکی از سؤالاتی که پیرامون عاشورا مطرح می‌شود، این است که محرم جزو ماه‌های حرام است، پس چرا امام حسین(ع) در این ماه جنگ کرد؟ اصلاً فلسفه اینکه خدا خواست تا واقعه عاشورا در این ماه باشد، چیست؟

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه پاسخ می‌دهد:

پیش از اسلام در میان ماه‌های قمری چهار ماه(رجب، ذی‌القعده، ذی‌الحجه، محرم) حرام بوده که در آن بر طبق سنت حتی در جاهلیت جنگ و خونریزی حرام و پیکار در آن زشت شمرده می‌شد و هر قبیله‌ای هم که با هم جنگ داشتند، مانند: اوس و خزرج که 120 سال با هم نزاع و پیکار می‌کردند، در این چهار ماه متارکه می‌کردند.

اسلام که یک دین اجتماعی بود، هر ادب و سنت ملی که مخالف با عقل و شرع نبود، حفظ می‌کرد، در دوره اسلام ماه‌های حرام مورد احترام تمام قبایل بود، جز آنکه بنی‌امیه چون بر کرسی ریاست نشستند، نه تنها آداب و سنن دین اسلام را محو کردند، بلکه آداب و رسوم ملی عرب را هم زیر پا گذاشتند، لذا مورخین عرب آن‌ها را از نژاد عرب نمی‌شناسند.[1]

وقتی معاویه مرد و یزید بر اریکه قدرت تکیه داد، طی فرمانی به والی مدینه نوشت، حتماً از حسین … بیعت بگیر و اگر از بیعت امتناع ورزید، گردنش را بزن و سرش را نزد من بفرست.[2]

امام(ع) در شب 27 رجب با بیم و امید مدینه را به قصد مکه پشت سرگذاشت و پس از پنج ماه توقف در مکه، در روز هشتم ذی‌الحجه که حجاج برای رفتن به عرفات آماده می‌شوند، به این جهت که خون پاکش در مراسم حج در حال احرام در ماه حرام و در حرم امن الهی، توسط 30 نفر مأموری که حکومت برای ترور آن حضرت آماده کرده بود، به زمین ریخته و حرمت حرم امن خدا و ماه حرام شکسته نشود، مکه را به قصد کوفه ترک گفت و سر دو راهی کوفه راه را بر او بستند و او را به سوی کربلا بردند.

امام با آنکه علم به شهادت خود داشت، می‌خواست امیر و لشکر کوفه را در توجه به این ادب ملی و دینی نگاه دارد، بلکه برای حفظ سنن قدیمی و تاریخی یعنی احترام ماه محرم جنگ نکنند، ولی پسر مرجانه ابن زیاد احترام این ماه را نگاه نداشت و دستور داد در روز دهم محرم خون پاکیزه‌ترین نفوس قدسی را بریزند.[3]

«عمر بن سعد» فرمانده سپاه یزید بن معاویه می‌خواست روز نهم محرم برخلاف نص صریح و اکید قرآن، مبادرت به جنگ کند و با حسین(ع) بجنگد، امام به منظور ممانعت از وقوع جنگ در ماه حرام، آیات مربوط به قدغن بودن در ماه‌های حرام از جمله ماه محرم را نوشت و به وسیله یکی از برادران خود، برای عمر بن سعد فرستاد که خداوند جنگ را در ماه‌های حرام قدغن کرده و اینک محرم‌الحرام است و شما که می‌خواهید با من در این موقع بجنگید، علاوه بر اینکه به روی یکی از مردان حق شمشیر می‌کشید، بر خلاف نص قرآن رفتار می‌کنید و من این حرف را از بیم کشته شدن نمی‌زنم، بلکه از این جهت یادآوری می‌کنم که عملی بر خلاف نص صریح قرآن به انجام نرسد.[4]

ولی عمر سعد کاری که کرد، جنگ را تا روز عاشورا تأخیر انداخت و در روز عاشورا به سپاه خود دستور داد: ای لشکر خدا سوار شوید و بهشت بر شما بشارت باد و آن گاه همراه تعدادی به طرف خیمه‌گاه ابی عبدالله الحسین(ع) جلو آمد و با پرتاب تیر حمله را آغاز کرد و به سپاه خود گفت: نزد امیر شاهد باشید، اول کسی که به حسین تیر زد من بودم.[5]

بنابراین، این ابن زیاد و عمر بن سعد بودند که امام حسین(ع) را در کربلا محاصره کرده و جنگ را آغاز کردند و تلاش امام در جهت ممانعت از وقوع جنگ در ماه حرام در قلب آن از خدا بی‌خبران مؤثر نیفتاد، فلذا امام به دستور قرآن که می‌فرماید: ماه حرام در برابر ماه حرام (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید) و تمام حرام‌ها (قابل) قصاص است، هر کسی به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدی کنید و از خدا بپرهیزید…[6]، در صدد دفاع برآمده و از باب دفاع و مقابله به مثل با آنان جنگید، روی این حساب امام حسین (ع) در کربلا دفاع کرد نه جنگ.[7]

با توجه به توضیحی که در پاسخ بخش اول پرسش داده شد، زمینه و مجال بررسی بخش دوم نمی‌ماند، زیرا نه تنها خواست خدا وقوع حادثه عاشورا در ماه محرم نبوده تا از فلسفه آن سؤال شود، بلکه خواست خدا این بوده که این حادثه در ماه محرم واقع نشود، زیرا خداوند از وقوع جنگ و خونریزی در ماه‌های حرام از جمله محرم کلاً منع فرموده است، این بنی‌امیه و عمّال حکومت آنان بودند که این حادثه تلخ و دلخراش را در ماه حرام به وجود آوردند و وقوع این حادثه تلخ در ماه محرم بر خلاف دستور خدا نشانه دیگری بر نفاق بنی‌امیه است.

 نظر دهید »

آثار و فواید روزه

09 خرداد 1395 توسط عاطفه قنبری

آثار و فواید روزه
فلسفه ی عالی و فاید مهم روزه گرفتن همان است که در قرآن آمده: «روزه باعث ایجاد تقوا در انسان می شود»
ولی در کنار آن فوائد دیگری نیز برای روزه داری وجود دارد که آن هم به نوبه خود اهمیت دارند بعضی از آنها عبارتند از:
1- آثار معنوی و تربیتی
روزه، با کیفیتی که دارد در حقیقت روح معنوی و ایمانی انسان را تقویت و اراده او را در اجتناب از معاصی و گناه قوی و نیرومند می گرداند و رمضان ماه خودسازی و تزکیه است.
در این باره امام علی علیه السلام چنین توصیه می فرماید: «علیکم بصیام شهر رمضان فان صیامه جنة حصینة» (امالی طوسی، ص 136)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ارزش معنوی عبادات و فرائض را مشخص فرمود و از نظر مراتب و درجات برای هر یک از آنها ارزشهای به خصوصی ذکر کرده و از باب انکه اهمیت روزه و خود سازی بوسیله آن از یک امتیاز خاصی برخوردار است او را باب و دروازه عبادات قرار می دهد:
«لکل شی باب و باب العباده الصوم»
برای هر چیزی بابد و دریست و درِ عبادات، روزه است.(محجة البیضاء، ج2، ص122)
و کمتر عبادتی است که داری شرایط خاصی باشد که در حین خواب ثواب عبادت و طاعت برای شخص ثبت گردد که فرمود: «نوم الصائم عبادة» «خواب روزه دار عبادت است».(همان)
روزه عبادتی نسبتا شاق و مشکل است که باید بنده خدا به این عبادت مهم تن در دهد که تا از این باب و دروازه وارد عبادات دیگر شود.
بنابراین روزه دروازه عبادات است به معنای اینکه خودسازی و مقاومت در انجام عبادات را از روز باید شروع نمود.
در حدیث قدسی آمده است: «کُلُّ حَسَنَةٍ بِعَسْرِ اَمثالِها الی سَبْعِمَأةِ ضِعْفٍ الّا الصِّیامَ فَانَّهُ لی و انا اَجْزی بِهِ» (همان)
«هر حسنه و عمل نیکی به ده برابر تا هفتصد برابر پاداش دارد مگر روزه، زیرا براستی روزه متعلق به من است و من مستقیما ثواب و جزای روزه را می دهم.»
2- آثار اجتماعی
روزه موجب تهذیب جامعه، و تداوم روح تعادل و همبستگی و برادری بین مسلمین و همدردی و همنواز، و استحکام پایه های فضایل اخلاقی و منهدم ساختن رذایل اخلاقی از قبیل فسق و فجور، فحشاء و جنایت می باشد.
از نتایج بارز روزه، برانگیختن حس همدردی نسبت به مستمندان و همنوعان تنگدست است، آنانکه زندگی آسوده ای دارند و رنج فقر و طعم گرسنگی و تشنگی را نچشیده اند . ممکن است از حال مستمندان غافل بمانند و روزه وسیله ای است که آنان را از غفلت می رهاند و رنج مستمندان را به یاد آنان می آورد تا به دستگیری فقیران همت گمارند و به درد دل آنان برسند.
از سویی به احسان و اطعام و انفاق به مستمندان در ماه مبارک رمضان بسیار سفارش شده است و از سوی دیگر گرسنگی و تشنگی روزه موجب درک رنج مستمند می گردد. و بدین ترتیب ثروتمندبه فقیر نزدیک می شود و احساس رقت می یابد و احسان و انفاق فزونی می گیرد و جامعه کمک به همنوع را می آموزد.
تا به مسلمانان به احسان نسبت به هم بپردازد و با تمرین براین صفت ازنده انسانی ، جامعه را از کینه برهانند و برادر وار، درکنار هم از نعمت های الهی بگیرند؛ و شایسته است که روزه داران به همه این نکات انسانی روزه توجه کنند و بکوشند واقعا فریضه روزه را آنچنان که باید بجا آورند و ماه مبارک رمضان را آنچنان که سزاوار این ماه است به سر آورند تا همگان از برنامه های سازنده اسلامی بهره مند شوند.
از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام پرسیدند: چرا روزه واجب شده است؟
فرمودند: تا ثرومتمند درد گرسنگی را دریابد و به فقیر توجه کند. (کافی، ج4، ص181)
و هشام از امام صادق علیه السلام علت روزه را پرسید فرمود: «خداوند روزه را واجب کرد تا غنی و فقیر با هم مساوی باشند. و بدان جهت که غنی رنج و گرسنگی را لمس نکرده تا به فقیر رحم کند و هر وقت چیزی خواسته قدرت بدست آوردن آن را داشته است خدا خواسته است که میان بندگانش یکنواختی بوجود آورد و خواسته است ثروتمند طعم گرسنگی را بچشد، و اگر جز این بود ثروتمند بر مستمند و گرسنه ترحم نمی کرد.» (وافی، ج2، ص8)
3- آثار اقتصادی
روزه، سدی در مقابل اسراف و تبذیر بوده و باعث عدم تبعیض و شکاف طبقاتی از نظر اقتصادی است زیرا بوسیله بذل و بخشش و انفاق مالی، هیچ گاه فردی در اجتماع مسلمین گرفتار فقر و تنگدستی نخواهد شد.
امیرمومنان علی علیه السلام می فرماید: فقر و تنگدستی ، مرگ بسیار بزرگ و فجیع است.(میزان الحکه ج7، ص504)
زیرا سختی مرگ یک بار است اما سختی فقر و تنگدستی بی شمار است. روزه فریضه ای است که مسلمان را از غرقه شدن در مادی گرایی و حرص و آز برای لذت های مادی، و مسابقه برای مصرف و تن پروری می رهاند، و به او می آمزود که به فکر دیگران باشد و بر خواهشهای جسمانی خویش مسلط گردد و به مصرف به قدر نیاز قناعت ورزد و از اسراف و تبذیر بپرهیزد.
روزه به مسلمان قناعت و مناعت را می آموزد و ارزش این صفات و تاثیر آن در ایجاد صفت برجسته دیگر همچون زهد و بخشش بسیار است. قانع از دیگران بی نیاز است و تن به ذلت و خواری نمی دهد، جامعه ای که روح قناعت را در خود بپرورد بر خود متکی خواهد بود و بیا دوری از مصرف بی رویه می تواند بر پای خویش بایستد و از بیگانه بی نیاز باشد.
4- آثار بهداشتی
روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت بدن مخصوصا در سلامت معده و پاکسازی آن از انواع غذاها که موجب بیماریهاست اثرات فوق العاده دارد.
معده و دستگاه گوارش از اعضا پرکار اندام آدمی است و با سه وعده غذا که معمول مردم است تقریبا در همه ساعات دستگاه گوارش به هضم و تحلیل و جذب و دفع مشغول است.
روزه باعث می شود که از یک سو این اعضا استراحت کنند و از فرسودگی مصون بمانند و نیروی تازه ای بگیرند و از سوی دیگر ذخایر چربی که زیانهای مهلکی دارند تحلیل رفته و کاسته شوند.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: روزه بگیرید تا سالم بمانید.(سفینة البحار، ج2، ص78)
از نظر روانی و اخلاقی ، مردمی که همیشه سیر می خورند تدریجا یک حالت طغیان و غرور بر ایشان دست می دهد و در نتیجه به کارهای ناپسندی دست می زنند و علاوه بر این از بسیاری کمالات معنوی باز می مانند پر واضح است که انسان وقتی همیشه سیر خورد کم کم شهوات بر او غالب می شود و چه بسا او را به نافرمانی از خدا وادار می کند، مخصوصا اگر جوان و عزب باشد و نیز پس از گذشت مقداری از زمان تغذیه خواب بر او مستولی می شود و هر اندازه معده از غذا پرتر باشد تسلط خواب بر انسان بیشتر است و قهرا انسان را از کسب کمالات و فضایل زیادی از قبیل تحصیل علوم و عبادات و… باز می دارد.
لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «بپرهیزید از پرخوری و امتلاء معده، زیرا پرخوری موجب فساد بدن و سوء هاضمه و باعث انواع بیماریها و عامل کسالت بدن از اجرای عبادات الهی خواهد شد»
و یا در جای دیگر، حضرت می فرمایند: « آن کس که عادت به پرخوری داشته و زیاد می نوشد قلب او سیاه می گردد (یعنی آمادگی بیشتری برای جنایت و کارهای زشت پیدا می نماید و نمی تواند مخلصانه و با حال بندگی عبادت خدا کند»
آثار و برکات روزه داری در دنیا؛ قبر و قیامت، محمدجواد مهری
یکی از مهم ترین فواید گرفتن روزه؛ صفای دل می باشد زیرا سیری باعث می شود که بخار مغز زیاد شده و حالتی شبیه حالت مستی در انسان وجود بیاید. و همین امر سبب می شود که مغز نتواند به خوبی فکر کند و سرعت انتقالش کم می گردد و سیری باعث کوردلی می شود؛ اما گرسنگی ؛ باعث می شودکه انسان صفای قلب پیدا کرده و دل نازک شود. گرسنگی دل را برای تفکری پیوسته که به شناخت و معرفت منجر می گردد آماده می سازد و دل، صاحب نوری آشکار و نمایان می گردد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هر کس شکم خویش را گرسنه نگاهدارد اندیشه و فکر او، بزرگ تر می شود.
گرسنگی و روزه، باعث ایجاد صفت تواضع و فروتنی در انسان می گردد و سبب می شود که روح سرمستی و ناسپاسی که سرمنشأ سرکشی و طغیان است در انسان از بین برود. هنگامی که در نفس انسان ، حالت تواضع و فروتنی ایجاد شود، نفس، خود به خود خوار و زبون شده و در برابر پروردگارش آرام و خاشع می گردد.
گرسنگی و روزه، باعث شکسته شدن شهوات و امیال نفسانی و نیروهایی می گردد که همین ها مسبب گناهان کبیره هستند؛ زیرا شهوت کلام و شهوت جنسی ، منشا بیشتر گناهان کبیره می باشند و کم کردن این دو شهوت، باعث ایمنی از گناهان کبیره و نجات از مهلکه ها می گردد.
یکی دیگر از فواید گرسنگی و روزه، این است که خواب انسان کم می شود و خواب ، همان عاملی است که عمر انسان را تباه می کند و سرمایه تجارت اخروی انسان را به باد می هد . گرسنگی موجب بیداری می شود و بیداری، منشا تمامی خیرات می باشد و هم چنین انسان روزه دار را برای شب زنده داری و تهجد یاری می دهد که همین امر، سبب رسیدن به «مقام محمود» می گردد.
فایده دیگر گرسنگی این است که انجام تمامی عبادات برای انسان میسر می گردد زیرا انسان در حالت روزه داری، کمتر احتیاج به قضای حاجت دارد و نیز انسان روزه دار، در حال روزه، دیگر در پی به دست آوردن غذا نیست.
دیگر فایده روزه گرفتن این است که شخص روزه دار، به علت کمتر خوردن، کمتر بیمار می شود، زیرا همانگونه که در روایات گوناگون هم آمده: معده انسان، خانه تمام بیماری هاست و پرهیز و کم خوردن سرآمد تمامی دواهاست.
روزه باعث می شود که انسان به مشکلاتی که از غذا خوردن به وجود می آیند گرفتار نشود، مشکلاتی که انسان به خاطر آن، محتاج دارایی و مقامات دنیایی می شود و همین ها هستند که باعث هلاکت و نابودی انسان می گردند.
روزه، باعث تمکن برای بخشیدن مال و دادن غذا به درماندگان و بیچارگان و پیوستن به خویشان و احسان و زیارت بیت الله الحرام و عتبات عالیات و خلاصه تمامی عبادت های مالی می گردد.
اینها بخشی از فواید روزه بود که انسان با عقل بشری اش، قادر به درک روشنی از انها نیست. به خصوص نخستین فایده روزه، که همان تفکر و اندیشیدن است، زیرا اندیشیدن در اعمال، مثل نتیجه ان و غیر فکر، به منزله مقدمات است.در روایت آمده: یک ساعت تفکر و اندیشیدن، بهتر از هفتاد سال عبادت است.»

 نظر دهید »

فضيلت ماه مبارك رمضان

09 خرداد 1395 توسط عاطفه قنبری

«رمضان» در لغت از «رمضاء» به معناى شدت حرارت گرفته شده و به معناى سوزانيدن مى باشد. [1] چون در اين ماه گناهان انسان بخشيده مى شود، به اين ماه مبارك رمضان گفته اند.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «انما سمى الرمضان لانه يرمض الذنوب; [2] ماه رمضان به اين نام خوانده شده است، زيرا گناهان را مى سوزاند.»
رمضان نام يكى از ماه هاى قمرى و تنها ماه قمرى است كه نامش در قرآن آمده است.
در اين ماه كتاب هاى آسمانى قرآن كريم، انجيل، تورات، صحف و زبور نازل شده است. [3]
اين ماه در روايات اسلامى ماه خدا و ميهمانى امت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) خوانده شده و خداوند متعال از بندگان خود در اين ماه در نهايت كرامت و مهربانى پذيرايى مى كند; پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «ماه رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان، ماه امت من است، [4] هر كس همه اين ماه را روزه بگيرد بر خدا واجب است كه همه گناهانش را ببخشد، بقيه عمرش را تضمين كند و او را از تشنگى و عطش دردناك روز قيامت امان دهد.» [5]
اين ماه، در ميان مسلمانان از احترام، اهميت و جايگاه ويژه اى برخوردار و ماه سلوك روحى آنان است و مؤمنان با مقدمه سازى و فراهم كردن زمينه هاى معنوى در ماه هاى رجب و شعبان هر سال خود را براى ورود به اين ماه شريف و پربركت آماده مى كنند، و با حلول اين ماه با شور و اشتياق و دادن اطعام و افطارى به نيازمندان، شب زنده دارى و عبادت، تلاوت قرآن، دعا، استغفار، دادن صدقه، روزه دارى و… روح و جان خود را از سرچشمه فيض الهى سيراب مى كنند.
فضائل ماه رمضان

گرچه ذكر تمام فضائل ماه مبارك رمضان از حوصله اين مقال خارج است; ولى پرداختن و ذكر برخى از فضائل آن از نظر قرآن و روايات اسلامى خالى از لطف نيست.
1. برترين ماه سال

ماه مبارك رمضان به جهت نزول قرآن كريم در آن و ويژگى هاى منحصرى كه دارد در ميان ماه هاى سال قمرى برترين است; قرآن كريم مى فرمايد: «ماه رمضان ماهى است كه قرآن براى هدايت انسان ها در آن نازل شده است.» [6]
پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) درباره ماه رمضان مى فرمايد: «اى مردم! ماه خدا با بركت و رحمت و مغفرت به شما روى آورد، ماهى كه نزد خدا از همه ماه ها برتر و روزهايش بر همه روزها و شب هايش بر همه شب ها و ساعاتش بر همه ساعات برتر است، ماهى است كه شما در آن به ميهمانى خدا دعوت شده و مورد لطف او قرار گرفته ايد، نفس هاى شما در آن تسبيح و خوابتان در آن عبادات، عملتان در آن مقبول و دعايتان در آن مستجاب است…. بهترين ساعاتى است كه خداوند به بندگانش نظر رحمت مى كند… .» [7]
2. نزول كتب آسمانى در اين ماه

تمام كتب بزرگ آسمانى مانند: قرآن كريم، تورات، انجيل، زبور، صحف در اين ماه نازل شده است. حضرت امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «كل قرآن كريم در ماه رمضان به بيت المعمور نازل شد، سپس در مدت بيست سال بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و صحف ابراهيم در شب اول ماه رمضان و تورات در روز ششم ماه رمضان، انجيل در روز سيزدهم ماه رمضان و زبور در روز هيجدهم ماه رمضان نازل شد.» [8]
3. توفيق روزه

در ماه رمضان خداوند متعال توفيق روزه دارى را به بندگانش داده است; «پس هر كه ماه [رمضان] را درك كرد، بايد روزه بگيرد.» [9]
انسان افزون بر جنبه مادى و جسمى، داراى بُعد معنوى و روحى هم هست و هر كدام در رسيدن به كمال مطلوب خود، برنامه هاى ويژه را نياز دارند، يكى از برنامه ها براى تقويت و رشد بُعد معنوى، تقوا و پرهيزگارى است; يعنى اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوى رشد و پرورش دهد و به طهارت و كمال مطلوب برسد، بايد هواى نفس خود را مهار كند و موانع رشد را يكى پس از ديگرى بر دارد و خود را سرگرم لذت ها و شهوات جسمى نكند. يكى از اعمالى كه در اين راستا مؤثر و مفيد است روزه دارى است، قرآن كريم مى فرمايد: «… اى افرادى كه ايمان آورده ايد! روز بر شما نوشته شد، همان گونه كه بر پيشينيان از شما نوشته شده، تا پرهيزگار شويد.» [10]
برخى از فوايد و فضائل روزه:

الف. تقويت تقوا، پرهيزگارى و اخلاص; [11]

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: خداوند متعال فرموده: «روزه از من است و پاداش آن را من مى دهم.» [12]
حضرت فاطمه(عليها السلام) مى فرمايد: «خداوند روزه را براى استوارى اخلاص، واجب فرمود.» [13]
ب. مانع عذاب هاى دنيوى و اخروى:

امام على(عليه السلام) مى فرمايد: «روزه روده را باريك مى كند گوشت را مى ريزد و از گرماى سوزان دوزخ دور مى گرداند.» [14]
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «روزه سپرى در برابر آتش است.» [15]
ج. آرامش روان و جسم:

روزه دارى روح و روان و قلب و دل و نيز جسم را آرامش داده و باعث سلامتى روح و تندرستى جسم مى شود.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «روزه بگيريد تا سالم بمانيد.»
باز مى فرمايد: «معده خانه تمام دردها و امساك [روزه] بالاترين داروهاست.» [16]
حضرت امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «روزه و حج آرام بخش دلهاست.» [17]
حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد: «خداوند بندگان مؤمن خود را به وسيله نمازها و زكات و حديث در روزه دارى روزه هاى واجب [رمضان] براى آرام كردن اعضا و جوارح آنان، خشوع ديدگانش و فروتنى جان هايشان و خضوع دلهايشان حفظ مى كنند.» [18]
امروزه در علم پزشكى و از نظر بهداشت و تندرستى نيز در جاى خود ثابت شده كه روزه دارى تأثيرهاى فراوانى بر آرامش روح و روان و سلامتى جسم و بدن دارد، دفع چربى هاى مزاحم، تنظيم فشار، قند خون، و… نمونه آن است. [19]
د. مانع نفوذ شيطان:

امام على(عليه السلام) به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عرض كرد: يا رسول الله! چه چيزى شيطان را از ما دور مى كند؟ پيامبرگرامى(صلى الله عليه وآله) فرمود: روزه چهره او را سياه مى كند و صدقه پشت او را مى شكند.» [20]
بنابراين، روزه مانع نفوذ شيطان هاى جنى و انسى شده و وسوسه هاى آنان را خنثى مى كند.
هـ . مساوات بين غنى و فقير:

انسان روزه دار در هنگام گرسنگى و تشنگى، فقرا و بينوايان را ياد مى كند و در نتيجه به كمك آن ها مى شتابد. حضرت امام حسن عسگرى(عليه السلام) درباره علت وجوب روزه مى فرمايد: «تا توانگر درد گرسنگى را بچشد و در نتيجه به نيازمند كمك كند.» [21]
و. احياء فضائل اخلاقى

حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره علت وجوب روزه مى فرمايد: «تا مردم رنج گرسنگى و تشنگى را بچشند و به نيازمندى خود در آخرت پى ببرند و روزه دار بر اثر گرسنگى و تشنگى خاشع، متواضع و فروتن، مأجور، طالب رضا و ثواب خدا و عارف و صابر باشد و بدين سبب مستحق ثواب شود،… روزه موجب خوددارى از شهوات است، نيز تا روزه در دنيا نصيحت گر آنان باشد و ايشان را در راه انجام تكاليفشان رام و ورزيده كند و راهنماى آنان در رسيدن به اجر باشد و به اندازه سختى، تشنگى و گرسنگى كه نيازمندان و مستمندان در دنيا مى چشند پى ببرند و در نتيجه، حقوقى كه خداوند در دارايى هايشان واجب فرموده است، به ايشان بپردازند… .» [22]
و… .
4. وجود شب قدر در اين ماه

شب قدر از شب هايى كه برتر از هزار ماه است و فرشتگان در اين شب به اذن خدا فرود مى آيند و جميع مقدرات بندگان را در طول سال تعيين مى كنند [23] و وجود اين شب در اين ماه مبارك نعمت و موهبتى الهى بر امت پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) است و مقدرات يك سال انسان ها (حيات، مرگ، رزق و…) براساس لياقت ها و زمينه هايى كه خود آنها به وجود آورده اند تعيين مى شود و انسان در چنين شبى با تفكر و تدبر مى تواند به خود آيد و اعمال يك سال خود را ارزيابى كند و با فراهم آوردن زمينه مناسب بهترين سرنوشت را براى خود رقم زند. [24]
حضرت امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «تقدير مقدرات در شب نوزدهم و تحكيم آن در شب بيست و يكم و امضاء آن در شب بيست و سوم است.» [25]
5. بهار قرآن

نظر به اين كه قرآن كريم در ماه مبارك رمضان نازل شده و تلاوت آيات آن در اين ماه فضيلت بسيارى دارد، در روايات اسلامى، از ماه رمضان به عنوان بهار قرآن ياد شده است; چنان كه حضرت امام باقر(عليه السلام)مى فرمايد: «هر چيزى بهارى دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.» [26]
يك نكته!

بديهى است فضائل و ثواب هايى كه براى ماه مبارك رمضان و روزه دارى ذكر شده و به برخى از آن ها اشاره شد، از آنِ كسانى است كه حقيقت آن را درك كنند و به محتواى آن عمل و در گفتار و كردار به كار گيرند و به آن ها جامه عمل بپوشانند. چنان در روايات اسلامى براى روزه دارى آدابى ذكر شده و كسانى كه صرفاً تلاوت قرآن مى كنند، ولى به آيات و احكام آن عمل نمى كنند و يا آن كه از روزه دارى تنها رنج گرسنگى و تشنگى را مى كشند و بوسيله گناه، تأثير روزه را از بين مى برند و ماه مبارك رمضان و فضاى معنوى آن تأثيرى بر اشخاصى بر جاى نمى گذارد، مورد نكوهش قرار گرفته اند.
چنان كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به زنى كه با زبان روزه كنيز خود را دشنام مى داد فرمود: چگونه روزه دارى و حال آن كه كنيزت را دشنام مى دهى؟! روزه فقط خوددارى از خوردن و آشاميدن نيست، بلكه خداوند آن را علاوه بر اين دو، مانع كارها و سخنان زشت كه روزه را بى اثر مى كنند قرار داده است، چه اندكند روزه داران و چه بسيارند كسانى كه گرسنگى مى كشند.» [27]
حضرت امام سجاد(عليه السلام) در دعاى حلول ماه رمضان به درگاه خداوند عرض مى كند: به وسيله روزه اين ماه ياريمان ده تا اندام هاى خود را از معاصى تو نگه داريم و آن ها را به كارهايى گيريم كه خشنودى تو را فراهم آورد، تا با گوش هايمان سخنان بيهوده نشنويم و با چشمانمان به دين لهو و لعب نشتابيم و تا دستمانمان را به سوى حرام نگشاييم و با پاهايمان به سوى آن چه منع شده ره نسپاريم و تا شكمهايمان جز آن چه را تو حلال كرده اى در خود جاى ندهد و زبان هايمان جز به آن چه تو خبر داده اى و بيان فرموده اى گويا نشود… .» [28]
بنابراين، در ماه مبارك بايد تمام اعضا و جوارح را از حرام دور نگه داشت و با اخلاص، توكل و توسل از اهل بيت(عليهم السلام) و عمل به دستورها و احكام قرآن كريم و دورى از گناهان، انجام توبه نصوح و واقعى، عبادت، شب زنده دارى، درك فضيلت شب قدر و… فضيلت ماه مبارك رمضان را درك كرد و از آن در راستاى رسيدن به كمال حركت كرد و بايد در اين ماه به گونه اى خودسازى كرد كه با اتمام ماه مبارك تأثير و فوايد آن در روح و جان افراد باقى باشد و اثر آن تا ماه رمضان آينده سال بعد ماندگار باشد. [29]

 نظر دهید »

خداشناسی

16 اسفند 1394 توسط عاطفه قنبری

بدیهی است کسی که خدا را نمی‌شناسد، ابتدا وجودی به نام خدا را تصور می‌کند و سپس در عالَم تصور و خیال، برای او صفات و ویژگی‌های چون مخلوق قائل می‌گردد، پس کثرت، حد و بالتبع فنا را از او دور نمی‌بیند؛ و همین طور برای برخورداری از مثل و مشابه و شریک و … را تصور می‌کنند؛ مضافاً بر این که در عالم خیال و یا واقع، هزاران هزار موجود دیگری را که دارای آن ویژگی‌ها هستند می‌بیند و هر کدام را یک “خدا” فرض می‌کند؛ لذا به او “مشرک” اطلاق می‌گردد که نقطه مقابل “موحد” ‌می‌باشد.

ریشه‌تمامی شرک‌ها، متصف کردن خداوند متعال، به صفات مخلوقات و بندگان می‌باشد.

اما کسی که خدا [نه به عنوان یک اسم، یک لفظ، یک تخیل یا تصور] شناخت، به حکم عقل، تشخیص می‌دهد و می‌شناسد که خدای حقیقی، و آن وجودی که عالم هستی را خلق کرد، وجودی که عالم هستی تجلی علم، حکمت، قدرت، جمال، جلال و سایر اسمای کمالیه اوست، وجودی که عالَم به این عظمت را ربوبیت می‌کند و …؛ یقیناً واجب الوجود است، هستی و کمال محض است، نه تنها هیچ گونه، نقص، نیستی، کاستی و نیاز به او راه ندارد، بلکه فرض آن نیز غلط می‌باشد.

پس نتیجه می‌گیرد که او “واحد” و “احد” است، هم یکی است، یعنی دو تا سه تا و … نیست، و هم یکتاست، یعنی مثل و مشابه و شریک و … ندارد.

خداشناسی در قرآن:

قرآن این اصول، مسلمات و بدیهیات عقلی را به شکل کامل، صحیح و روشن، بازگو می‌کند، متذکر (یادآور) می‌شود، به قول امروزی‌ها «تئوریزه» می‌کند، تا پرده از عقول کنار رود و انسان مُدرکات عقلی را با عمق جان (قلب) فهم کند.

قرآن برای “عقل” سؤال معرفتی طرح می‌کند – دعوت به تأمل و تعمق و تفکر در سؤال می‌کند – نظریات دیگران را به اقوال متفاوت بیان می‌دارد – سپس پاسخ همه را می‌دهد؟

«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ - بگو او اللَّهِ يگانه است» (نه دومی دارد و نه مثل و مانند)؛

«اللَّهُ الصَّمَدُ – (بی نیازی که) همه نیاز به او برند»؛

«لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ - نه كسى را زاده و نه از كسى زاده شده است» (مذکر و مؤنث نیست، پدر و مادر و فرزند نیست، معلول و مصنوع و محصول نیست)

«وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ - و هيچ كس همتاى او نيست » (مثل، مانند، شبیه، هم رده و … ندارد) [التوحید]

 نظر دهید »

خدا دارای قدرت، علم، حیات است و خدا مرکب نیست، آیا خدا ترکیبی از آن سه نمی‌باشد؟ یک دلیل محکم هم برای یگانگی خدا بگویید. چرا وجود مطلق و بی‌نهایت نمی‌تواند دوتا باشد؟ آیا نمی‌شود دو واجب الوجود عین هم باشند؟

16 اسفند 1394 توسط عاطفه قنبری

چنین نیست که فرض شود خدا چیزی است و علم، حیات و قدرت چیزهای دیگری، و خداوند دارای آن چیزها باشد، بلکه خداوند متعال، حی، علیم، قادر و جمیل هست.

حیف است که این بحث را با کلام نورانی حضرت امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام آغاز ننماییم، ایشان در بحث توحید، صفات، تعدد و … می‌فرمایند (نهج البلاغه، خطبه یک):

اَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ، وَ كَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْديقُ بِهِ،

آغاز دين شناخت اوست، و كمال شناختش باور كردن او،

وَ كَمالُ التَّصْديقِ بِهِ تَوْحيدُهُ، وَ كَمالُ تَوْحيدِهِ الاْخْلاصُ لَهُ،

و نهايت از باور كردنش يگانه دانستن او، و غايت يگانه دانستنش اخلاص به او، وَ كَمالُ الاْخْلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ، لِشَهادَةِ كُلِّ صِفَة اَنَّها غَيْرُ الْموْصُوفِ،

و حدّ اعلاى اخلاص به او،نفى صفات (زائد بر ذات) از اوست،

وَ شَهادَةِ كُلِّ مَوْصُوف اَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ.

چه اينكه هر صفتى گواه اين است كه غير موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر اين است كه غير صفت است.

فَمَنْ وَصَفَ اللّهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَ مَنْ قَـرَنَهُ فَقَدْ ثَنّـاهُ،

پس هر كس خداى سبحان را با صفتى وصف كند او را با قرينى پيوند داده، و هركه او را با قرينى پيوند دهد دوتايش انگاشته،

وَ مَنْ ثَنّـاهُ فَقَـدْ جَـزَّاَهُ، وَ مَـنْ جَزَّاَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ،

و هركه دوتايش انگارد داراى اجزايش دانسته، و هركه او را داراى اجزاء بداند حقيقت او را فهميده،

وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اَشارَ اِلَيْهِ، وَ مَنْ اَشارَ اِلَيْـهِ فَقَـدْ حَـدَّهُ،

و هر كه حقيقت او را نفهميد، برايش جهت اشاره پنداشته، و هر كه براى او جهت اشاره پندارد محدودش به حساب آورده (برای حد و حدود قایل شده)

وَ مَـنْ حَـدَّهُ فَقَـدْ عَـدَّهُ،

و هركه محدودش بداند، چون معدود به شماره‌اش آورده … (خطبه یک)،

توضیح:

همان‌طور که در ابتدا بیان نمودید، خداوند سبحان، علیم و حکیم مرکب نیست، چنان که یک انسان برخوردار از حیات، علم، قدرت، زیبایی، حکمت، رأفت، جود و کرم، دو، یا سه یا ده نفر نیست، بلکه یک نفر است که کمالاتی در او تجلی یافته است.

دقت شود که در مقوله “شناخت وجود” و اقسام آن [که موضوع بحث فلسفه می‌باشد]، هر اسم و کلمه‌ای، معنا و تعریف خودش را دارد و اصولش مبتنی بر بدیهیات عقلی می‌باشد، لذا نمی‌توان همین‌طوری و یا شعاری، معانی و مفاهیم دیگری برای آنها فرض نمود و یا بدون توجه به آن معانی، اما و اگر و شایدهایی بیان داشت.

*- به عنوان مثال: واجب الوجود، ممکن الوجود، علت، معلول، محدث، حادث، ازلی، ابدی، فانی، وحدت، کثرت، تجزیه، ترکیب، ذات، ماهیت و …، هر کدام تعریفی دارند. پس نمی‌توان گفت: شاید واجب الوجود، خودش ممکن الوجود باشد - یا باقی، خودش فانی باشد یا … .

*- به عنوان مثال: اگر به حکم عقل بیان شد که «جمع نقیضین در شیء واحد محال است»، نمی‌شود به صورت اعتباری فرض نمود که حالا چه اشکالی دارد که محال نباشد. بالاخره “بودن و نبودن"، در شیء واحد جمع نمی‌شوند، یا هست، یا نیست؛ و نمی‌شود گفت: «چه اشکالی دارد که یک شیء هم باشد و هم نباشد؟!»

 نظر دهید »

چرا خود کشی گناه است؟

16 اسفند 1394 توسط عاطفه قنبری

خودكشی دلیل بر عدم ایمان و یاس و نا امید شدن از خدا می‏باشد و یاس و ناامیدی از خداوند از بزرگ‏ترین گناهان است كه گاهی در رتبه شرك و كفر قرار می گیرد.

3. كسی كه دست به خودكشی زده همانند كسی كه دیگری را كشته، انسان و انسانیت در نظر او بی‏ارزش شده است. از این جهت بین خودكشی یا كشتن دیگران فرقی نیست و همان‏گونه كه هر كس دیگری را كشت، مستحق عقوبت و عذاب می‏گردد، انسانی كه خودكشی كرده نیز مستحق عقوبت و عذاب الهی می‏گردد و این با عدالت خدا هیچگونه منافاتی ندارد.

4. در نظام‏های حقوقی جهان نیز اساسا خودكشی نوعی بزهكاری و جرم تلقی می‏شود، ازاین‏رو شخصی كه به خودكشی كننده در جهت انتحار كمك كند، شریك جرم شناخته شده و مجازات می‏شود و این فرع بر جرم بودن خودكشی است.

در روایات نیز، موضوع خودکشی مطرح و به شدّت از آن نهی شده است که در این جا به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود:
حضرت رضا (ع) فرمود: «خداوند بدین خاطر قتل نفس را حرام نموده كه قتل نفس موجب از بین رفتن مردم و فاسد شدن تدبیر امور آنان می‏شود».[2]

عن ابی ولاّد الحنّاط قال‌: سمعت اباعبدالله‌، یقول‌: من قتل نفسه متعمّداً فهو فی نار جهنم خالداً فیها؛ ابی ولاّد حنّاط می‌گوید: از امام صادق‌شنیدم که فرمود: اگر کسی به طور عمد خود را بکشد، همواره در آتش جهنم خواهد بود.[3]

انسان عاقل حتی در بدترین وضع، با جان خود معامله نمی كند و آن را به بازی نمی گیرد، بلكه با صبر و متانت و توكّل به خدا از چنین مهلكه ای می گریزد. نداشتن هدف، تضعیف پایه های اعتقادی،‌ناكامی و شكست در رسیدن به بعضی از خواسته ها، از دست دادن انگیزه، افسردگی بیش از حدّ و مزمن، نبود امید و توقعات بیش از حدّ از عوامل جدّی زمینه ساز برای خودكشی است. انسان های ضعیف النفس خودكشی را راه چاره می دانند. آیا میدانید كه بعد از خودكشی در پیشگاه خدا با گناهی بزرگ و غیر قابل بخشش حاضر و به عذابی بزرگ دچار می شوید و راه هر گونه بازگشت و جبران را به روی خود بسته خواهید دید؟ انسانی كه در دنیا است و دچار گناهی شده، همیشه فرصت توبه و جبران آن را دارد، اما انسانی كه دست به خود كشی زده، برای همیشه این فرصت را از خود سلب می‌كند.

تقویت ایمان و باورهای دینی و مطالعه در مورد قیامت و معاد می تواند در جلوگیری از پوچ گرایی و تصمیم های غلط، مؤثر باشد. در زندگی هیچ گاه نباید از رحمت الهی نا امید شود و خود را در مقابل مشكلات زندگی ببازد و یا در آزمون الهی كه بیماری و سختی از آن جمله است، شكست خورده و نامید شود و با فریب شیطان دست به خودكشی زند. تنها راه خروج از بن بست و مشكلات زندگی، امید و توكل بر خدا، دعا و توسل و توبه است كه همه ناممكن ها را ممكن می كند و راه رهایی را به روی انسان می گشاید.

بهترین شاهد هم زندگی بندگان مؤمن خدا است كه اگر چه مشكلات بسیار زیادی را متحمل شده اند، اما هیچ گاه مأیوس از خدا نشدند. به تجربه ثابت شده كه ایمان به مبدأ و معاد، سرمایه اصلی سعادت دو گیتی به شمار می رود كه اگر درست و منطقی برای آدمی پیدا شود راه پوچ گرایی و بیهوده انگاری كه پایه تصور شیطانی یأس و ناامیدی به شمار رفته و احیانا افتادن در دام خودكشی را به همراه دارد، برای همیشه از بین می رود و شكوفه های شفابخش و اطمینان آفرین در زندگی پدیدار می شود.

امام علی (ع) می فرماید: «هرگاه سختی و گرفتاری به اوج و نهایت خود رسید، باز هم باید امید گشایش و پیروزی داشت.»[4]

 نظر دهید »

هم گفته می‌شود که خدا هر که را بیشتر دوست داشته باشد، بیشتر سختی می‌دهد و هم گفته می‌شود که همه مصائب از خود انسان است و خدا برای کسی بد نمی‌خواهد؟ این دوگانگی چگونه توجیه می‌شود؟

11 اسفند 1394 توسط عاطفه قنبری

یکی از مشکلات ما در فهم درست و دقیق آیات قرآن کریم و آموزه‌های اولیاء الله این است که غالباً نه تنها با فرهنگ قرآنی و روایی آشنایی نداریم، بلکه حتی گاه معنای کلمات و واژه‌ها را درست نمی‌دانیم و در نتیجه بسیاری از آنها را به معانی یا مفاهیمی که در فرهنگ و ادبیات خودمان رایج شده است معنا می‌کنیم و در نتیجه دچار مشکل می‌شویم؟
مثلاً اگر سؤال کنیم معنای کلمه «بلاء» چیست؟ می‌گویند: «آزمایش». حال اگر بپرسیم: معنای کلمه «امتحان» چیست؟ باز می‌گویند: «آزمایش» و اگر بپرسید: پس معنای کلمه «فتنه» چیست؟ باز هم می‌گویند: «آزمایش».
بدیهی است که در اینجا سؤال ایجاد می‌شود که پس فرق آنها چیست؟ بالاخره هر سه واژه در قرآن کریم به کار رفته است و اگر هر سه یک معنا داشت، خوب یکی از آنها استعمال می‌شد. و همین‌طور است معنا، مفهوم و استنباط ما از واژگانی چون «مصیبت و بلا».

الف – بلا الزاماً بد نیست:
- در یک آیه کلمه «بلا» به معنای امتحان آمده و تأکید دارد که هم اعمال خوب بلا (امتحان) است و هم اعمام بد؛ هم خوشی بلا و امتحان است و هم ناخوشی:

«وَ قَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ و َمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَ بَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَ السَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (الأعراف، 168)
ترجمه: و آنان را در زمين به صورت گروه‏هايى پراكنده ساختيم برخى از آنان درستكارند و برخى از آنان جز اينند و آنها را به خوشی‌ها و ناخوشی‌ها آزموديم باشد كه ايشان بازگردند.

- در یک آیه می‌فرماید که حضرت ابراهیم (ع) را پس از نبوت و رسالت، به بلاهایی آزمودیم و چون موفق و سربلند بیرون آمد، به او مقام «امامت» را عطا کردیم:

«وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (البقره، 124)
ترجمه: و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمى‏رسد.

پس می‌بینیم که «بلا» الزاماً یک بدبختی و گرفتاری شدید نیست که بر سر انسان بیاید، بلکه یک نوع و درجه‌ و سنخی از امتحانات را «بلا» می‌گویند. خداوند متعال وقتی حضرات ابراهیم و اسماعیل (ع) را به مسئله قربانی و ذبح امتحان می‌کند، می‌فرماید: «إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ – به درستی که این یک بلا (امتحانی) آشکار بود».

ب – فتنه نیز الزاماً بد نیست:
- چون به شرارت در نقشه‌کشی و برنامه‌ریزی برای ایجاد اختلاف، جدایی و تحمیل ناهنجاری‌ها بر فرد یا جامعه نیز «فتنه» گفته می‌شود، گمان می‌کنیم که «فتنه» خیلی کار بدی است. البته فتنه برای ظلم و فساد بد است و حتی خداوند دستور قتل فتنه‌گران را نیز صادر نموده است و تصریح نموده که «فتنه شدیدتر از قتل است - وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ». یعنی گمان نکنید که فقط کسانی که سلاح به دست گرفته و با شما می‌جنگند و جانتان را در معرض تهدید قرار می‌دهند دشمنان سرسخت و ظالمی هستند، بلکه «فتنه» به مراتب شدیدتر و زیان‌بارتر از قتال و قتل است. اما هر فتنه‌ای چنین نیست. فتنه نیز نوعی آزمایش است و خداوند متعال می‌فرماید: حتی اولاد و اموال شما نیز برای شما «فتنه» (محل و موضوع آزمایش) هستند:

«وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ» (الأنفال، 28)
ترجمه: و بدانيد كه اموال و فرزندان شما [وسيله] آزمايش [شما] هستند و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.

ج – مصیبت نیز الزاماً بد نیست:
همین‌طور است «مصیبت» که ما گمان داریم حتماً هر اتفاق ناگواری مصیبت است؛ در حالی که اصلاً چنین نیست. مصیبت یعنی برخورد کردن (اصابت کردن).
انسان همیشه در معرض است و «صمد» نیست که چیزی به او برخورد نکند. اما هر برخوردی که بد نیست. ممکن است انسان با رشد علمی یا غنا و رفاه مادی برخورد کند و ممکن است با از دست دادن امکانات و متعلقات برخورد کند. اینها همه «مصائبی» است که انسان با آنها مواجه می‌گردد و ممکن است موجب سرور یا اندوه او شوند.
خداوند می‌فرماید مؤمنین کسانی هستند که چون می‌دانند و باور کرده‌اند که از کجا آمده و به کجا می‌روند؟ و نیز می‌دانند و باور کرده‌اند که هیچ چیز به خودش استقلالی ندارد و همه مخلوق و بنده‌ی او هستند، نه وقت اصابت یک امتیاز از خود بی‌خود شده و طغیان می‌کنند و نه وقت اصابت یک حادثه ناگوار و از دست دادن یک نعمت، امید و اهداف خود را فراموش می‌کنند و زود با بیان نگرش خود به حقایق عالم هستی (جهان‌بینی) تصریح می‌کنند که ما «نه از هستیم و نه به سوی آن می‌رویم» که با آمدن یا رفتنش خود و خدای خود را فراموش کرده و بلغزیم. بلکه ما از خدائیم و بازگشتمان به سوی اوست. به آیه‌ی ذیل توجه شود که هم واژه‌ »بلا» در آن استعمال شده و هم «مصیبت» و به خوبی تشریح شده است:

«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ» (البقره، 155 و 156)

ترجمه: و قطعاً شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جان‌ها و محصولات مى ‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را * [همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى‏گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏گرديم.

د – تفاوت امتحان، فتنه، بلا و مصیبت:
امتحان، فتنه و بلا، همه آزمایش هستند، اما در مراتب و چگونگی‌های متفاوت. به عنوان مثال: معمولاً عمل و عکس العمل انسان در خصوص هر موضوعی «امتحان» است. حتی در مواجه با یک لیوان آب نوشیدنی انسان امتحان می‌شود که چگونه برخورد می‌کند و آیا احکام الهی را در چگونگی مالکیت، سلامت، حق‌الناس، اسراف، رعایت محتاج و … رعایت می‌کند یا خیر؟
ممکن است موضوع امتحان سخت‌تر باشد. یعنی توجه داشتن به خدا و اطاعت اوامر و نواهی او در این مورد به راحتی نوشیدن یک لیوان آب یا … نباشد، بلکه تصمیم‌گیری و عمل سخت است. مثل شرکت در جنگ و جهاد با مال و جان. در این گونه موارد اغلب به امتحان «بلا» اطلاق می‌گردد.
ممکن است موضوع امتحان به وضوح و آشکاری خوردن و آشامیدن، نماز و روزه، یا جنگ و جهاد نباشد، بلکه کم یا زیاد، پیچیده باشد، دقت بخواهد، شناخت مستلزم بصیرت، ثبات مستلزم ایمان راسخ و عمل مستلزم عزمی استوار باشد که معمولاً به آن «فتنه» گفته می‌شود. چه فتنه نعمتی مانند همسر و اولاد باشند، چه نقمتی مانند دشمنی‌های پیچیده و پنهان. پس فتنه هم بالذاته و حتماً «بد» نیست.

ه – از خدا بد صادر نمی‌شود:
خداوند متعال هستی محض، کمال محض و خیر محض است، پس هیچ گاه از او «شرّ و بد» صادر نمی‌گردد. بدیهی‌ها همه از سنخ نیستی هستند، نبود علم، نبود حِلم، نبود حکمت، نبود رأفت و رحمت و …، موجب بروز بدی‌های هستند که خداوند متعال از این نقص‌ها منزه (سبحان) است. لذا چه در آیات قرآنی و چه در احادیث و روایات و چه به حکم عقل بیان و استدلال شده است که هر امتحان، بلا، فتنه و مصیبی که برای شما عواقب سوئی داشت، از خودتان است. پس نباید مثل انسان‌های جاهل گمان نمود که هر چه کار خوب کردیم و به نتایج مثبتی رسیدیم، همه هنر خودمان بوده و هر چه ناگوار بود، لابد خدا کرده و خدا این طور خواسته است. لذا فرمود: بازتاب عمل‌تان به خودتان بر می‌گردد. هر آن چه خوب بود برای خود شماست و هر آن چه بد کردید، خدا برخی را می‌بخشد و گاه بازتاب پاره‌ای از گناهان را به شکل مصیبت‌های ناگوار را می‌چشاند تا به عواقبش پی‌ببرید و برگردید و البته برخی نیز برای آخرت می‌ماند:

«وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ» (الشوری، 30)
ترجمه: و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمى‏ گذرد.

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
ترجمه: فساد در خشكى و دريا به سبب آنچه دست‌هاى مردم فراهم آوردند نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را كه كرده‏اند به آنان بچشاند باشد كه بازگردند.

پس از خدا «بد» صادر نمی‌گردد. یزید به حضرت زینب (ع) گفت: دیدی خدا با برادرانت چه کرد؟ یعنی فعل بد را به خدا نسبت داد؟ ایشان هم در پاسخ فرمودند: «ما رأیتُ الاّ جَمیلاً – چیزی جز زیبایی ندیدم». یعنی آن چه خدا کرد، همه لطف، عشق، زیبایی و تجلی بود و آن چه تو کردی همه سیاهی، ظلم و هلاکت بود.
- این که بر اساس احادیث و روایات گفته‌اند: «هر که در این بزم مقرب‌تر است، جام بلا بیشترش می‌دهند»، قاعده‌ی روشنی است. یعنی هر که بخواهد رشد کند، باید بیشتر زحمت بکشد و دنیا نیز بهشت نیست که ارتقا بدون تحمل سختی به دست آید و هر کس بخواهد به کلاس بالاتری رود، باید خود را برای قبولی در امتحان کلاس و مرتبه فعلی آماده‌تر کند.

 نظر دهید »

علل بيمارى و شهادت حضرت زهرا (س)

11 اسفند 1394 توسط عاطفه قنبری

با وجود سفارش آن حضرت به نهان داشتن شرايط جسمى و وضعيت روحى‏اش پس از آن رويدادهاى تلخ، و با وجود رازدارى امير مؤمنان، سرانجام خبر بيمارى بانوى بانوان در مدينه منتشر گرديد و همگان از شرايط آن حضرت آگاه شدند. لازم به يادآورى است كه فاطمه عليهاالسلام از بيمارى سختى شكايت نداشت كه غيرقابل مداوا برسد، بلكه آنچه او را سخت رنج مى‏داد و پيكرش را آب مى‏كرد، امواج دردها و مصيبتها و رنجهايى بود كه هر روز بر آن افزوده مى‏شد و اين فشارها بود كه بر رنج و بيمارى برخاسته از صدمات وارده در يورش به خانه‏اش، كمك مى‏كرد تا بانوى سرفراز گيتى را به بستر شهادت بكشاند.

در كنار اينها فشار سوگ پدر و گريه بسيار بر آن حضرت نيز از عواملى بود كه باعث شدت بيمارى و زوال شادابى و طراوت از خورشيد جهان‏افروز وجود او مى‏شد و بايد ستم و خشونت و مواضع ناجوانمردانه‏ى برخى از مسلمان‏نماها و نيز تحول ارتجاعى در سيستم سياسى و دگرگونى كارها و تغيير اوضاع و شرايط به سود ارتجاع و جاهليت را نيز از عواملى برشمرد كه فشار دردها و رنجها را هر لحظه بيشتر مى‏ساخت و خورشيد وجود انديشمندترين و آزاده‏ترين بانوى جهان هستى را بسوى افق مغرب پيش مى‏برد.

فاطمه در يورش دژخيمان دولت غاصب به خانه‏اش به گونه‏اى ميان در و ديوار فشرده شد كه علاوه بر وارد آمدن صدمات سخت بر وجود گرانمايه‏اش، جنين وى نيز سقط گرديد و تازيانه‏هاى بيدادى كه بر پيكر مطهرش فرود آمد، بدنش را مجروح و خون‏آلود ساخت و آثار عميقى در آن نازنين‏بدن برجاى نهاد. و نيز ضربات شديد ديگرى بر او وارد آمد كه جسم و جان و روح ملكوتى‏اش را به شدت آزرد.

آرى همه‏ ى اين امور و رويدادهاى دردناك دست به دست هم دادند و آن حضرت را به بستر بيمارى كشانده و از انجام كارهاى خويش بازداشتند.
حضرت امام حسن مجتبى عليه‏السلام در يك مجلس مناظره در حضور معاويه خطاب به مغيرة بن شعبه فرمود: «تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اينكه او بچه‏اش را سقط كرد…» (انت الذى ضربت فاطمة بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله حتى ادميتها و القت ما فى بطنها…) (1)

و حضرت امام صادق عليه‏السلام با تصريح بيشتر در مورد علت بيمارى و شهادت فاطمه عليهاالسلام مى‏فرمايند:
و كان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لكزها بنعل السيف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلك مرضا شديدا. (2)

سبب شهادت فاطمه اين بود كه قنفذ (غلام خليفه دوم) با غلاف شمشير او را زده و بچه‏اش را كشت و مادرم از اين جهت به بستر بيمارى افتاد.
اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنيد، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترين كسى كه زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترين كسى كه بر روى ريگ‏هاى زمين پاى گذارده، اى دختر كسى كه به پروردگارش به فاصله دو تير كمان و يا كمتر نزديك شد، اما جوابى نيامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده كرد از دنيا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى كه ايشان را مى‏بوسيد گفت: فاطمه آن هنگام كه نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عميس را به آن حضرت برسان، آنگاه گريبان چاك زده و از خانه بيرون آمد، حسنين به او رسيده و گفتند: اسماء مادر ما كجا است؟ وى ساكت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده ديدند حضرت دراز كشيده حسين عليه‏السلام حضرت را تكان داد ديد از دنيا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصيبت مادر پاداش دهد.

حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پيش از آن كه روح از بدنم جدا شود، و حسين جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسينم، پيش از آنكه قلبم منفجر شود و بميرم با من صحبت كن.

اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا برويد نزد پدرتان على عليه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار كنيد، آن دو از منزل بيرون رفته و صدا مى‏زدند:يا محمداه يا احمداه، امروز كه مادرمان از دنيا رفت رحلت تو تجديد شد، بعد به مسجد رفته و على عليه‏السلام را خبردار كردند حضرت با شنيدن خبر فوت فاطمه عليهاالسلام از هوش رفت و با پاشيدن آب بر او به هوش آمد و چنين گفت: اى دختر حضرت محمد به چه كسى تسليت بگوئيم، من هميشه به وسيله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسليت من خواهد شد.

كيفيت وفات حضرت زهرا (س)

1ـ به ام‏سلمه فرمود: برايم آبى آماده كن تا بدان غسل كنم، ام‏سلمه آب را آورد، غسل كرد و جامه پاكى پوشيد، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند،به طرف راستش رو به قبله خوابيد و دست راستش را زير صورتش گذاشت.(3)

2- در روايت ديگرى آمده كه: حضرت به اسماء فرمود: آبى برايم آماده كن، بعد با آن غسل كرده و سپس فرمود: جامه‏هاى جديدم را به من بده، آنها را پوشيده و فرمود: بقيه حنوط پدرم را از فلان جا برايم بياور و زير سرم بگذار و مرا تنها گذاشته و از اينجا بيرون برو، مى‏خواهم با پروردگارم مناجات كنم.
اسماء مى‏گويد: از اتفاق بيرون شدم و صداى مناجات آن حضرت را مى‏شنيدم، آهسته به طورى كه مرا نبيند وارد شدم ديدم دست به سوى آسمان دراز كرده و مى‏گويد: پروردگارا به حق محمد مصطفى و اشتياقى كه به ديدار من داشت، و به شوهرم على مرتضى و اندوهش بر من و به حسن مجتبى و گريه‏اش بر من و به حسين شهيد و پژمردگى و حسرتش بر من و به دخترانم كه پاره تن فاطمه مى‏باشند و غم و اندوهى كه بر من دارند، از مى‏خواهم كه بر گناهكاران امت محمد ترحم فرمائى و آنان را بيامرزى و به بهشت وارد كنى كه تو بزرگوارترين سؤال شوندگان و مهربان‏ترين مهربانانى. (4)

3- و گفت: قدرى مرا به خود واگذار و بعد مرا بخوان، اگر پاسخ تو را دادم كه بسيار خوب و اگر جوابى ندادم بدان كه من به سوى پدر خود، (يا پروردگارم) رفتم.

اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنيد، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترين كسى كه زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترين كسى كه بر روى ريگ‏هاى زمين پاى گذارده، اى دختر كسى كه به پروردگارش به فاصله دو تير كمان و يا كمتر نزديك شد، اما جوابى نيامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده كرد از دنيا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى كه ايشان را مى‏بوسيد گفت: فاطمه آن هنگام كه نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عميس را به آن حضرت برسان، آنگاه گريبان چاك زده و از خانه بيرون آمد، حسنين به او رسيده و گفتند: اسماء مادر ما كجا است؟ وى ساكت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده ديدند حضرت دراز كشيده حسين عليه‏السلام حضرت را تكان داد ديد از دنيا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصيبت مادر پاداش دهد.

حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پيش از آن كه روح از بدنم جدا شود، و حسين جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسينم، پيش از آنكه قلبم منفجر شود و بميرم با من صحبت كن.
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا برويد نزد پدرتان على عليه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار كنيد، آن دو از منزل بيرون رفته و صدا مى‏زدند:يا محمداه يا احمداه، امروز كه مادرمان از دنيا رفت رحلت تو تجديد شد، بعد به مسجد رفته و على عليه‏السلام را خبردار كردند حضرت با شنيدن خبر فوت فاطمه عليهاالسلام از هوش رفت و با پاشيدن آب بر او به هوش آمد و چنين گفت: اى دختر حضرت محمد به چه كسى تسليت بگوئيم، من هميشه به وسيله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسليت من خواهد شد.

 نظر دهید »

علل بيمارى و شهادت حضرت زهرا (س)

11 اسفند 1394 توسط عاطفه قنبری

با وجود سفارش آن حضرت به نهان داشتن شرايط جسمى و وضعيت روحى‏اش پس از آن رويدادهاى تلخ، و با وجود رازدارى امير مؤمنان، سرانجام خبر بيمارى بانوى بانوان در مدينه منتشر گرديد و همگان از شرايط آن حضرت آگاه شدند. لازم به يادآورى است كه فاطمه عليهاالسلام از بيمارى سختى شكايت نداشت كه غيرقابل مداوا برسد، بلكه آنچه او را سخت رنج مى‏داد و پيكرش را آب مى‏كرد، امواج دردها و مصيبتها و رنجهايى بود كه هر روز بر آن افزوده مى‏شد و اين فشارها بود كه بر رنج و بيمارى برخاسته از صدمات وارده در يورش به خانه‏اش، كمك مى‏كرد تا بانوى سرفراز گيتى را به بستر شهادت بكشاند.

در كنار اينها فشار سوگ پدر و گريه بسيار بر آن حضرت نيز از عواملى بود كه باعث شدت بيمارى و زوال شادابى و طراوت از خورشيد جهان‏افروز وجود او مى‏شد و بايد ستم و خشونت و مواضع ناجوانمردانه‏ى برخى از مسلمان‏نماها و نيز تحول ارتجاعى در سيستم سياسى و دگرگونى كارها و تغيير اوضاع و شرايط به سود ارتجاع و جاهليت را نيز از عواملى برشمرد كه فشار دردها و رنجها را هر لحظه بيشتر مى‏ساخت و خورشيد وجود انديشمندترين و آزاده‏ترين بانوى جهان هستى را بسوى افق مغرب پيش مى‏برد.

فاطمه در يورش دژخيمان دولت غاصب به خانه‏اش به گونه‏اى ميان در و ديوار فشرده شد كه علاوه بر وارد آمدن صدمات سخت بر وجود گرانمايه‏اش، جنين وى نيز سقط گرديد و تازيانه‏هاى بيدادى كه بر پيكر مطهرش فرود آمد، بدنش را مجروح و خون‏آلود ساخت و آثار عميقى در آن نازنين‏بدن برجاى نهاد. و نيز ضربات شديد ديگرى بر او وارد آمد كه جسم و جان و روح ملكوتى‏اش را به شدت آزرد.

آرى همه‏ ى اين امور و رويدادهاى دردناك دست به دست هم دادند و آن حضرت را به بستر بيمارى كشانده و از انجام كارهاى خويش بازداشتند.
حضرت امام حسن مجتبى عليه‏السلام در يك مجلس مناظره در حضور معاويه خطاب به مغيرة بن شعبه فرمود: «تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اينكه او بچه‏اش را سقط كرد…» (انت الذى ضربت فاطمة بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله حتى ادميتها و القت ما فى بطنها…) (1)

و حضرت امام صادق عليه‏السلام با تصريح بيشتر در مورد علت بيمارى و شهادت فاطمه عليهاالسلام مى‏فرمايند:
و كان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لكزها بنعل السيف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلك مرضا شديدا. (2)

سبب شهادت فاطمه اين بود كه قنفذ (غلام خليفه دوم) با غلاف شمشير او را زده و بچه‏اش را كشت و مادرم از اين جهت به بستر بيمارى افتاد.
اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنيد، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترين كسى كه زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترين كسى كه بر روى ريگ‏هاى زمين پاى گذارده، اى دختر كسى كه به پروردگارش به فاصله دو تير كمان و يا كمتر نزديك شد، اما جوابى نيامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده كرد از دنيا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى كه ايشان را مى‏بوسيد گفت: فاطمه آن هنگام كه نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عميس را به آن حضرت برسان، آنگاه گريبان چاك زده و از خانه بيرون آمد، حسنين به او رسيده و گفتند: اسماء مادر ما كجا است؟ وى ساكت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده ديدند حضرت دراز كشيده حسين عليه‏السلام حضرت را تكان داد ديد از دنيا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصيبت مادر پاداش دهد.

حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پيش از آن كه روح از بدنم جدا شود، و حسين جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسينم، پيش از آنكه قلبم منفجر شود و بميرم با من صحبت كن.

اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا برويد نزد پدرتان على عليه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار كنيد، آن دو از منزل بيرون رفته و صدا مى‏زدند:يا محمداه يا احمداه، امروز كه مادرمان از دنيا رفت رحلت تو تجديد شد، بعد به مسجد رفته و على عليه‏السلام را خبردار كردند حضرت با شنيدن خبر فوت فاطمه عليهاالسلام از هوش رفت و با پاشيدن آب بر او به هوش آمد و چنين گفت: اى دختر حضرت محمد به چه كسى تسليت بگوئيم، من هميشه به وسيله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسليت من خواهد شد.

كيفيت وفات حضرت زهرا (س)

1ـ به ام‏سلمه فرمود: برايم آبى آماده كن تا بدان غسل كنم، ام‏سلمه آب را آورد، غسل كرد و جامه پاكى پوشيد، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند،به طرف راستش رو به قبله خوابيد و دست راستش را زير صورتش گذاشت.(3)

2- در روايت ديگرى آمده كه: حضرت به اسماء فرمود: آبى برايم آماده كن، بعد با آن غسل كرده و سپس فرمود: جامه‏هاى جديدم را به من بده، آنها را پوشيده و فرمود: بقيه حنوط پدرم را از فلان جا برايم بياور و زير سرم بگذار و مرا تنها گذاشته و از اينجا بيرون برو، مى‏خواهم با پروردگارم مناجات كنم.
اسماء مى‏گويد: از اتفاق بيرون شدم و صداى مناجات آن حضرت را مى‏شنيدم، آهسته به طورى كه مرا نبيند وارد شدم ديدم دست به سوى آسمان دراز كرده و مى‏گويد: پروردگارا به حق محمد مصطفى و اشتياقى كه به ديدار من داشت، و به شوهرم على مرتضى و اندوهش بر من و به حسن مجتبى و گريه‏اش بر من و به حسين شهيد و پژمردگى و حسرتش بر من و به دخترانم كه پاره تن فاطمه مى‏باشند و غم و اندوهى كه بر من دارند، از مى‏خواهم كه بر گناهكاران امت محمد ترحم فرمائى و آنان را بيامرزى و به بهشت وارد كنى كه تو بزرگوارترين سؤال شوندگان و مهربان‏ترين مهربانانى. (4)

3- و گفت: قدرى مرا به خود واگذار و بعد مرا بخوان، اگر پاسخ تو را دادم كه بسيار خوب و اگر جوابى ندادم بدان كه من به سوى پدر خود، (يا پروردگارم) رفتم.

اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنيد، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترين كسى كه زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترين كسى كه بر روى ريگ‏هاى زمين پاى گذارده، اى دختر كسى كه به پروردگارش به فاصله دو تير كمان و يا كمتر نزديك شد، اما جوابى نيامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده كرد از دنيا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى كه ايشان را مى‏بوسيد گفت: فاطمه آن هنگام كه نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عميس را به آن حضرت برسان، آنگاه گريبان چاك زده و از خانه بيرون آمد، حسنين به او رسيده و گفتند: اسماء مادر ما كجا است؟ وى ساكت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده ديدند حضرت دراز كشيده حسين عليه‏السلام حضرت را تكان داد ديد از دنيا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصيبت مادر پاداش دهد.

حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پيش از آن كه روح از بدنم جدا شود، و حسين جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسينم، پيش از آنكه قلبم منفجر شود و بميرم با من صحبت كن.
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا برويد نزد پدرتان على عليه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار كنيد، آن دو از منزل بيرون رفته و صدا مى‏زدند:يا محمداه يا احمداه، امروز كه مادرمان از دنيا رفت رحلت تو تجديد شد، بعد به مسجد رفته و على عليه‏السلام را خبردار كردند حضرت با شنيدن خبر فوت فاطمه عليهاالسلام از هوش رفت و با پاشيدن آب بر او به هوش آمد و چنين گفت: اى دختر حضرت محمد به چه كسى تسليت بگوئيم، من هميشه به وسيله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسليت من خواهد شد.

 نظر دهید »

اگر رزق و روزی از طرف خدای رزاق تأمین شده، پس چرا بسیاری بر اثر گرسنگی می‌میرند؟

27 بهمن 1394 توسط عاطفه قنبری

پرسش:
اگر خدای منّان روزی رسان است؛ چرا بعضی‌ها از گرسنگی می‌میرند؟!

پاسخ اجمالی
منظور از این‌که خدا روزی رسان است؛ یعنی تمام نعمت‌ها و روزی‌ها از سوی او سرچشمه می‌گیرد، و او برای تمام انسان‌ها و موجودات رزق و روزی معین می‌کند.
اما این بدان معنا نیست که روزی مادی انسان چون از قبل مشخص و معین شده؛ لذا اعمال وی نقشی در آن ندارد؛ چیزی آن‌را کم و زیاد نمی‌کند؛ یا افراد با گرسنگی مورد آزمایش خدا قرار نمی‌گیرند، و یا آن‌که در طول تاریخ، هیچ فردی از گرسنگی نخواهد مرد! بهره‌مندی از رزق خدا شرایطی دارد که با وجود آن شرایط روزی مقدر شده به فعلیت می‌رسد. کسانی ‌که سعی و تلاشی در به دست آوردن روزی نمی‌کنند، قطعاً شرط تحقق آن‌را اجرایی نکرده‌اند. یا کسانی که در برابر شکر نعمت‌هایی که خداوند به آنها داده کفران نعمت می‌کنند، خود درهای گشایش روزی را به روی خود می‌بندند. از طرفی ممکن است مصلحت خدا در تنگ‌گرفتن روزی برخی افراد و جوامع باشد. گنه‌کاران به دلیل مجازات و نیکوکاران جهت آزمایش!

پاسخ تفصیلی
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «هیچ جنبنده‌‏‌‌اى در زمین نیست، مگر آن‌‌که رزقش به عهده خدا است».[1] اما در عین حال مشاهده می‌شود که در طول تاریخ بسیاری از مردم، همین‌طور دیگر موجودات بر اثر گرسنگی از دنیا رفته‌اند؛ لذا با توجه به مقدر بودن روزی و رزاقیت خداوند، این مسئله چگونه توجیه پذیر است؟!
در ارتباط با این موضوع باید گفت؛ منظور از این‌که خدا روزی رسان است؛ یعنی تمام نعمت‌ها و روزی‌ها از سوی او سرچشمه می‌گیرد و او برای تمام انسان‌‌ها و موجودات دیگر رزق و روزی مقدر کرده است.
اما این بدان معنا نیست که چون روزی مادی انسان از قبل مشخص و معین شده، اعمال انسان نقشی در آن ندارد و آن‌را کم و زیاد نمی‌کند و یا هیچ فردی از گرسنگی نخواهد مرد. بهره‌‌مندی از رزق خدا شرایطی دارد که با وجود آن شرایط روزی به فعلیت می‌رسد. کسانی ‌که سعی و تلاشی در به دست آوردن روزی نمی‌کنند، قطعاً شرط تحقق آن‌را اجرایی نکرده‌اند. یا کسانی که در برابر شکر نعمت‌هایی که خداوند به آنها داده کفران نعمت می‌کنند، اینان خود درهای گشایش روزی را به روی خود می‌بندند.
قرآن کریم در این زمینه داستانی را از امت‌های گذشته نقل می‌کند:
«وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُون»؛‏[2] خداوند (براى آنان که کفران نعمت می‌کنند،) مثالى زده است. منطقه آبادى که امن و آرام و مطمئن بود و همواره روزیش از هر جا می‌رسید، امّا به نعمت‌هاى خدا ناسپاسى کردند و خداوند به سبب اعمالى که انجام می‌دادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشاند.
خداوند در این آیه داستان شهرى را یادآور می‌شود که از هر نوع امکانات رفاهى برخوردار بود؛ امنیّت و آرامش داشت؛ روزى آن از هر سو به فراوانى می‌رسید، ولى نعمت‌‏هایى را که خداوند داده بود، ناسپاسى کرد. نتیجه این شد که خداوند تلخى گرسنگى و ترس را به آنان چشانید، آن‌چنان که گویا گرسنگى و تلخى مانند یک تن پوش آنها را احاطه کرده است. فراوانى روزى به گرسنگى، و امنیت و آرامش به ترس تبدیل شد و این نتیجه عملکرد خود مردم بود.
نقل شده است منظور از «قریه»، در این آیه مکه است که خداوند هفت سال مردم آن‌را گرفتار گرسنگى و بدبختى کرد، تا آن‌جا که ظرف‌هاى پوستین و پشم‌هاى آغشته به خون و حشرات بدن حیوانات را می‌خوردند. این جریان اتفاق افتاد که پیامبر(ص) نسبت به آنها نفرین کرد و از خداوند خواست که مردم کافر و ناسپاس را مانند مردم زمان حضرت یوسف(ع)، هفت سال دچار قحطى و بدبختى کند.
برخى نیز می‌گویند؛ مقصود قریه‌‏‌اى است که پیش از پیامبر اسلام، خداوند پیامبرى به سوى آنها فرستاد، آنها کافر شدند، او را کشتند و خداوند آنها را گرفتار عذاب کرد.[3]
امام باقر(ع) فرمود: همانا انسان گناه می‌کند، پس روزى از او دفع می‌شود: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ، فَیُدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْقُ».[4]
امام صادق(ع) در همین مورد فرمود؛ حتی نیت گناه از سوی فرد مؤمن می‌تواند وی را از رزق خداوند محروم ساز: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَنْوِی الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ رِزْقَهُ».[5]
در همین رابطه در تفاسیر قرآن ذیل آیات 17- 19 سوره قلم داستانی به این مضمون نقل شده است:
پیرمرد مؤمن و بزرگواری در یمن در دهکده «صروان» باغی داشت، او به قدر نیاز از محصول آن برداشت می‌کرد، و بقیه را به مستحقان و نیازمندان می‌داد. هنگامى که چشم از دنیا فرو بست، فرزندانش گفتند ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم؛ چرا که عیال و فرزندان ما بسیارند، و ما نمی‌توانیم مانند پدرمان عمل کنیم! به این ترتیب تصمیم گرفتند تمام مستمندان را که هر ساله از آن بهره می‌گرفتند محروم سازند. سوگند یاد کردند که میوه‌‏‌هاى باغ را صبح زود، دور از چشم مستمندان بچینند و براى مستمندان چیزى نگذارند. این نیت آنان باعث شد تا در حالی‌که آنها خواب بودند آتشى آن باغ را احاطه نمود و تمام محصول را سوزاند.[6]
گاهی نیز تنگی روزی برای آزمایش و امتحان است:
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»؛[7] قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مال‌ها، جان‌ها و میوه‌‏ها، آزمایش می‌کنیم و بشارت ده به استقامت ‏کنندگان.
«وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ»؛[8] و امّا هنگامى که براى امتحان، روزیش را بر او تنگ می‌گیرد، می‌گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.
بنابر این، ما هم معتقدیم روزى هر کس مقدر و ثابت شده، ولى در عین حال مشروط به تلاش و کوشش است. هر گاه این شرط حاصل نشود مشروط نیز از میان خواهد رفت. این درست مانند آن است که می‌گوییم هر کس اجلى دارد و مقدار معینى از عمر، مسلماً مفهوم این سخن آن نیست که اگر انسان حتى دست به انتحار و خودکشى بزند، یا از مواد زیان‌بخش تغذیه کند تا اجل معینى زنده می‌ماند! مفهومش این است که این بدن استعداد بقا تا یک مدت قابل ملاحظه دارد، اما مشروط بر این‌که اصول بهداشت را رعایت کند و از موارد خطر بپرهیزد، و آنچه سبب مرگ زودرس می‌شود از خود دور کند.[9]
گاهى خشک‌سالى و قحطى شدیدى پیش می‌آید و موجود زنده هر چه تلاش می‌کند غذایى را به دست نمی‌آورد و می‌میرد، در چنین حالتى معلوم می‌شود که روزى او در طبیعت تمام شده و باید بمیرد. حتى اگر غذا آماده باشد و سهم روزى حیوان تمام شده باشد، نمی‌تواند از آن روزى استفاده کند و می‌میرد.[10]
گفتنی است؛ همان‌گونه که با گناه و کفران نعمت روزی کم یا قطع می‌شود، با دعا و اعمال نیک می‌توان آن‌را افزایش داد.
لازم به یادآوری است، آیات و روایات مربوط به معین بودن روزى در حقیقت هشدار به مردم حریص و دنیاپرست که براى تأمین زندگى به هر دری می‌زنند، و هر ظلم و جنایتى را مرتکب می‌شوند، به گمان این‌که تنها با این راه و روش می‌توانند به روزی دست یابند. قرآن و احادیث به این‌گونه افراد تذکر می‌دهد که بیهوده دست و پا نکنند، و از راه‌های نامشروع براى تهیه روزى تلاش ننمایند، همین اندازه که آنها در طریق مشروع گام بگذارند و تلاش و کوشش کنند مطمئن باشند خداوند از این راه همه نیازمندی‌هاى آنها را تأمین می‌کند.[11]

 

 نظر دهید »

چرا خداوند فرشته‌ها را آفرید؟ مگر خداوند به کسی نیاز دارد؟!

27 بهمن 1394 توسط عاطفه قنبری

پرسش
چرا خداوند فرشته‌ها را آفرید؟ مگر نه این‌که خداوند به هیچ‌کس نیاز ندارد؛ پس این مسئله چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟

پاسخ اجمالی
اصل آفرینش فرشتگان مانند دیگر موجودات، براساس فیض خداوند بوده است؛ یعنی از آن‌جا که خداوند دارای علم و قدرت بی‌نهایت در خلق عالَم می‌باشد، تمام پدیده‌هایی که امکان خلقت در مورد آنها بوده، از جانب خداوند آفریده شده‌اند. خداوند متعال، براى عطا کردن از ناحیه خودش، هیچ محدودیتى ندارد، و هر چیز که لایق عطا شدن باشد، عطا می‌کند. اما در مقابل هر جا که عطا نمی‌کند، به دلیل محدودیت پذیرنده است، و تقصیری و کاستی در عطا کننده وجود ندارد.[1] فرشتگان نیز از این قاعده مستثنا نبوده و از آن‌جا که قابلیت حیات و وجود را داشتند؛ خداوند این نعمت را به آنها داد.
علاوه بر این باید توجه داشت؛ خداوند، این جهان و موجودات آن‌را نیکو آفرید،[2] همچنین خداوند نظام هستی را براساس قانون علت و معلول و رعایت ترتیب میان سلسله علل، خلق نموده است. امام صادق(ع) در این زمینه فرموده‌اند: «خداوند اشیاء و حوادث را تنها از طریق سبب‌هایشان جاری می‌کند».‏[3] براساس حکمت الهی و اراده و خواست خداوند، ربط بین نظام عالم با خداوند - در حالی‌که خداوند عاری از هرگونه ویژگی عالم ماده است- با واسطه‌ها انجام می‌شود. این واسطه در بسیاری مواقع فرشتگان هستند. سنت الهی بر این است که به وسیله واسطه‌هایی؛ نظیر فرشتگان، فیوضات پروردگار را به عالم ماده برساند و در عالم ماده هم واسطه‌های زیادی در رسیدن آنها به دست ما وجود دارد. در همین رابطه جایگاه وجود فرشتگان در نظام آفرینش تعریف می‌شود.
با تمام آنچه گفته شد؛ ممکن است علت اصلی خلقت فرشتگان چیز دیگری باشد که بر ما پوشیده است. همچنین می‌توان احتمال داد که عبادت فرشتگان، یک عبادت محض نیست بلکه برای کل عالم امکان و نیز عالم ماده، ثمراتی دارد. به بیان دیگر؛ عبادت آنها سوای بحث تکلیف داشتن یا نداشتن ایشان؛ اثراتی را بر همه مخلوقات و جهان هستی دارد و همین امر می‌تواند از علت‌های خلقت آنان باشد.

[1]. ر. ک: 76؛ هدف خلقت
[2]. سجده، 7: «او همان کسى است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید».
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 183، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، مصحح، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی،‏ ج 1، ص 6، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.

 نظر دهید »

چرا روز میلاد حضرت زینب را روز پرستار نامیدند

25 بهمن 1394 توسط عاطفه قنبری

پنجم جمادی الاولی روز ولادت باسعادت بانوی قهرمان کربلا، پرچم دار نهضت پس از شهادت حسین علیه السلام، حضرت زینب کبری سلام الله علیها است. این روز را روز پرستار می نامند و علت نام گذاری این روز به نام «روز پرستار» این است که حضرت زینب پرستاری امام زمانش حضرت زین العابدین علیه السلام و دیگر بیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را برعهده داشت، و ضمن این که رسالت مهم نگهداری و تبلیغ از نهضت حسینی را به خوبی انجام داد، از پرستاری بیمار کربلا نیز با تحمل آن همه سختی ها و ناملایمات، آنی فروگذار نبود و تا آخرین رمق، دین خود را به مکتب و رهبرش ادا کرد. درود بی پایان خداوند بر این بزرگ بانوی اسلام باد. نکته ای که لازم است به آن اشاره کنیم این است که: حیف است زینب را پرستار بیمار بخوانند زیرا پرستاری از بیمار یکی از کوچک ترین مسؤولیت های زینب(س) بود، و هر چند پرستاری وظیفه سنگین و ارزشمندی است و پرستار متعهد باید با صبر و حوصله، تحمل هر نوع ناملایمات برای انجام خدمتش بنماید و چنین کاری از عهده هر کس برنمی آید ولی با این حال مقام زینب، آن قدر والا و عظیم است که او را پرستار نهضت و انقلاب حسینی باید بنامیم، زیرا این پرستاری به مراتب مهم تر و سرنوشت سازتر از پرستاری بیمار بود. زینب(س) نقش نگهداری از قیام خون بار حسینی را بر عهده داشت که قطعا اگر او این بار را بر دوش نمی گرفت، خون حسین(ع) پایمال می شدو بسیار دشوار بود که نهضت ابی عبد الله علیه السلام به مردم اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله و پیش تازی زینب کبرا(س) در رسوا نمودن هیئت حاکم، و تبلیغ او از انگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل می آمدند و نام رسول الله(ص) را نه تنها از مناره های مساجد بلکه از تاریخ، پاک و محو می کردند و این بود نیت شوم آنان. و زینب با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان و همچنین فریب خوردگان زمانش، آن چنان از قیام حسین دفاع کرد که تا قیام رستاخیز، همانند او نه در مردان و نه در زنان، وجود ندارد و این نام جاودان و مقدس برای همیشه با عظمت و شموخ باید برده شود. زینب در پس آن مصیبت بزرگی که آن چنان بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر و زندقه ایستاد و سخنرانی کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد و حرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توابین و دیگر حرکت های اسلامی آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار این حرکت عظیم زینبی، هویدا است و به برکت زینب(س) و قیام مبارکش، هم چنان بیرق های خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم از ظالم، در سراسر جهان افراشته می شود زیرا زینب بود که پیام خونین حسین را به تمام نسل ها و عصرها رساند.[1] در اینجا نتیجه ای که می خواهیم از این مطالب بگیریم این است که علت نامگذاری روز میلاد با سعادت حضرت زینب سلام الله علیها به روز پرستار به خاطر دو وجه است: 1 – تجلیل از مقام شامخ و شخصیت والای حضرت زینب(س) است که با برگزاری این مراسم یادی از این بزرگ بانو می شود و باعث الگو سازی در جامعه می شود. 2 – تقویت روحیه زینب گونه در میان پرستاران و تقدیر و تشکر از زحمات و نقش پرارزش پرستار در جامعه.

 نظر دهید »

خانواده از دیدگاه قرآن واهل بیت

12 بهمن 1394 توسط عاطفه قنبری

خانواده اجتماع کوچکی است که ابتداء با یک مرد و زن تشکیل می‌شود، دو نفری که بناست در تکامل معنوی و رشد مادی یکدیگر مشارکت کنند و بالاتر آن که هریک کمبود دیگری را در اوج محبّت و مودت جبران نمایند و چنانچه چیزی آنان را تهدید کرد و آرمانهای فکری و اعتقادیشان را به خطر انداخت، هر دو به دفاع برخیزند و جهت حیات و زندگی همیشگی خویش با آن مبارزه کنند و برای بقای خویش برنامه ریزی نمایند و نسل خود را دوام بخشند. قرآن کریم این اصل اساسی را با واژگانی زیبا چنین بیان می‌کند:

«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَومٍ یتَفَکَّرُونَ»[1]

از نشانه های خداست آن که آفرید برای شما همسرانی از جنس خودتان تا بدیشان آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد. هر آینه در این کار برای مردمی که بیندیشند نشانه‌ها و عبرتهاست.

امام محمد باقرعلیه السلام از قول جدّش رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده که فرمود: «ما بُنِی بَناءٌ فِی الاِسلامِ اَحَبُّ اِلی اللهِ - عزّ وَ جَلّ - من التزویج[2] ؛ هیچ بنائی در مکتب اسلام طرح ریزی نشده که در نزد خداوند بزرگ محبوب تر از ازدواج باشد.»

اصول اساسی

سه اصل اساسی در تشکیل خانواده عبارتند از:

الف) عشق به همسرداری؛ علاقه و عشق به همسرداری از جمله اموری است که در فطرت انسانی نهفته است. این نیاز در موجودات زنده دیگر مشاهده می‌گردد و در دوران کودکی به صورتی رقیق و کم رنگ جلوه می‌کند؛ انسان هم از تنهایی رنج می‌برد و خود را در قالب عواطف به همنوع خود نزدیک می‌نماید. خداوند سبحان قبل از تشکیل خانواده، در میان زن و مرد مودّت و محبّتی ایجاد نمود که هرگز بدون آن آرامش نمی یابند و آنگاه که مرد و زنی برای امر مقدّس ازدواج به یکدیگر نزدیک می‌شوند و مقداری سخن می‌گویند، گویا گمشده ای را که سالیان سال در پی آن بوده اند، می‌یابند و از یکدیگر به آسانی جدا نمی شوند.

مردی به محضر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم رسید، عرض کرد: یا رسول الله! من از امر ازدواج به شگفت در آمده‌ام و تعجب می‌کنم، زیرا مرد و زنی که هرگز یکدیگر را ندیده‌اند و نمی‌شناسند، چون میان آنان پیمان و عقد ازدواج برقرار می‌شود و بعد با یکدیگر به صحبت می‌نشینند و یکدیگر را بیشتر درک می‌نمایند، چنان دوستی و محبّتی برقرار می‌گردد که از آن عظیم‌تر ممکن نیست؟!

رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:

پایه ریزی امر ازدواج را خداوند سبحان در ذات بشر قرار داده به طوری که نیازمندی به آن را در درون خویش احساس می‌کند.

آنگاه به آیه ذیل استشهاد نمود و آن را قرائت کرد:

«وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِی ذلِکَ لایاتٍ لِقَومٍ یتَفَکَّرون»[3]؛

خداوند بین شما (زنان و مردان) محبّتی خاص قرار داده و به یکدیگر مهربان نموده است. همانا در این امر نشانه ها و آیاتی است برای آنانی که تفکّر کنند.

این عشق فطری موهبتی است الهی که رسول گرامی اسلام بدان افتخار می‌کند و می‌گوید:

«النّکاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتی فَلَیسَ مِنّی ؛[4] ازدواج دادن و ازدواج نمودن، سیره و راه من است و هرکس از این سنت زیبای الهی سر برتابد، از من نیست.»

در تبیین این موهبت الهی، آیات و روایات فراوانی وجود دارد؛ ما به برخی از آنها اشاره می‌کنیم. در حقیقت کسانی که به نوعی از امر ازدواج وحشت دارند و عشق درونی خویش را که شعله ور است، سرکوب می‌کنند، خداوند آنان را تشویق می‌کند و خود آن شکاف تخیلی و یا واقعی «فقر» را که ممکن است پیش آید، پرمی کند و به آنان وعده غناء و بی نیازی می‌دهد.

در سوره نور آمده است:

«وَانکَحُوا الاَیامی مِنکُم والصّالحینَ مِن عِبادِکُم و اماءِکُم اِنْ یکُونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللهُ واسِعٌ علیمٌ»[5]؛

مردان و زنان بی همسر (مجرّد) خود را ازدواج دهید و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکار خویش را. چنانچه فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می‌کند؛ خداوند گشایش دهنده و داناست.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «مِنْ أَخلاقِ الانبیاء حُبُّ النّساءِ[6]؛ از ویژگی های اخلاق پیامبران، دوست داشتن زنان خویش بوده است.»

امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل کرد که جدّم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دینهِ فَلْیتَّقِ اللهَ فِی النّصفِ الباقی ؛[7] کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود (و احکامی که بر دوش دارد) را حفظ کرده است، پس به خدا پناه ببرد و استمداد جوید نسبت به نیمه دیگر آن.»

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرماید:

«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اعْطِی نِصف السَّعادَةِ؛[8] کسی که با همسر منتخب خویش ازدواج کند، نیمی از سعادت و خوشبختی را درک کرده است.»

همچنین فرموده است:

«مَنْ تَزَوَّجَ فَقْدْ اعْطِی نِصْف العِبادَةِ؛[9] کسی که با همسر منتخب خویش ازدواج کند، نیمی از بندگی و اطاعت حضرت حق به وی داده شده است.»

ب) مسؤولیت مردان در نظام خانواده؛ در آیات مختلف، مخاطب قرآن مردانند تا آن که در جهت تشکیل زندگی تلاش و سعی کنند و سامان بخشی آن را بر دوش کشند. تداوم زندگی و تأمین آن، سختی‌ها و درگیری‌های فراوانی به دنبال دارد که بدون امید و آرامش نمی تواند ادامه یابد. لذا این ایستادگی در برابر نابسامانی ها را بر دوش مردان قرار داده است. از سوی دیگر، زنان را آفرید تا کانون محبّت، عشق، زیبایی و آرامش بخشی باشند.

علاّمه محمّد حسین طباطبایی، مفسّر عالی مقدار می‌نویسد:

«فالنساء هنّ الرکن الاول والعامل الجوهری للاجتماع الانسانی ؛[10] زنان، سنگ زیرین و رکن اساسی و علت واقعی انسجام و تشکیل اجتماع خانوادگی انسانها هستند.»

بعضی از مفسّران وجود زن و عواطف زیبای او را همانند ملاطِ چسبنده و مستحکم یک ساختمان دانسته اند که سالیان سال اجزاء یک بنای عظیم را نگه می‌دارد و در استحکام و بقای آن نقش اساسی دارد، همانند سیمان و ماسه و آهک و غیره. این جاذبه عظیم را خداوند در وجود زن قرار داده است و او را سبب «آرامش و سکینه» معرفی نموده است.

قرآن کریم حفاظت و حراست از این رکن اساسی را بر عهده مردان نهاده و با توجه به توانایی های ذاتی شان آنان را مسؤول می‌داند و می‌فرماید:

«الرّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النّساء بِما فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُم عَلی بعضٍ وَ بما اَنْفَقُوا مِن اموالِهِم»؛[11]

مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتری هایی که خداوند (از نظر نظام اجتماعی) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به خاطر نفقاتی که از اموالشان در مورد زنان پرداخت می‌کنند.

 نظر دهید »

رهبرانقلاب در دیدار مردم قم

19 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

حضرت آیت الله خامنه ای تک تک نمایندگان مجلس را در شکل گیری حرکت و مواضع خانه ملت، دخیل دانستند و افزودند: به همین علت، همه باید در انتخاب  دقت کنند، البته شناخت کاملِ یکایک نامزدها، واقعاً دشوار است اما می توان با دقت در سوابق و مواضعِ کسانی که فهرستها و لیستهای انتخاباتی را ارائه می کنند، درباره لیستها تصمیم گرفت.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (شنبه) در دیدار پرشور هزاران نفر از مردم قم، با تجلیل از قیام تاریخ ساز 19 دی 1356 مردم این شهر و تشریح علل و عوامل «ماندگاری انقلاب»، تاکید کردند: در پرتو حضور آگاهانه همگانی، ماندگاری انقلاب، آرامش و سکینه ملت و پیروزی بر توطئه های دشمنان امکان پذیر خواهد شد.

رهبر انقلاب اسلامی با تجلیل از قیام تاریخی نوزدهم دی سال 1356 مردم قم بر ضد رژیم دیکتاتوری شاه و در حمایت از مرجعیت و روحانیت، از مردم قم به عنوان «پیشروان و پیشرانان انقلاب» یاد کردند و افزودند: سالها مبارزه و بیانات امام خمینی و جایگاه مرجعیت و روحانیت، در مردم زمینه‌های مساعدی برای مبارزه با رژیم ستمشاهی فراهم کرده بود که قیام 19 دی، این مبارزه حیاتی را کلید زد.

ایشان «شجاعت و بصیرت مردم و احساس تکلیفِ به هنگام برای ورود به میدان»، را عناصر اصلی قیام 19 دی خواندند و افزودند: آن قیام تاریخی در دفاع از امام (ره) شکل گرفت و حوادث بعد از آن منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد.

رهبر انقلاب، پیروزی انقلاب اسلامی در شرایط حاکمیت دیکتاتوری وابسته و مورد حمایت قدرتهای استکباری را از لحاظ محاسبات مادی، غیرممکن و محال خواندند و خاطرنشان کردند: این پیروزی نشان دهنده وجود سنن الهی یعنی قوانینی در عالم خلقت است که انسانهای مادی از درک آنها عاجزند.

ایشان تأکید کردند: در شرایط کنونی نیز نظام جمهوری اسلامی ایران با جبهه گسترده دشمنان اعم از امریکا و رژیم صهیونیستی، ایادی و عوامل استکبار و عوامل تکفیری و داعش مواجه است که اگر به لوازم سنت الهی یعنی «ایستادگی، بصیرت و عملِ در لحظه نیاز»، عمل کنیم قطعاً همانند پیروزی انقلاب اسلامی می توان بر این جبهه گسترده غلبه کرد.

رهبر انقلاب اسلامی سپس به موضوع علت و چرایی «ماندگاری انقلاب اسلامی» در مقایسه با برخی حوادث مهم تاریخ معاصر ایران و جهان پرداختند.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به دو حادثه «نهضت ملی شدن صنعت نفت» و «قیام مشروطیت» گفتند: در نهضت ملی، خواست مردم، یک خواست حداقلی و عبارت از کوتاه شدن دست انگلیس از سرمایه ملی نفت بود و در قیام مشروطیت نیز خواست مردم، حداقلی، و عبارت از محدود شدن اختیارات و قدرت مطلقه پادشاه بود.

ایشان افزودند: این دو حادثه با اینکه دارای اهدافی حداقلی بودند و مردم هم در صحنه حضور داشتند شکست خوردند ولی انقلاب اسلامی ایران با آنکه دارای یک هدفِ حداکثری، یعنی استقلال همه جانبه و سرنگونی حکومت پادشاهی و استبدادی بود، به پیروزی رسید و ماندگار شد.

حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: اگر جوانان به تحلیل درستی از این واقعیت برسند دیگر تلاش برخی برای نشاندن بذر ترس و رعب و ناامیدی در دل مردم به نتیجه نخواهد رسید و راه صحیح آینده کشور مشخص خواهد شد.

ایشان همچنین به تغییر مسیر انقلاب های فرانسه و شوروی و از بین رفتن آن انقلاب ها اشاره و خاطرنشان کردند: انقلاب اسلامی ایران تنها انقلابی است که توانسته ماندگاری خود را براساس اصول و آرمانهای اولیه حفظ کند.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه اصلی ترین هدف مراکز فکر و اندیشه در دنیای استکبار، از بین بردن عناصر ماندگاری انقلاب است، افزودند: تمام تلاش دشمنان در طول سالهای گذشته اعم از جنگ تحمیلی، محاصره اقتصادی و تحریم های گسترده اخیر، با هدف از بین بردن ماندگاری انقلاب اسلامی بوده است که البته در هر دوره، ابتکارات جدید هم انجام می دهند.

حضرت آیت الله خامنه ای، خاطرنشان کردند: امریکایی ها در سال 88 به دنبال آن بودند که تجربه موفق خود در چند کشور را به بهانه انتخابات در ایران نیز اجرا کنند و با برجسته سازی اقلیتی که رأی نیاورده بود و با حمایت مالی و سیاسی از آنها نتیجه انتخابات را به هم بزنند اما انقلاب و کودتای رنگی آنها در ایران با حضور مردم، شکست خورد.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به حمایت رئیس جمهور امریکا از مخالفان نظام و انقلاب در حوادث سال 88، خاطرنشان کردند: دولت امریکا تا آنجا که توانست از آن حوادث حمایت کرد ولی حضور به موقع مردم در صحنه، نقشه آنان را نقش بر آب کرد.

حضرت آیت الله خامنه ای، گفتند: امریکاییها اکنون می گویند دوره بعد از مذاکرات هسته ای، دوره سخت گیری بر ایران است به گونه ای که گویا قبل از این بر ایران سخت نمی گرفته اند، اما جوانان، مردم و مسئولان آگاهانه، هوشیارانه، امیدوارانه و با مقاومت و توکل بر خدا و تکیه بر نقاط قوت کشور، در مقابل دشمنان می ایستند و این، بسیار مهم است.

رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان، طبیعت انتخابات را دادنِ نفسِ تازه به ملت برشمردند و افزودند: احساس مسئولیتِ مردم که در حضور در انتخابات جلوه گر می شود و دشمن را ناکام می گذارد از عناصر «ماندگاری انقلاب» است.

حضرت آیت الله خامنه ای دو مسئله را در انتخابات دارای اهمیت فراوان خواندند: اول؛ «اصل شرکت در انتخابات» و دوم؛ «درست انتخاب کردن و رأی به نامزدهای اصلح».

ایشان با تأکید مجدد برضرورت شرکت همه واجدان شرایط رأی دادن در انتخابات افزودند: همچون گذشته اصرار داریم که همه، حتی کسانی که نظام را و رهبری را قبول ندارند پای صندوقها بیایند چرا که انتخابات متعلق به ملت، ایران و نظام جمهوری اسلامی است.

حضرت آیت الله خامنه ای شرکتِ همگان در انتخابات را موجب پایداری و تقویت نظام اسلامی، استمرار تأمین امنیت کامل، افزایش اعتبار و آبروی ملت در چشم جهانیان و باعث ابهّت جمهوری اسلامی ایران در نزد دشمنان خواندند.

رهبر انقلاب در تبیین اهمیت فراوان رأی دادن به نامزدهای صالح افزودند: آرا و سلایق مختلف، ایراد ندارد، مهم آن است که تلاش و دقت کنیم که انتخاب ما، انتخاب درستی باشد.

ایشان افزودند: اگر این دقت صورت گیرد حتی اگر برخی منتخبان، بعداً مطلوب از آب در نیایند، «تلاش و دقت رأی دهنده برای انتخاب نامزدهای شایسته»، مورد رضایت پروردگار خواهد بود.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به جایگاه رفیع مجلس شورای اسلامی در عرصه مسائل داخلی و بین المللی خاطرنشان کردند: مجلس از زوایای مختلف بویژه از لحاظ تصویب قوانین، ریل گذاری برای حرکت دولتها، و تجلی ایستادگی ملت اهمیت بی نظیری دارد.

ایشان مواضع مجلس کنونی را در مسائل بین المللی «خوب» برشمردند و افزودند: مجلسی که در قضیه هسته ای و دیگر مسائل مقابل دشمنان بایستد و شجاع، مستقل و آزاد، حرفها و مواضع ملت را بیان کند با مجلسی که در مسائل گوناگون حرفهای دشمن را تکرار می کند، از زمین تا آسمان تفاوت دارد.

رهبر انقلاب، تک تک نمایندگان مجلس را در شکل گیری حرکت و مواضع خانه ملت، دخیل دانستند و افزودند: به همین علت، مردم همه‌ی استانها و شهرها، باید در انتخاب نمایندگان خود، کاملاً دقت کنند و در درستی انتخاب، به اطمینان برسند.

حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه افزودند: البته شناخت کاملِ یکایک نامزدها، واقعاً دشوار است اما می توان با دقت در سوابق و مواضعِ کسانی که فهرستها و لیستهای انتخاباتی را ارائه می کنند، درباره لیستها تصمیم گرفت.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اگر پیشنهاد دهندگانِ لیستها، مؤمن و انقلابی هستند و خط امام را واقعاً قبول دارند می توان به لیست آنها درباره مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان اعتماد کرد اما اگر به انقلاب و دین و استقلال، چندان اهمیتی نمی دهند و دلشان دنبال حرفهای امریکا و دیگر بیگانگان است، قابل اعتماد نیستند.

حضرت آیت الله خامنه ای مجلس خبرگان را نیز بسیار مهم خواندند و یادآور شدند: برخلاف برخی تصورها، مجلس خبرگان برای سالی یکی دو بار جلسه و سخنرانی تشکیل نمی شود بلکه می خواهد روزی که رهبر فعلی در قید حیات نیست، «رهبر» یعنی کلیددارِ حرکت انقلاب را انتخاب کند و این مسئله بسیار مهم است.

ایشان با تأکید بر ضرورت دقت کامل در انتخاب نامزدهای مجلس خبرگان افزودند: بسته به ترکیب خبرگان، آنها ممکن است در هنگام ضرورت، شخصی را به رهبری انتخاب کنند که با توکل به خدا و با شجاعت در مقابل دشمنان بایستد و راه امام را ادامه دهد اما این احتمال نیز وجود دارد که فردی با ویژگی های متفاوت را به رهبری برگزینند، بنابراین باید با تحقیق و دقت و شناخت و اطمینان به آنها رأی داد.

حضرت آیت الله خامنه ای حضور در انتخابات و بویژه دقت در انتخاب «نامزدهای صالح یا اصلح» را موجب تحقق دو هدف عالی خواندند: ماندگاری انقلاب و آرامش و سکینه ملت.

ایشان در تشریح تأثیر انتخاب صحیح بر ماندگاری انقلاب افزودند: از ابتدای انقلاب ریزشها و رویشهای فروانی داشته ایم، عده ای از افراد انقلابی به خاطر «ظلم فردی احتمالی» که به آنها شده، به ناحق از اصل انقلاب روگردان شده اند و عده ای هم به خاطر مسائل شخصی و خانوادگی مواضع دیگری گرفته اند اما مهم این است که رویشهای انقلاب در زمینه های مختلف از جمله وجود نیروهای «مؤمن، انقلابی، متخصص، تحصیلکرده، فن آور و کارآمد»، بسیار بیشتر از ریزشها بوده است.

رهبر انقلاب افزودند: در مقطع کنونی نیز اگر مردم به وظایف خود در انتخاب نامزدهای صالح برای مجلس و خبرگان، درست عمل کنند «رویشهای سرسبز و پرطراوت انقلاب»، بیشتر و ماندگاری انقلاب تأمین می شود.

حضرت آیت الله خامنه ای خصوصیت دوم عمل به وظیفه در باب ماندگاری انقلاب را ایجاد آرامش در دل ملت برشمردند و با استناد به آیات قرآن درباره نزول سکینه و آرامش بر دلهای بیعت کنندگان با پیامبر افزودند: هرکس امروز با انقلاب و امام خمینی و راه امام بیعت کند به معنای بیعت با پیامبر است و پروردگار کریم به پاداش این بیعت، دغدغه، نگرانی و نامیدی را از دل ملت می زداید و اطمینان و آرامش را جایگزین می کند.

حضرت آیت الله خامنه ای در پایان سخنانشان تأکید کردند: ماندگاری انقلاب و ایستادگی امیدوارانه و پر آرامش مردم، یقیناً باعث پیروزی ملت بر امریکا و توطئه های دشمنان خواهد شد.

 نظر دهید »

10اثر منفی و غیر قابل جبران شبکه های اجتماعی بر زندگی انسان ها

15 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

فناوری ابزار مفیدی ست، اما اکثر افراد نمی‌دانند که چطور باید از آن به درستی استفاده کرد که همین مسئله می‌تواند فناوری را به ابزاری مخرب تبدیل کند. هر چقدر هم صفحه توییتر خود را دوست داشته باشید آیا واقعاً ارزش دارد که سلامتی خود را به خاطر توییت های تان به خطر بی اندازید؟ فکر می‌کنم بعد از مطالعه ۱۰ اثر منفی شبکه‌های اجتماعی بر زندگی افراد بتوانید پاسخی منطقی و معقول به این سؤال بدهید.

این مقاله را مطالعه کنید : بهترین زمان برای انتشار مطالب در شبکه‌های اجتماعی پرمخاطب + اینفوگرافیک

تعاملات فرد به فرد یا رو در رو را کاهش می‌دهد.

با استفاده بیش از حد از شبکه‌های اجتماعی نه تنها وقت کم‌تری برای گذراندن با افرادی خواهید داشت که به صورت فیزیکی در اطراف شما حضور دارند بلکه دوستان و اعضای خانواده‌تان زمانی که ببینند شما به دستگاه‌های الکترونیکی، موبایل و گدجت های تان بیش از آن‌ها اهمیت می‌دهید از محبت شما نا امید شده و ناراحت خواهند شد. در نهایت هم افراد تمایل کم‌تری به صرف وقت و بودن در کنار شما خواهند داشت.

این مقاله را مطالعه کنید : فناوری گفت و گوی انسانی را نابود کرد : ۱۲ عکس برای اثبات

احساس نیاز به توجه را به شدت افزایش می‌دهد.

ارسال پست‌ها و استاتوس های غیرمفید و مبهم در فیس‌بوک به راحتی می‌تواند تبدیل به عادتی زننده و مخرب در زندگی افرادی شود که غالباً از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند. رقابت بی‌پایان برای به دست آوردن لایک بیشتر و کامنت های متعدد می‌تواند زندگی شما را به نابودی بکشاند.

توجه شما را از اهداف زندگی واقعی منحرف خواهد کرد.

درک این موضوع که توجه بیش از حد افراد به دنیای مجازی و هویت خود در شبکه‌های اجتماعی آن‌ها را از رقابت در دنیای واقعی و رسیدن به اهداف مهم بازداشته بسیار آسان است. اکثر جوانان به جای اینکه با تلاش و پشتکار مهارت‌های لازم برای رسیدن به اهداف عالی خود را کسب کنند ترجیح می‌دهند به فوق ستاره‌ای در دنیای مجازی و شبکه‌هایی از قبیل فیس‌بوک، توییتر و … شوند.

خطر ابتلا به افسردگی را افزایش می‌دهد.

با توجه به مطالعات اخیر افرادی که از شبکه‌های اجتماعی استفاده‌ای اعتیاد گونه دارند نسبت به افراد عادی احساسات منفی بیشتری از جمله افسردگی را تجربه می‌کنند. افرادی که قبلاً سابقه ابتلا به افسردگی داشته‌اند بیش از دیگران در معرض خطر هستند. اگر فکر می‌کنید که غمگین شده‌اید یا کمی احساس افسردگی می‌کنید بهتر است به خود استراحتی بدهید و چند روز از شبکه‌های اجتماعی و دوستان مجازی خود فاصله بگیرید.

احتمال شکست روابط موجود در شبکه‌های اجتماعی بیش از روابطی ست که در دنیای واقعی داریم.

از حسادت و غیرتی که در روابط موجود در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد به ندرت نتیجه مثبتی حاصل می‌شود. استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای ایجاد روابط بیشتر و صمیمی‌تر گزینه‌ای آسان است اما بهتر است بدانید که این گزینه آسان می‌تواند خسارات غیر قابل جبرانی به روابط شما در دنیای واقعی بزند. مطالعات نشان می‌دهد زمانی که یکی از زوجین بیش از حد درگیر یک شبکه اجتماعی مانند فیس‌بوک شود همسر او تمایل بیشتری برای نظارت و کنترل اعمال و رفتار او خواهد داشت که این موضوع می‌تواند منجر به بحث‌های طولانی و در نهایت مرگ رابطه شود.

استفاده بیش از حد از شبکه‌های اجتماعی خلاقیت افراد را نابود می‌کند.

طبق تجربه و به جرئت می‌گویم که شبکه‌های اجتماعی آسان‌ترین راه برای توقف رشد یا کشتن فرآیند خلاقیت در انسان است. تأثیرات منفی گشت‌وگذارهای بی‌هدف در شبکه‌های اجتماعی مانند زمانی ست که شما از روی بی‌فکری و بدون برنامه خاصی به تماشای تلویزیون و برنامه‌های این جعبه جادویی بپردازید. اگر تصمیم گرفته‌اید که بهره‌وری خود را افزایش دهید و از وقت خود استفاده‌ای بهینه کنید تمام اپلیکیشن های شبکه‌های اجتماعی را از همین امروز خاموش کنید.

قلدرهای فضای سایبری هنوز زنده و سرحال هستند.

مردم فکر می‌کنند در فضای مجازی هیچ محدودیتی وجود ندارد و به همین دلیل چیزهایی را که در زندگی واقعی به عنوان راز حفظ می‌کنند و کم‌تر بر زبان می‌آورند به آسانی در شبکه‌های اجتماعی بیان می‌کنند. اگر شما جزء این قبیل افراد نیستید باز هم این احتمال وجود دارد که روزی برخی از مسائل خصوصی خود را با کاربران دیگر در میان بگذارید و اگر همین الآن هم بیان حرف‌های خصوصی‌تان برای دیگران در فضای مجازی یکی از عادت‌هایتان است بهتر است همین جا تمامش کنید. آن‌قدرها هم که فکر می‌کنید در اینترنت ناشناس نیستید. با وجود هکرهای و کلاه بردان حرفه‌ای که در دنیای وب پرسه می‌زنند باید همیشه مراقب امنیت خود و اطلاعات محرمانه‌تان در شبکه‌های اجتماعی باشید.

مقایسه پیوسته خود با دیگران در شبکه‌های اجتماعی شما را به نابودی خواهد کشاند.

شخصیت‌های دیجیتالی افراد که در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد به طرز چشم‌گیری با شخصیت و هویت واقعی آن‌ها متفاوت است. بعد از چند ماه درگیر شدن با این شبکه‌ها و مقایسه خود با افراد دیگر ممکن است فکر کنید که آن‌ها از شما خیلی بهترند اما بهتر است این موضوع را همیشه به خاطر بسپارید که آن‌ها هم مانند شما یک انسان هستند و درست مانند شما از نقاط ضعف و قوت مشخصی برخوردارند.

شبکه‌های اجتماعی افراد را به شدت بی‌خواب می‌کنند.

نوری که از صفحه‌نمایش دستگاه‌های الکترونیکی مختلف به چشمان شما ساطع می‌شود ذهن را فریب داده و به آن القا می‌کنند که الآن وقت خواب نیست. یکی از عوامل کلیدی برای برخورداری از سلامت جسمی و روانی کامل خواب کافی ست و عوارض بی‌خوابی‌های مکرر بر هیچ‌کس پوشیده نیست بنابراین بهتر است هنگام خواب گوشی خود را در اتاق دیگری بگذارید و آن را با خود به رخت خواب نبرید.

حریم خصوصی شما را به خطر می‌اندازد.

در بین شبکه‌های اجتماعی خرید و فروش اطلاعات افراد امری طبیعی ست و طبق افشاگری‌های اخیر اسنودن دولت‌هایی نظیر آمریکا به تمام اطلاعات افراد از جمله آدرس ایمیل، تماس‌های شما در اسکایپ و … دسترسی دارد که این امر موجب کم رنگ شدن مفهومی به نام حریم خصوصی در فضای مجازی شده است بنابراین اگر هر چیزی را که به ذهنتان می‌رسد در شبکه‌های اجتماعی با دیگر کاربران به اشتراک بگذارید باید بدانید که تنها به دولت‌ها و شبکه‌های اجتماعی کمک کرده‌اید که شما را راحت‌تر به دام بی اندازند.

در پایان ذکر این نکته ضروری ست که شبکه‌های اجتماعی در کنار این اثرات منفی و مخرب فواید بی‌نظیری برای پیشرفت و ترقی جوامع، سازمان‌ها و افراد نیز داشته است و انتخاب بعد مثبت یا منفی هر فناوری بر عهده خود کاربر است.

 نظر دهید »

شیخ نمر

15 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

شيخ “نمر باقر النمر” ‌روحاني شيعي برجسته عربستاني، در سال 1379 هجري قمري مصادف با 1968 ميلادي، در شهر “العواميه” در استان القطيف در شرق عربستان در خانواده‌‌اي اهل علم و دين، به دنيا آمد که از آن علمايي چون “آيت‌الله شيخ محمد بن ناصر آل نمر” (قدس سره) و خطباي حسيني چون جدش حاج “علي بن ناصر آل نمر” سر بر آورده بودند.
تحصيلات مقدماتي و هجرت براي تحصيل علوم ديني تحصيلات مقدماتي خود را در همان شهر العواميه به پايان رساند و در سال 1400 هجري قمری مصادف با 1989 ميلادي، براي آشنايي نزديک‌تر با انقلاب اسلامي ايران و تحصيلات حوزوي ابتدا به ايران مهاجرت کرد تا در تهران در حوزه علميه حضرت قائم(عج) حضور پيدا کند که در همان سال توسط آيت‌الله سيد محمدتقي مدرسي در تهران تأسيس شده بود.

شيخ نمر پس از 10 سال تحصيل در حوزه علميه حضرت قائم(عج)، عازم سوريه شد و در حوزه علميه حضرت زينب(ع) براي ادامه تحصيلات حوزوي و علوم ديني نام نوشت و در حضور اساتيد اين حوزه به تحصيل پرداخت.

وي دوره کتاب‌هاي اصولي از جمله “اصول” المظفر، “رسائل” شيخ انصاري و “كفاية” آخوند خراساني را گذراند و در علم فقه نيز “اللمعة الدمشقية” نوشته شهيد اول، “جامع المدارك” خوانساري، “مكاسب” شيخ انصاري و “مستمسك العروة الوثقى” سيد حكيم و ديگر کتاب‌هاي فقهي را مطالعه کرد.
وي در طول مدت تحصيل علوم حوزوي خود در تهران و سوريه در محضر اساتيدي حضور يافت، از جمله: - بحث خارج نزد آيت الله سيد محمدتقي مدرسي در تهران - بحث خارج نزد آيت الله سيد عباس مدرسي در سوريه - بحث خارج نزد آيت الله خاقاني در سوريه - دروس عالية نزد علامة شيخ صاحب الصادق در تهران - درس “لمعة” نزد علامة شيخ وحيد افغاني
همچنين اخلاق را نزد آيت‌الله شيرازي در شهر مقدس قم فراگرفت و به اين ترتيب به درجات بسيار بالايي در اجتهاد است دست يافت و اجازه تدريس در مراکز علوم ديني و مذهبي را پيدا کرد.
وي اکنون از جمله معروف‌ترين و شايسته‌ترين مدرسان علوم مذهبي و ديني در حوزه‌هاي علميه به شمار مي‌آيد که حتي در حوزه‌هاي علميه ايران و سوريه به تدريس کتاب‌هايي همچون كتاب “اللمعة الدمشقية” و كتاب “جامع المدارك” و “مستمسك عروة الوثقى” و “الحلقات” شهيد سيد محمدباقر صدر پرداخته است.
شيخ نمر سال‌ها اداره حوزه علميه حضرت قائم(عج) در تهران و سوريه را برعهده داشت و تلاش بسياري براي توسعه و پيشرفت اين مراکز انجام داد.

پس از بازگشت به عربستان مرکز مذهبي “الإمام القائم(عج)” را نيز در العواميه تأسيس کرد که در واقع سنگ‌بناي “مرکز اسلامي” در سال 1422 هجري قمري مصادف با 2011 میلادی بود.

خصوصيات اخلاقي آيت‌الله از جمله خصوصيات اخلاقي وي را بايد بلندمنشي و وسواس او در مراعات و حفظ اصول و مبادي و ارزش‌هاي ديني ملاحظه کرد که بازتاب آن به‌خوبي در خط مشي فکري و جهادي‌اش آشکار است.   آيت‌الله نمر النمر، تسلط شگرفي بر روند تحولات جاري منطقه‌اي دارد

همچنين شيخ، از ديدي باز و آگاه نسبت به حوادث جاري پيرامون خود چه در عربستان و چه در منطقه برخوردار است و همين موجب شده تا داراي ديد تحليلي دقيقي از جريان امور در عرصه‌هاي اجتماعي و سياسي باشد که يکي از دلايل آن بنا به گفته وي ارتباط عميق وي با قرآن و اهل بيت عليهم‌السلام است که همواره روشنگر راه وي در زندگي بوده‌اند.

فعاليت‌هاي سياسي و بازداشت‌ها توسط رژيم سعودي رژيم عربستان سعودي در حالي شيخ نمر باقر النمر را در سال 2012 بازداشت کرد که پيش از اين نيز دو بار و طي سال‌هاي 2006 و 2008 ميلادي، شيخ را بازداشت کرده بود. نخستين بازداشت شيخ نمر به مي 2006 ميلادي بازمي‌گردد، هنگامي که شيخ به محض بازگشت از سفر کوتاه‌مدتش به بحرين و بازگشت به عربستان، به دليل مشارکت در همايشي بين‌المللي قرآن کريم از سوي نيروهاي امنيتي رژيم سعودي بازداشت شد. اتهام شيخ اين بود که در اين همايش، در عريضه‌‌اي، از رژيم سعودي خواسته بود به “قبرستان بقيع” رسيدگي کرده، مذهب “تشيع” را به رسميت شناخته و شيوه‌‌هاي آموزشي و درسي کنوني حاکم بر عربستان را تغيير داده يا لغو کند؛ همين. اما بازداشت مجدد شيخ نمر، به 23 آگوست 2008 ميلادي بازمي‌‌گردد که در شهر “القطيف” به دست نيروهاي امنيتي رژيم سعودي بازداشت شد. اين بار اتهام شيخ براي بازداشت بنابر ادعاي رژيم سعودي درخواست از شيعيان مناطق شرقي عربستان براي آماده‌شدن به منظور دفاع از خود و جامعه خويش بود که رژيم ادعا مي‌‌کرد، اين سخنان نمر به معني تحريک شيعيان عربستاني براي جدايي از حکومت مرکزي بود. رژيم سعودي از بيم قيام مردمي و خشم و غضب شيعيان مناطق شرقي عربستان شيخ نمر را 24 ساعت پس از بازداشت آزاد کرد.

اقامه نماز جمعه در العواميه از برنامه‌هاي هر هفته آيت‌الله نمر النمر است

اين روحاني برجسته عربستاني يک بار ديگر در مارس 2009 ميلادي در معرض بازداشت قرار گرفت.
ديدگاه هاي نمر در قبال آل‌سعود شيخ نمر همواره در خطابه‌‌هايش رژيم سعودي را به اعمال “سياست‌‌هاي تبعيض‌آميز طايفه‌اي سازمان‌يافته و منظم به‌ويژه در مناطق شرقي عربستان و به‌خصوص در دو منطقه “الاحساء” و “القطيف” متهم مي‌کرد که حدود يک قرن است، بر اين مناطق حاکميت دارد. وي همواره و بارها تأکيد داشته که از گفتن کلام حق، بيم و واهمه‌اي ندارد حتي اگر در اين راه بازداشت شده، وارد زندان شود و تحت شديدترين شکنجه‌ها و آزارها و اذيت ها تا سرحد شهادت قرار گيرد. شيخ نمر توهين به کرامت شهروندان عربستاني به‌ويژه شهروندان شيعي عربستان که از ديد رژيم سعودي شهروندان درجه دو اين کشور به شمار مي‌آيند و فاقد هرگونه حق و حقوق شهروندي هستند، رد و تأکيد مي‌کند که از کرامت و حقوق شهروندان شيعي عربستاني حمايت خواهد کرد. وي بارها در اين ارتباط تأکيد کرده است که در خط اول رويارويي با ظلم و جور رژيم سعودي قرار مي‌گيرد چون اعتقاد دارد بدون مبارزه و تلاش نمي‌‌توان به حقوق مورد نظر خود دست يافت و عدالتي در کشور برقرار نخواهد شد و شهروندان نمي‌توانند آزاد زندگي کنند. شيخ نمر در اين‌باره در سخنان خود با استناد به خطبه “جهاد” اميرالمؤمنين علي(ع) تأکيد دارد که به عدالت جز از طريق جهاد دست نخواهيم يافت و حق جز با از خود گذشتگي و جهاد و شجاعت به دست نخواهد آمد. وي در خطبه‌هاي نماز جمعه خود نيز بارها گفته است که شيعيان عربستان، ديگر در برابر توهين‌ها و تعدي‌ها و تجاوزات آل‌سعود سکوت نخواهند کرد و در اين باره خطاب به آل‌سعود گفت که “ما ساکت نمي‌مانيم که هر آنچه بخواهيد بر سر ما بياوريد؛ هر آنچه بخواهيد انجام دهيد و کرامت و شخصيت ما را که با ارزش ترين چيز در زندگي ماست، زير پا بگذاريد".

شيخ نمر همچنين از مطبوعات و رسانه‌هاي سعودي به دليل وابستگي و تبعيت آنها از رژيم سعودي و تبديل‌شدن آنها به بوق تبليغاتي آل‌سعود به‌شدت انتقاد مي‌کند. وي تصريح مي‌کند که مفتي‌هاي وهابي، ساخته و پرداخته آل‌سعود هستند. به گفته شيخ نمر، آل سعود به مفتي‌هاي وهابي پول مي‌دهند تا با دامن‌زدن به اختلافات طايفه‌اي و مذهبي و ايجاد اختلاف بين شيعيان و اهل سنت، آنها را به خود مشغول کنند و با ايجاد تفرقه مذهبي و طايفه‌اي و قبيله‌اي به حاکميت خود بر عربستان و غارت و چپاول ثروت‌هاي آن ادامه دهند. شيخ نمر النمر در يکي از خطبه‌هايش به خاطر مواضع و ديدگاه‌هاي تندش در قبال رژيم سعودي گفت که “مي‌دانم فردا براي بازداشت من به سراغ خواهيد آمد. خوش مي‌آييد! اين منطق و راه و روش شماست: “بازداشت” و “شکنجه” و “کشتار"؛ ما از قتل و کشتار نمي‌هراسيم. ما از هيچ چيز نمي‌ترسيم.” وي در قبال سرکوبگري هاي رژيم سعودي و مخالفت اين رژيم با برگزاري تظاهرات‌ مسالمت‌آميز و تجمع‌هاي اعتراض‌آميز تأکيد مي‌کرد که “همواره به دنبال راه‌هاي ديگري براي ادامه اعتراضات خود و احقاق حقوق‌مان خواهيم بود و تظاهرات، يکي از اين راهکارهاست". اين روحاني عربستاني را بايد از جمله دشمنان سرسخت “نايف بن عبدالعزيز” ولي‌عهد سابق رژيم سعودي برشمرد. شيخ نمر، همواره انتقادات شديدي را به وي وارد مي‌کرد. وي در يکي از خطابه‌هايش شاهزاده نايف بن عبدالعزيز را به علت شدت خشونت و قساوت و ظلمش عليه مردم عربستان به طور اعم و شيعيان به طور اخص، طاغوت و ستمگري خواند که در قبرش شکنجه خواهد شد و آتش او را خواهد سوزاند و کرم‌ها او را خواهند خورد. او در همين خطبه تأکيد کرد که از مرگ نايف خوشحال خواهد شد. وي همواره در خطبه‌هاي نمازجمعه و خطابه هايش نه تنها از آل سعود انتقاد مي‌کند بلکه از منتقدان سرسخت برخي از رژيم‌هاي عربي حوزه خليج فارس از جمله آل خليفه بوده  است

 

 نظر دهید »

آشناکردن کودکان با مسائل جنسی

12 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

چگونه کودکانمان را با مسائل جنسی آشنا کنیم       

کودکان به همان اندازه که نسبت به بینی، دهان و سایر اعضای بدن خود کنجکاو می شوند نسبت به اندام های تناسلی خود نیز حساس می شوند. توجه آنها به اندام های پدر و مادر بیشتر است. آنها سؤال هایی از قبیل اینکه: «فلانی بدنش مثل منه؟» یا «والدین بدنشون مثل همه؟» می پرسند.

بچه ها به مرور زمان شروع به کنجکاوی و یاد گرفتن و کشف بدن خودشان می کنند و درست از همین جاست که سؤالاتشان درباره مسائل جنسی شروع می‌شود.
بچه ها به مرور زمان شروع به کنجکاوی و یاد گرفتن و کشف بدن خودشان می کنند و درست از همین جاست که سؤالاتشان درباره مسائل جنسی شروع می‌شود. سؤال های جنسی از چه سنی شروع می شود؟
کودکان به همان اندازه که نسبت به بینی، دهان و سایر اعضای بدن خود کنجکاو می شوند نسبت به اندام های تناسلی خود نیز حساس می شوند. توجه آنها به اندام های پدر و مادر بیشتر است. آنها سؤال هایی از قبیل اینکه: «فلانی بدنش مثل منه؟» یا «والدین بدنشون مثل همه؟» می پرسند.
در خیلی موارد کودکان شروع به طرح کردن سؤال هایی در مورد آلت تناسلی خود می کنند. برای مثال: «این چیزی که من دارم چیست و به چه دردی می خورد؟» یا «تو هم از اینها داری؟» در مورد کنجکاوی های جنسی، والدین باید مراقب واکنش های تند خود در این موقعیت ها باشند و برخورد جدی و عصبی با کودک نکنند. والدین نباید نگران این باشند که فرزندشان ممکن است منحرف شود یا این گناه است.
آنها لازم است بدانند کنجکاوی های جنسی فرایند طبیعی رشد است و چندان مضطرب نشوند. این کنجکاوی ها ارتباطی به رفتارهای جنسی بزرگسالی ندارد، یک تعامل طبیعی کودک است، اما لازم است که والدین ابتدا به کودک مفهوم خصوصی بودن اعضا را آموزش دهند. برای آموزش خصوصی از وسایل شخصی کودک شروع کنند؛ از مسواک و شانه شروع کنند که مثلا اینها وسایل شخصی تو هستند و کسی بدون اجازه تو حق ندارد آنها را بردارد.
در مرحله بعد، از خانه بگویند که خانه شخصی است و کسی بدون اجازه نمی تواند وارد خانه شود و در مرحله بعد، می توان از عروسک استفاده کرد و خصوصی بودن را آموزش داد و در نهایت به اندام های خصوصی کودک اشاره می شود.
گاه کودکان به دلیل کنجکاوی، در یک اتاق یا هر جایی، لباس خود را در می آورند و به هم نگاه می کنند. در این مورد، نباید بچه ها را شرمسار و خجالت زاده کنید. باید با لحن بدون تهدید اما واضح به آنها بگویید: «این کار قدغنه اما اگر در این مورد سؤالی داشتی که بدنت چطوره یا چه شکلیه از بزرگ ترت سؤال کن، ما بهت کمک می کنیم که بفهمی اما نباید لباس های همو در بیارید.» یا فرزند شما با عده ای دیگر در اتاق دست به کنجکاوی زده است (دکتر بازی) اگر دیدی که دارند آمپول بازی می کنند و به اندام جنسی هم دست می زنند، خونسردی خود را حفظ کنید و بگویید: «بچه ها! بیایید به دست هم آمپول بزنید تا اینکه به باسن هم آمپول بزنید.» یا «چطوره تو دکتربازی دندوناتونو معاینه کنید که ببینید چطوره» بعدا در اتاق به صورت خصوصی با کودک در این باره صحبت کنید.
بعد از اینکه فرزندتان را از آن جمع خارج کردید و به منزل یا اتاق جداگانه ای آوردید با او صحبت کنید. به او بگویید: «شما دیگه الان بزرگ شدی و از این به بعد نباید که به اندام خصوصی همدیگر دست بزنید. هر چیزی که در زیر لباس زیر تو قرار دارد جزو اندام خصوصی توست و باید مراقبش باشی و به کسی نشانش ندهی و اگر کسی هم خواست آن را ببیند به او اجازه ندهی و حتما به ما بگویی. باید مراقب باشی که حتی بزرگ ترها هم به اندام خصوصی تو دست نزنند یا نبینند و اگر این اتفاق افتاد باید به من بگی. من از دست تو ناراحت نمی شم چون تو کار بدی نکردی. هر موقع هر اتفاقی افتاد به من بگی من قول می دم که تورو دعوا نکنم».
باید اطمینان خاطر به کودک بدهید که هر اتفاقی برای وی افتاد بدون ترس یا تجربه احساس گناه به والدین بگوید. حتی تصور کنید که کودک با تعرض مواجه شود ولی ممکن است به خاطر ترس از تنبیه والدین یا احساس گناه از اینکه شاید او مقصر قلمداد شود از گفتن خیلی مطالب خودداری کند. پس با اطمینان خاطر دادن به کودک فضای امنی را بین خود و کودک خودتان ایجاد می کنید.
کودک در روند تحول، سؤال هایی از والدین می پرسد. در این مواقع باید چه اقدامی انجام داد؟ وقتی کودکان از والدین می پرسند: «من از کجا به دنیا آمدم؟»، «بچه چگونه به دنیا می آید؟»، «بچه چگونه شکل می گیرد؟» و… خیلی مهم است که والدین در این موقعیت ها بدانند که دقیقا باید چه جوابی به فرزندشان بدهند.
بعضی از والدین در مقابل طرح این پرسش ها این گونه جواب می دهند: «ما دعا کردیم و تو به دنیا آمدی.» در ابتدا کودک این جواب را می پذیرد اما ممکن است بعدها در ذهنش سؤال ایجاد شود که آیا صرفا با دعا کردن او به وجود آمده یا نه. این نوع جواب دادن به کودک نشان می دهد والدین در جواب سؤال کودک که چگونه به دنیا آمده این جواب را می دهند: «خداوند تو را در شکم مادر قرار داد». بچه این موضوع را می پذیرد ولی این سال برایش به وجود می آید که نقش پدر در این بین کجاست؟
در پاسخ چنین سؤالی باید گفت، پدر مواظب مادر است و از او حمایت می کند، پدر بیرون از خانه کار می کند و مراقبت می کند تا نوزاد توی شکم مادر بزرگ بشود، « وقت پدر،مادر را به بیمارستان می برد تا دکتر، نوزاد کوچولو را از شکم مادر بیرون بیاورد. اگر کودکان بپرسند، چرا بچه در شکم پدر، بزرگ نمی شود؟ باید به آن ها توضیح داد، در بدن زن ها کیسه ای وجود دارد که اسم آن «رحم» است و بچه در آن بزرگ می شود و مردها در شکم شان «رحم» ندارند. چون خدا، مردها و زن ها را به شکل های متفاوتی آفریده است. مراقب جواب هایی که باید به کودک بدهیم، باشیم تا کودک بعدا والدین را دروغگو نداند. اسامی دقیق تر و واقعی تر
بچه ها به مرور زمان شروع به یاد گرفتن و کشف و کنجکاوی بدن خودشان می کنند. لازم است برای اندام تناسلی کودک اسم مناسب بگذاریم، اما چگونه می توان آن را به کودک یاد داد؟ وقتی در حمام هستید، می توانید به کودک بگویید که این دماغ هست، این دهن است، این پاست و این آلت تناسلی.
تا حدی که امکان دارد نام اصلی اندام تناسبی را به کودک آموزش دهید. اگر والدین اسمی خاص را برای نام بردن آلت تناسلی به فرزندشان آموختند باید مراقبت باشند که این اسم به گونه ای نباشد که اگر بین گروهی اسم آن را به کار برد، بخندند و کودک تشویق شود که آن را مجددا تکرار کند.
از فرزندتان بخواهید آن را یاد بگیرد و از خصوصی بودن آن آگاه باشد و از آن اسم در هر جایی استفاده نکند. از به کار بردن اسامی ای مانند «جای بد» یا «یه چیز دیگه» خودداری کنیم. زیرا با به کار بردن این عبارات کودک این احساس را خواهد کرد که آلت تناسلی او چیز بدی است و گویی بخش جدای از بدن اوست که نباید در موردش صحبت کند. کودک باید حس کند اندام تناسلی او نیز مانند دیگر اعضای بدن مثل لب یا گوشش است و هیچ تفاوتی با هم ندارند، فقط خصوصی است. ماهواره تأثیر منفی روی کودک می گذارد
متاسفانه بسیاری از برنامه هایی که در شبکه های ماهواره ای پخش و مکالمه هایی که رد و بدل می شود یا فیلم ها و عکس هایی که در شبکه های اجتماعی وجود دارد، تاثیر مستقیمی روی ذهنیت کودکان در مورد مسائل جنسی می گذارد. migna.ir کودک در چنین محیطی شروع به کنجکاوی می کند و سؤال های ناشی از کنجکاوی کودک شروع می شود.
علاوه بر ماهواره و شبکه های اجتماعی، رفتار والدین نیز می تواند باعث تحریک سؤال هایی در کودک شود. این باور وجود دارد که پدر و مادر نباید در مقابل کودک یکدیگر را نوازش کنند یا در آغوش بگیرند، اما صمیمیت و محبت بین والدین تاثیر مهمی روی کودک می گذارد. نوازش هایی که زن و شوهر کنار کودک انجام می دهند مطمئنا باید تفاوت داشته باشد. از شرایط سنی نزدیک به بلوغ به بعد، معمولا توصیه می شود که مادر در مقابل کودک لباس پوشیده تر تن کند. حتی در ۵-۴ سالگی اگر مادر یا پدر بخواهند کودک را حمام کنند باید حتما لباس تنشان کنند. با بالا رفتن سن کودک او باید به تنهایی حمام کند، بنابراین مراقب باشیم اگر رفتار والدین تحریک آمیز باشد روی کودکان تأثیر خواهدگذاشت

 

 نظر دهید »

آسیب شناسی خانواده

12 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

همانطور که می دانید زن مرد علاوه بر تفاوت های روانی ، دارای تفاوت های جسمانی مختلفی نیز هستند. به عنوان مثال مرد دارای خونی غلیظ تر ، پوستی ضخیم تر و عضلاتی قوی تر است و همین تفاوت در ساختار ، نشانگر تفاوت رفتاری و روانی مرد نیز هست.

مردها به مقتضای جسم قوی و مقتدر خود ، در باطن و درون نیز اقتدار را دوست دارند و هرگز حاضر نیستند که اقتدارشان زیر سوال رود. لذا یک زن باید خیلی مواظب باشد که اقتدار مردش را نشکند . به عبارت دیگر اگر رابطه ی زن و مرد در زندگی زناشویی به طوری باشد که اقتدار مرد شکسته شود ، این زندگی بادوام نخواهد بود و به مشکلات زیادی بر می خورد.

پس اگر یک زن خواهان یک زندگی شیرین و همسری با وفا و خوش اخلاق و با محبت است ، باید مدام اقتدار مرد را تایید کند و از شکستن آن جلوگیری کند.

باز تأکید می کنم که اصلی ترین دلیل رفتارهای نابهنجار مرد در خانه اعم از پرخاشگری ، بد اخلاقی ، بی محبتی و …  به خاطر شکسته شدن اقتدار اوست.

اقتدار مرد چگونه می شکند:

اقتدار مرد ممکن است که توسط رفتارهای پدر و مادرش ، همسرش و یا هر یک از نزدیکان او شکسته شود. لذا نقش همسر در حفظ و بازگرداندن اقتدار شکسته مرد یک نقش کلیدی و بسیار مهم است. مثلاْ اگر مردی در کانون خانواده خود قبل از ازدواج اقتدارش شکسته شده و الان بعد از ازدواج بد دهنی و … می کند ، همسر او می تواند با رفتارهایی که در ادامه عرض خواهم کرد اقتدار او را دوباره بازگردانده و از همسر بی مهر و محبت و پرخاشگرش ، یک مرد با محبت و خوب بسازد

اما ابتدا باید بدانیم که چه رفتارهایی اقتدار مرد را می شکند. من به چند مورد اشاره می کنم:

1:سرزنش و مؤاخذه در صورت بروز اشتباه

خانم های محترم!

ما معصوم نیستیم و هر آن ممکن است اشتباهاتی از ما سر بزند. اگر می خواهید که همسرتان شما را از صمیم قلب دوست داشته باشد ، به شما محبت کند و خوش رفتار باشد ، اگر اشتباهی از او سر زد ، هرگز او را سرزنش نکنید.

به مثال های زیر دقت کنید:

مثال رفتار اقتدار شکن:

مردی به بازار رفته و میوه می خرد ، به محض ورود به منزل ، زن میوه ها را می بیند و وقتی متوجه می شود میوه ها کمی پلاسیده است شروع می کند به سرزنش کردن مرد و می گوید: این چه میوه ای است که خریده ای . یه خرید ساده هم بلد نیستی. به تو هم میگن مرد؟ از فلانی یاد بگیر… با این رفتار مرد به شدت بهم می ریزد و مطمئن باشید به نحوی زندگی را به کامتان زهر خواهد کرد. چنین مردی به شدت پرخاشگر شده و از حالت اعتدال خارج می شود.

مثال رفتار اقتدار دهنده:

مردی به بازار رفته و میوه می خرد ، به محض ورود به منزل زن میوه ها را می بیند و وقتی متوجه می شود میوه ها کی پلاسیده است می گوید: ببین گرمی هوا چه بلایی سر میوه ها آورده. بنده خدا میوه فروش ها چقدر ضرر می کنن. خیلی خوب کردی میوه هاش رو خریدی آقا . حداقل کمتر ضرر می کنه. کاش همه مث شوهر من بودن و یه کم مراعات میوه فروش رو می کردن و میوه هایی که یه کم پلاسیده شده ولی قابل خوردن هستش رو می خریدن.

این رفتار زن موجب می شود که مرد همسرش را بیش از اندازه دوست بدارد و فوق العاده به او محبت کند. البته لحن گفتن نباید به طوری باشد که مرد احساس کند قصد طعنه زدن به او را دارید

این مثال تنها موردی از موارد اقتدار شکن بود. خودتان بنشینید و موارد دیگری که با سرزنش کردن اقتدار مرد شکسته می شود را بیابید و آن را اصلاح کنید

خلاصه اینکه زن برای اینکه زندگی شیرینی را برای خود و خانواده اش ایجاد کند ، به جای سرزنش مرد به خاطر اشتباهاتش باید به دنبال توجیه رفتار او باشد . این کار را انجام دهید و آثار زیبای آن را در زندگی خود مشاهده کنید

بیان عیب ها و نقص ها

هر مردی عیب ها و نقص هایی دارد. چرا عیب ها و نقص های همسرتان را به رخش می کشید؟ اگر می دانستید بیان عیب ها و نقص های مرد چه بطور مستقیم و چه غیر مستقیم چه ضربه ی سهمگینی به مرد وارد می کند و چقدر مرد را سرخورده می کند هرگز این کار را نمی کردید.

زن موفق زنی است که هرگز عیب های همسرش را نبیند و در عوض خوبی های همسرش را یافته و مدام آن را بیان کند و مردش را تحسین کند. اگر زنی عیب همسرش را به رخش کشید و بیان کرد ، این مرد ، مردی پرخاشگر ، بد اخلاق ، بی محبت و بد رفتار می شود.

ببینید! مرد دوست دارد برای همسرش بهترین باشد. وقتی شما به عنوان شریک زندگی اش عیب او را بیان می کنید ، او اولین احساسی که می کند این است که شما او را بهترین نمی دانید و این بسیار خطرناک است. پس اگر خواهان یک همسر مهربان و خوب هستید ، به جای دیدن بدیهایش ، خوبی های او را ببینید و مدام به زبان بیاورید . و هرگز بدی ها و عیب هایش را به زبان نیاورید و طوری رفتار کنید که انگار بدی او را نمی بینید.

گاهی اوقات ممکن است زن عیب همسرش را به زبان نیاورد اما خانواده ی زن یا حتی خانواده ی خود مرد عیب های مرد را به زبان بیاورند و مدام جلوی زن به شوهرش طعنه بزنند. در اینجا زن باید با زیرکی تمام سعی کند مردش را دلداری دهد و بگوید: هر کی هر چی می خواد بگه ، مهم اینه که تو برای من بهترینی و من بهت افتخار می کنم. حرف مردم برا من مهم نیست. من تو رو با تمام وجود قبول دارم و حرفهایی که مثلاْ خانواده پدرت میگن رو اصلا قبول ندارم. نمی دانید چنین رفتاری توسط زن چگونه آتش گداخته درون مرد را خاموش می کند.

اما اگر زن در چنین مواردی به همسرش بگوید: همه بهت سرکوفت می زنن. چرا خودت رو اصلاح نمی کنی. چقدر مادرت برادرات رو بکوبه تو سرت و … مطمئن باشد که همسرش بدتر می شود و بهتر نخواهد شد.

خانوم های محترم! اگر زندگی زیبا و شیرین می خواهید هرگز عیب همسرتان را به زبان نیاورید  و نبینید و اگر عده ای عیب همسرتان را به سرش کوبیدند سکوت نکنید و به سراغ همسرتان بروید و با جملاتی نظیر : اگر همه ی عالم هم با تو لج باشن من باهاتم ، تو برا من بهترینی ، من حرفای اونا رو قبول ندارم و …همسرتون رو آروم کنید

2:غر زدن زن

بعضی از خانوم ها مدام در زندگی غر می زنند و این غر زدن یک پیام برای مرد دارد و آن اینکه مرد احساس می کند همسرش از زندگی راضی نیست. لذا اگر خانومی می خواهد همسرش همواره خوش اخلاق و با محبت باقی بماند و پرخاشگر و بد دهن نشود باید از غر زدن جلوگیری نماید.

به مثال زیر که یک رفتار اقتدار شکن است توجه کنید:

زنی برای اتاق پذیرایی پرده جدید گرفته ، اما مرد بنا به دلایلی در نصب آن کوتاهی می کند. زن وقتی بی خیالی مردش را در نصب پرده می بیند شروع به غر زدن می کند و می گوید: بروم از تو کوچه یه نفر رو بیارم تا پرده اتاق رو نصب کنه. از تو که بخاری بلند نمیشه. تو که عرضه نداری.

این رفتار توسط زن اقتدار مرد را خواهد شکست و این مرد از یک همسر مهربان و بی سر و صدا به مردی بی حوصله ، بد اخلاق و پرخاشگر تبدیل می گردد.

البته شاید این سوال در ذهن خانوم های محترم نقش ببندد که چرا من تاکید دارم که حتی در مقابل کوتاهی های مرد هم خوش رفتاری کنند. ببینید! من با این توصیه قصد پوشاندن و نادیده گرفتن اشتباه مرد را ندارم. اما معتقدم که جواب بدی را نباید با بدی داد چون وضعیت نه تنها خوب نمی شود ، بلکه بدتر نیز خواهد شد . همانطور که قرآن و اهل بیت علیهم السلام بارها به این نکته اشاره کرده اند.

من در ادامه و در روزهای آینده توصیه های خود را به مردان ذکر خواهم کرد تا با رعایت آنها از بروز چنین اشتباهات و اختلافاتی جلوگیری کنند.

اما در این قسمت به این نکته می پردازیم که زن چگونه می تواند اقتدار مرد خود را حفظ نموده و به مرد خود حس اقتدار بخشد:

آنچه به مردان حس اقتدار می دهد تحسین آنهاست

اگر می خواهید همسرتان یک همسر ایده آل و آنطوری که شما می خواهید شود ، با تحسین کردنش از او یک قهرمان بسازید و به او افتخار کنید.

جملاتی نظیر: من به تو افتخار می کنم ، من افتخار می کنم که شوهری مثل تو دارم و … به شدت در مرد اثر می گذارد و محبت شما را در وجود همسرتان چند برابر خواهد کرد

مثلاً اگر همسرتان یک لباس برایتان خریده از خریدش تعریف کنید و بگویید چقدر خوش سلیقه ای و … نه اینکه با جملاتی مثل : این چیه خریدی؟ برو بده خواهرت بپوشه و … اقتدارش را زیر سوال ببرید.

خانوم های بزرگوار! تا به حال به این مسئله اندیشیده اید که چرا مردان از خرید و بازار فراری اند ؟ به خاطر اینکه خانوم ها راه می افتند و مردان هم باید به دنبالشان به این مغازه و آن مغازه بروند ، در حالیکه این رفتار با اقتدار طلبی مرد جور در نمی آید. چند بار خرید را به مرد بسپارید و وقتی خرید کرد از خریدش تعریف کنید ، بعد ببینید چقدر مرد به خرید راغب می شود.

خلاصه اگر زنی طالب همسری مهربان و با محبت و یک زندگی شیرین و بی دغدغه می باشد باید تا می تواند از خوبی های همسرش صحبت کرده و صفات خوب همسرش را تحسین کند و در مقابل بدی های همسرش را اصلاً نبیند و به زبان نیاورد. خانم ها مطمئن باشند وقتی خوبی های همسرشان را تحسین و بدی هایش را ندیدند ، بعد از مدتی بدی های مردشان کم شده و برطرف می گردد

همانطور که گفتیم برای شیرین شدن زندگی :

مرد باید به زن محبت کند و از جملاتی مثل دوستت دارم زیاد استفاده کند

زن باید با جملاتی مثل من بهت افتخار می کنم همسرش را تحسین کرده و از او یک قهرمان بسازد و عمدتاً به کار بردن جملاتی از قبیل دوستت دارم در مرد تأثیر چندانی ندارد.

اما در مورد کودک تشویق جواب می دهد. لذا اگر والدین خواهان فرزندی اجتماعی ، با ادب و سر به راه هستند باید بچه خود را تشویق نمایند.

والدین گرامی! من شدیداً تاکید می کنم که از تنبیه فیزیکی به شدت خودداری کنید ، زیرا عوارض بسیار خطرناکی را به دنبال دارد که یکی از آن عواقب این است که بچه شما اعتماد به نفس خود را از دست خواهد داد.

لذا لازم است که بچه را تشویق کنیم اما با یک چارچوب خاص:

تشویق صفات اکتسابی آری ، صفات ذاتی خیر

یک نکته بسیار مهم که معمولاً خانواده ها رعایت نمی کنند این است که هرگز نباید صفات ذاتی بچه از قبیل زیبایی ، خوش اندامی و … او را تشویق کرد ، بلکه باید تنها به تشویق صفات اکتسابی مثبت او اکتفا کنیم .صفات اکتسابی مثبت همان صفات خوبی است که فرزند شما در طول زندگی کسب می کند مثل ادب ، سلام کردن ، درس خواندن و …

تشویق صفات ذاتی بچه عوارض خطرناکی را به دنبال دارد. مثلاً اگر مادری مدام زیبایی بچه اش را تشویق کند و به او بگوید چقدر تو خوشگلی و … در اینجا بچه حساسیت زیاد و ویژه ای روی چهره و اندامش پیدا می کند و این عوارض منفی دارد. زیرا بچه ی شما یا واقعاً زیباست که در این صورت سعی می کند این زیبایی را به دیگران نشان دهد و لذا مدت زمان طولانی را جلوی آینه یا سرگرم زیباتر جلوه دادن خود می نماید و با حضور در جامعه ممکن است به پشتوانه ی همین زیبایی ، به روابط نا مشروع و جاهای نا مناسب هم کشیده شود و این باعث شده که کم کم از فضای درس خواندن و نظم و… فاصله بگیرد

و یا فرزند شما واقعاً زیبا نیست و مادرش از روی حس مادرانه او را زیبا می خواند ، در این صورت فرزند شما با پی بردن به زیبا نبودن خود سرخورده شده و حتی ممک است دچار بدبینی و سوء ظن به خدا و عوارض خطرناک دیگر گردد

اما در طرف مقابل وقتی شما صفات اکتسابی او را تشویق می کنید ، بچه سعی می کند آن صفت را در خود تقویت کرده و به سوی صفات خوب دیگر تشویق شود. مثلاً وقتی مادری صفت راستگویی فرزندش را تشویق می کند ، این صفت در او تقویت شده و او در شرایط سخت هم حاضر به دروغگویی نمی شود و همچنین وقتی مشاهده می کند شما نسبت به صفات خوب او حساس هستید و تشویقش می کنید سعی می کند شمار صفات خوبش را بالا ببرد

تشویق کودک یک بُعد نباشد

بعضی از والدین گرامی همیشه بچه هایشان را با خرید اسباب بازی تشویق می کنند یا همیشه به او پول می دهند و …

این نوع تشویق یک بُعدی باعث می شود که کودک شما پُر توقع شود و زیاده خواه گردد. مثلاً وقتی والدین همیشه در مقابل کارها و صفات اکتسابی مثبت کودک خود ، برایش اسباب بازی می خرند ، به مرور زمان این کودک به اسباب بازی های ارزان قیمت رضایت نمی دهد و هر بار اسباب بازی گرانتر را مطالبه می کند. اما اگر تشویق ها مختلف باشد مثلاً یک بار پول باشد ، یک بار اسباب بازی ، یک بار تنها تشویق لفظی ، یک بار بردن به پارک و … دیگر بچه پر توقع نخواهد شد

تشویق متناسب با سن بچه باشد

مثلاً برای بچه هایی که خواندن بلد نیست کتاب قصه نخریم. چون از هدیه اش لذت نمی برد و دیگر تشویق برایش جذابیت ندارد.

تشویق به اندازه باشد

اگر تشویق بیشتر از عملکرد بچه باشد ، ضد تشویق خواهد بود. مثلاً بعضی از پدر و مادرها برای فرزندشان در قبال قبولی در کنکور ماشین می خرند که این بسیار بد است ، چون هدیه خیلی بیشتر از کاری است که او انجام داده و این بچه را پر توقع می کند و دیگر به هدایای کوچک راضی نمی گردد.

تشویق اگر لفظی است ، حرف های غیر واقعی نباشد

مثلاً بعضی از والدین به بچه هایشان می گویند تو بهترین پسر روی زمین هستی ، این حرف ها دروغ است و بچه ها اگرچه به روی شما نمی آوردند ولی دروغ بودن آن را تشخیص می دهند

گاهی تشویق جلوی دیگران باشد

مثلاً به خاطر یک کار خوب گاهی کودکتان را در یک میهمانی یا در مدرسه تشویق کنید

البته تشویق و بوسیدن نوجوان جلوی دیگران هرگز جواب نمی دهد. چون نوجوان در حال گذراندن یک برهه حساس و ورود به جوانی است و با تشویق و بوسیدن او جلوی دیگران احساس تحقیر به او دست می دهد

تشویق باید به طور مشخص باشد

یعنی به کودک بگویید که به خاطر فلان کار خوب برایت این هدیه را خریده ام. چون وقتی شما علت تشویق را می گویید باعث رشد آن عمل در فرزندتان خواهید شد. اما اگر بگویید چون پسر خوبی بودی برایت هدیه گرفتم اثر خاصی ندارد.

بنیاد روانی زن بر اساس عاطفه می باشد. لذا اگر در زندگی بلد بودیم که از عاطفه ی زن مراقبت نمائیم  و به عبارت دیگر عاطفه اش را تکریم کردیم ، زندگی مشترکمان شیرین خواهد شد و الا اگر خدایی نکرده عاطفه ی زن خدشه دار شود ، مشکلات زیادی در زندگیمان ایجاد خواهد شد.

پس همانطور که زن باید در طول زندگی اش از اقتدار مرد محافظت نماید و هرگز اقتدار شوهرش را نشکند ، مرد نیز باید تمام تلاشش را به کار گیرد که عاطفه زنش را زیر سوال نبرد و آن را نشکند.

رفتارهای عاطفه شکن

: 1تحقیر عاطفه و زیر سوال رفتن احساسات

به عنوان مثال اگر مردی وارد خانه شد و دید همسرش در حال گریه کردن است ، نباید بگوید: چرا گریه می کنی؟ باز ما اومدیم حرف بزنیم تو زدی زیر گریه ؟ کشتی ما رو با این گریه هات و …

مرد خانه باید بداند که با به کار بردن جملاتی از این قبیل و بروز چنین رفتاری ، موجب تحقیر عاطفه و زیر سوال رفتن احساسات همسرش خواهد شد و بنیاد عاطفی زن با چنین حرکاتی به یکباره فرو می ریزد.

آقای محترم! همسر شما یا برای گریه اش دلیل درست و منطقی دارد ( مثل فوت نزدیکانش ) یا با دلیل غلط و غیر منطقی گریه می کند ( مثل قضاوت غلط  در مورد رفتار اطرافیان و … )  ، در هیچ صورتی نباید او را سرزنش کنید. بلکه راه صحیح و درست این است که زن را در گریه با بیان جملاتی از قبیل: می فهمم که خیلی ناراحتی ، می دونم چه حسی داری ، درکت می کنم و … همراهی کنید و بعد از اینکه آرام شد ، اگر گریه اش به خاطر مسئله ای است که نیاز به حل شدن دارد ، مثلاً به خاطر مریضی بچه گریه می کند ، بعد از همراهی و همدردی با او در گریه و آرام شدنش ، با هم بچه را به دکتر ببرید.. شما با همراهی کردن او در چنین حالتی (هر چند دلیل غلطی موجب بروز این رفتار شده باشد) احساسات همسرتان را تکریم کرده اید و این مسئله به همسرتان آرامش می دهد.

یا اگر دختر کوچولوی شما مثلاً عروسکش را گم کرده و گریه می کند ، هرگز در قبال گریه او نگویید: گریه نداره که ، ناراحت نباش ، یکی دیگه برات می خرم و … چون این جملات موجب تحقیر عاطفه و فروپاشی آن می شود و دخترتان احساس می کند که شما او را درک نمی کنید ،لذا راه درست در چنین حالتی این است که ابتدا با گفتن جملاتی مثل: آخی ! می دونم چقدر ناراحتی دخترم ، خیلی دوستش داشتی ، نه؟ و … او را در گریه همراهی کنید و وقتی آرام شد به او بگویید که اشکالی نداره ، میریم بازار و یه عروسک خوشگل دیگه می خریم .

این نوع برخورد هر چند سطحی به نظر می رسد ، اما در باطن بسیار عمیق و ضروری است. لذا عاجزانه از مردان درخواست می کنم که در رعایت آن دقت نمایند و والدین گرامی نیز در برخورد با دختران خود از چنین نکته مهم و ظریفی غافل نباشند.

:2سکوت و صحبت نکردن با زن

سکوت مرد به شدت زن را آزار می دهد. لذا آقایان گرامی باید در این امر کوتاهی نکرده و به بهانه های مختلف به صحبت با همسرشان بپردازند.

دکتر جانگری ( نویسنده ی کتاب مردان مریخی زنان ونوسی) یکی از بزرگان روانشناسی است که نظریاتش با مبانی دینی ما هم خوانی زیادی دارد . ایشان معتقد است که هر مردی باید در طول هفته 15 ساعت  با همسرش صحبت نماید.اما متأسفانه بعضی از آقایان 15 دقیقه نیز برای صحبت با شریک زندگی شان وقت نمی گذارند.

برای زن مهم نیست که شما چه می گویید ، بلکه  اصل گفتگو برایش اهمیت دارد. پس برای حفظ و پاسداشت عاطفه ی همسرتان با او صحبت کنید.

به این مثال توجه کنید:

خانوم به شوهرش می گوید: امشب برویم به پدر و مادرم سر بزنیم. مرد قبول می کند اما هدفش تنها سر زدن به  خانواده ی زنش می باشد . لذا بعد از یک ساعت که در منزل پدر زنش نشسته ، می گوید : خانوم آماده شو تا بریم. اما زن می گوید: چه خبره ، حالا بشین ، تازه اومدیما. علت اینکه زن این جملات را به کار می برد و می گوید: الان برای رفتن زود است ، این می باشد که  زن دوست دارد همچنان با مادر و خواهرش حرف بزند و هنوز از حرف زدن با آنان سیر نشده است. یا در جاهای مختلف مشاهده می شود که عده ای از زنان همسایه دور هم جمع می شو ند و با هم به صحبت می پردازند یا معمولاً خانوم ها با تلفن بیشتر صحبت می کنند. این مسائل کاملاً طبیعی است ، چون زن نیاز زیادی به صحبت کردن با دیگران دارد ، به خصوص صحبت با همسر خودش.

اما گفتگو با همسر مهارت می خواهد و برای کسب مهارت گفتگو باید نکاتی را رعایت کرد.

مهارت های گفتگو با همسر:

حفظ حریم ها

در زمان گفتگو مرد باید مواظب باشد که با حرف هایش عاطفه ی زن را نشکند و زن نیز باید مواظب باشد که با صحبت هایش اقتدار مرد را زیر سوال نبرد

برای گفتگو زمان بگذاریم

مثلاً در طول روز یک زمان مشخص را مخصوص صحبت با همسرتان قرار دهید. علت اینکه می گویم برای صحبت با همسرتان زمان مشخصی را انتخاب کنید ، این است که هر صحبتی را داخل در صحبت با همسر قرار ندهید. مثلاً به مرد می گوییم:  چرا با زنت صحبت نمی کنی؟  می گوید : من صحبت می کنم. هر روز می پرسم قبض برق نیامده یا غذا حاضر است و …

آقایان عزیز! منظور ما از صحبت با همسر غیر از این محاورات روزانه شماست. لذا یک زمان خاص را معین کنید و با همسرتان در آن مدت معین صحبت نمایید. به عنوان مثال یکی از اساتید ما می فرمود: من روزی نیم ساعت با خانومم به اتاقمان رفته و شروع به صحبت می کنیم و در این مدت زمان هیچ کس را نمی پذیریم.

برای گفتگو مرد پیش قدم شود

در بیان مشکل و اظهار ناراحتی زن با او همدلی کنیم

گاهی ممکن است خانوم شما از قضیه ای رنج ببرد ، پس شما نیز با او همدلی کنید نه اینکه به او راه حل دهید. زن از شما همدردی می خواهد ، نه راه حل .

مثلاً خانومی کمرش درد می کند و این قضیه آزارش می دهد. وقتی که دردش را به زبان می آورد ، مرد نباید سریع بگوید : خب برو دکتر! چون او خودش بهتر از شما می داند که باید به دکتر مراجعه کند ، او هدفش از بیان درد این است که شما با او همدردی کنید ، لذا در چنین مواردی مرد باید با او همدردی نموده و جملاتی از قبیل: آخ بمیرم! خیلی درد داره نه ، می دونم چه دردی می کشی ، کمر اگه درد بگیره آدم خیلی اذیت میشه  و … را به زبان آورد و بعد از مدتی که زن احساس کرد شما با او همدرد هستید ، تازه به او بگوید برویم دکتر و معالجه کنیم.

در حین صحبت راه حل ندهیم

اگر همسر شما مشکلی را بیان کرد ، در حین صحبت راه حل ندهیم. مثلاً اگر در مورد درس نخواندن بچه صحبت کرد ، سریع راه حل ندهیم ، چون زن  از بیان آن مشکل می خواهد بفهمد که این قضیه چقدر برای شما مهم است نه اینکه در جستجوی راه حل آن باشد.

کلامش را قطع نکنیم

وقتی همسرتان حرف می زند کار دیگری انجام ندهید ، با موبایلتان ور نروید و به طور کلی شش دانگ حواستان با او باشد و به صورتش نگاه کنید. چون اگر زن احساس کند به گفته هایش توجه ندارید ، عاطفه اش لطمه می خورد.

بعد از شنیدن حرفهایش و همدلی و همدردی با او ، اگر مشکل نیاز به کمک و راه حل داشت ، به او در حل مشکل کمک کنیم

ما راه حل دادن در ابتدای کار را قبول نداریم ، بلکه همانطور که عرض کردیم اول باید با زن در مشکل همدردی کرد و بعد از مدتی اگر نیاز به کمک داشت با ارائه راه حل به او کمک کنیم.

گاهی برخی از افراد در مقابل مشکلات منزل و فرزندانشان بی تفاوت هستند و این قضیه به شدت زن را می آزارد. مثلاً بچه  دوستان ناباب دارد و مادر خانواده  با نگرانی این مسئله را به همسرش توضیح می دهد ، اما مردش تفاوتی نشان نمی دهد. آقایان محترم ! این رفتار و بی تفاوتی شما زن را به شدت پریشان می کند و عاطفه اش آسیب می بیند ، و آسیب بینی عاطفه زن برابر است با هزاران مشکل درون خانواده ای دیگر . پس مواظب باشید

خلاصه اینکه زن وقتی که صحبت می کند تخلیه می شود و اگر مردی به این قضیه توجه نداشته باشد ، زن تخلیه روانی نشده و آرامشش را از دست می دهد و عدم آرامش او برابر است با بهم خوردن نظام خانواده.

3 :بی توجهی کردن

در زندگی مشترک مرد باید به چند چیز توجه ویژه داشته باشد ، تا عاطفه ی همسرش خدشه دار نگردد:

توجه به ظاهر همسر

اگر مردی مشاهده کرد که همسرش لباس مرتبی پوشیده یا چهره اش را آرایش کرده است و یا عطر به خودش زده ، باید او را زباناً تشویق کند و بگوید که:  زیبا شده ای ، این لباس خیلی بهت میاد ، یا چه عطر خوشبویی زده ای.

از طرفی زنان نیز باید برای شوهران خود در منزل آرایش کنند ، تا مردانشان به انحراف کشیده نشوند. نقل است که پیامبر گرامی اسلام وقتی به زنان توصیه فرمودند که برای شوهرانتان در منزل آرایش کنید ، زنی خدمت حضرت ص رسیدند و عرض کردند: یا رسول الله! همسر من نابینا است ، من اگر هم آرایش کنم او نمی بیند. حضرت فرمودند: تو برای همسرت عطر بزن. لذا آرایش کردن برای شوهر ، موضوع حائز اهمیتی است ، اما متأسفانه در جامعه امروزی بعضی از زنان ، جنبه حلال و شرعی آن که آرایش برای همسرشان است را رها کرده و جنبه حرام و غیر شرعی آن که آرایش در منظر دید نامحرم است را برگزیده اند.

به هر حال مرد اگر به تغییرات ظاهری همسرش توجه نکند ، عاطفه ی همسرش شکسته خواهد شد.

توجه به کارکرد ها و زحمت ها و تغییرات مثبت

آقایان محترم! هنگام ورود به خانه اگر تغییری در خانه مشاهده کردید ، زبانی از همسرتان تشکر کنید. مثلاً همسرتان از صبح با هزار زحمت لباس های چرکین را شسته ، خانه را مرتب کرده ، در و پنجره را برق انداخته ، اما شما بدون توجه به این موارد،  یک خسته نباشید خشک و خالی نیز به او نمی گویید. مطمئن باشید گفتن یک جمله کوتاه مثل: خیلی زحمت کشیدی ، دستت درد نکنه ، خسته نباشی. یا اگه تو نبودی معلوم نبود ما باید چیکار می کردیم و از این قبیل جملات ، تمام خستگی را از تن همسرتان خارج نموده و شادابی خاصی را برایش به ارمغان خواهد داشت.

در مورد کودکان نیز رعایت این نکته ضروری است. متأسفانه ما عادت کرده ایم که مچ کودکانمان را در کارهای اشتباه بگیریم. مثلاً اگر پنج ساعت کودکمان ساکت و آرام نشسته اصلاً به او توجهی نداریم ، اما اگر یک اشتباه کوچک از او سر بزند ، شروع به داد و بیداد بر سرش می نماییم.

والدین گرامی! سعی کنید که از کودکانتان در کارهای خوب مچ گیری نمایید ، مثلاً اگر دیدید کودکتان وسایلش را مرتب می کندو نظم خوبی دارد ، به او زباناً بگویید که من این کار خوبت را دیدم و لذت بردم. این حرکت شما موجب تقویت آن رفتار و ترغیب کودک برای انجام رفتارهای خوب دیگر خواهد شد.

توجه به غذا

آقایان گرامی! همسر شما چندین ساعت در آشپزخانه زحمت می کشد تا وقتی شما از سر کار بر می گردید غذایتان آماده باشد. لذا وقتی غذا را خوردید ، به او بگویید که خوشمزه بود و بعد از تشکر از همسرتان از سر سفره برخیزید.

توجه به ناراحتی ها

آقایان باید توجه داشته باشند که مشکلات ، غالباً زن را بهم می ریزد. لذا اگر مردی در مورد مشکلات پیش آمده تفاوت چندانی به خرج ندهد ، این آشفتگی در زن تشدید خواهد شد و عوارض روانی خاصی را برای همسر و محیط خانه به وجود خواهد آورد. لذا اگر مشکلی در خانه ، یا محیط کار برایتان ایجاد شد ،پیگیری لازم را انجام دهید تا همسرتان بی تفاوتی را در رفتارتان احساس نکند.

توجه به مشکلات فرزندان

آقایان محترم! آنچه زن را به شدت آزار می دهد ، بی توجهی مرد به وضعیت فرزندانش می باشد. لذا در حل مشکلات فرزندانتان کوشا باشید.

توجه  در میهمانی ها و مسافرت ها

معمولاً مردان در این دو مورد از همسرشان غافل می شوند که این رفتار کاملاً غلط است. مثلاً روز جمعه  میهمان به منزل آنان می آید و مرد خانواده از زمان ورود میهمان ها با آنها شروع به صحبت می کند تا زمانی که آنها می خواهند بروند و در این مدت اصلاً فکر نمی کند که همسرش دارد چکار می کند ، در آشپزخانه چیزی کم نداردیا نه ، کمک می خواهد یا نه  و .. ؛ این مسئله تا حدود زیادی زن را آزار می دهد. در مسافرت ها هم همینطور. گاهاً مشاهده می شود که ( به خصوص در مسافرت های دوستانه) مرد دائماً با دوستانش است و انگار نه انگار که همسرش نیز با او به مسافرت آمده و باید وقتی را نیز برای گردش با او بگذارد. لذا آقایان بزرگوار! سعی کنید وقتی مهمان دارید حتماً چندین بار به همسرتان سر بزنید و به او بگویید: کمکی می خواهی ؟ ، چیزی لازم نداری؟ و… و در مسافرت ها نیز از او غافل نشوید و گردش با او را در اولویت کارهایتان قرار دهید

توجه به نیازهای ضروری

اگر در منزل یک مشکل به وجود آمده سریع آن را برطرف کنید. مثلاً خانومی می گفت : دو سال است لامپ آشپزخانه ی ما سوخته و شوهرم هنوز عوض نکرده است. خوب این رفتار ، زن را آشفته خاطر می کند. لذا توجه داشته باشید که اگر اتفاق و نقصی در منزل ایجاد شد سریعاً آن را برطرف نمایید.

تماس تلفنی در طول روز به همسر

خصوصاً مردانی که بخش زیادی از روز را در منزل نیستند ، باید سعی کنند در طول روز با خانومشان تماس بگیرند و حالش را جویا شوند ، این رفتار معجزه می کنند و همسرتان را به آرامش عجیبی می رساند. لذا حتماً سعی کنید که در طول روز تماسی هر چند کوتاه با همسرتان برقرار کنید و به او خسته نباشید گفته و حالش را جویا شوید.

توجه به نگرانی های همسر با اقدام فوری

مثلاً اگر قرار است جمعه میهمان بیاید ، خانوم ها از چند روز قبل جوش می خورند که چیزی کم نباشد و در پی برطرف کردن کاستی ها هستند. لذا اگر مردی بی تفاوت باشد و بگوید حالا تا جمعه وقت زیاد است و همان روز فلان چیز را می خرم ، این رفتار باعث آشفتگی زن و خدشه دار شدن عاطفه اش خواهد شد. لذا به این نکته باید توجه ویژه داشت و با رفع سریع کاستی ها در چنین شرایطی ، اسباب ناراحتی زن را از بین برد.

و نکته دیگر اینکه آقایان نباید هیچوقت بدون مشورت و هماهنگی با زنشان ، مهمان دعوت نمایند. زن هرگز میهمان ناخوانده دوست ندارد ، چون او علاقمند است که به نحو احسنت از میهمانانش پذیرایی کند و وقتی مردی بدون هماهنگی اولیه و در آخرین لحظات خبر آمدن میهمان را به همسرش می دهد ، موجب ناراحتی همسرش خواهد شد ، چون زن احساس می کند که فرصت مناسبی برای فراهم آوردن میهمانی آبرومند و خوب را ندارد. پس هرگز بدون هماهنگی او و به طور ناگهانی میهمان دعوت نکنید.

حضور در شرایط سخت

خانوم ها حضور مرد در شرایط سخت را هرگز فراموش نمی کنند. لذا سعی کنید در شرایط سخت و مهم ، مثل وضع حمل همسرتان و … در کنارش باشید. جوانی را سراغ دارم که یک ساعت مانده به مراسم عقدش در زمین فوتبال، بازی می کرد ، خوب وقتی زن چنین بی تفاوتی را از مردش می بیند ، از لحاظ عاطفی ضربه خورده و همسرش را یک مرد بی تفاوت و بی خیال می داند.

حضور در بیماری ها

زن خیلی دوست دارد که مرد در کنارش باشد خصوصاً در زمان بیماری.

آقایان بزرگوار! پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: نشستن مرد در کنار همسرش از اعتکاف در مسجد النبی ص محبوب تر است.

این روایت نشان از اهمیت حضور در کنار همسر دارد. لذا سعی کنید در اوقات بیکاری و حضور در منزل ، بیشتر وقتتان را با همسرتان سپری نمایید.

4:مقایسه کردن ممنوع

مقایسه دو صورت دارد:

مقایسه رفتاری

مقایسه رفتاری مصادیق مختلفی دارد. گاهی با بیان مستقیم صورت می گیرید ، که بسیار خطرناک است.

به مثالهایی از این قبیل مقایسه توجه کنید:

مثلاً  خانوم دوست دارد در ایام تابستان به مسافرت برود . اما شوهر از رفتن امتناع می کند. در این هنگام زن ناراحت شده و می گوید: از شوهر فلانی یاد بگیر، سالی چند بار میرن ایران گردی، ما که تو شوهر شانس نداشتیم. خوش به حال فلانی ، شوهرش آقاست و … زن با بیان این گفتار به شدت همسرش را سرخورده کرده و اقتدار او را می شکند و زمینه را برای پرخاشگری و بد دهنی او مهیا می کند

مثال دیگر اینکه مردی به منزل می آید و می بیند غذا آماده نیست یا خانه به هم ریخته است و شروع می کند به پرخاشگری و به زنش می گوید: به تو هم میگن زن ، یه کم از زن فلانی یاد بگیر ، همیشه خونه اش مثل دسته گله. تمیزه ، مرتبه ، همیشه بوی غذاش توی آپارتمان می پیچه و … مرد نیز با این رفتار عاطفه زنش را شکسته و او را بد اخلاق و سر خورده و بی اعتماد می کند.

یک صورت دیگر مقایسه رفتاری این است که زن یا مرد خواسته و یا ناخواسته  به جنس مخالف خود توجه نشان می دهند. که این هم خطرناک است.

به مثال های زیر توجه نمایید:

مردی در منزل نزد اعضای خانواده و یا حتی در مهمانی ها نزد دوستانش مدام از اخلاق و رفتار و گفتار منشی دفترش و یا یکی از همکاران زنش تعریف می کند. شاید او از این تعاریف قصدی نداشته باشد ، اما زن با شنیدن و دیدن این رفتار عاطفه اش شکسته شده و نوعی بدبینی نسبت به شوهر در ذهنش ایجاد می شود

و مثال دیگر اینکه زنی نزد همسرش و یا در میهمانی ها مدام از اخلاق و رفتار یکی از مردهای اقوام تعریف می کند. او نیز اگر واقعاً قصدی نداشته باشد ، باید بداند که شوهرش با شنیدن و مشاهده این رفتار اقتدارش ضربه خورده و سرخورده و بد اخلاق خواهد شد.

خلاصه اینکه مقایسه بسیار خطرناک است و اولین پیامی که به زن و مرد شما می دهد این است که او احساس می کند برای شما قابل پذیرش نیست و انتظارات شما را برآورده نکرده است و در یک کلام شما از او رضایت ندارید.

مقایسه ذهنی

مقایسه ذهنی بدین صورت است که مردی در ذهن خود همسرش را با زنان کوچه و خیابان و یا یکی از زنان محیط کار و … مقایسه می کند و هرگز این مسئله را به زبان نمی آورد. آیا این نوع مقایسه کردن نیز خطرناک است؟ آری. این نوع مقایسه کردن هم مضر و خطرناک است ، به خاطر اینکه دو پیامد منفی را به همراه دارد:

دلسردی و بی رغبتی به همسر

وقتی مردی در ذهن خود همسرش را با زنان کوچه و خیابان مقایسه می کند ، کم کم نسبت به همسر خود بی میل و رغبت شده و این بی میلی به همسر ، جرقه اختلافات و مشکلات درون خانواده ای را خواهد زد و به مرور زمان کار به جاهای باریک کشیده خواهد شد.

لذا در همین جا به خانوم هایی که با چهره های آرایش کرده و وضع نامناسب ظاهری به خیابان ها می آیند عرض می کنم که شما نه تنها کار حرامی را مرتکب شده اید ، بلکه اگر مردی با مشاهده شما و مقایسه چهره شما با همسرش ، نسبت به زن خود بی میل و دلسرد شده و زندگی اش به طلاق کشیده شود ، شما نیز مسئولید ، پس عاجزانه خواهشمندم که حاضر نشوید با این حرکتتان ، یک زندگی از هم بپاشد و کودکان معصومی بی سرپرست گردند.

کشش و تمایل به دیگری و احتمال ارتکاب به گناه

اگر مردی ( و یا بالعکس زنی) همسرش را در ذهن خود با دیگران مقایسه کند ، کم کم به شخص ذهنی خود متمایل شده و به سمت گناه کشیده خواهد شد. همانطور که امام علی علیه السلام می فرمایند: به هر گناهی که زیاد فکر کنید ، به آن مبتلا می شوید. متأسفانه امروزه در جامعه ما چندین قتل رخ داده که به خاطر ارتباط زن شوهر دار با مرد دیگر بوده و این اتفاقات عمدتاً به خاطر همین مقایسات بیجا می باشد ، لذا مشاهده می کنید که گاهی این عمل انسان را تا حد مرگ پیش می برد.

ریشه مقایسه چیست:

علت اینکه زن و مردی همسرشان را با دیگران مقایسه می کنند ، علاوه بر ضعف ایمان موارد زیر می باشد:

فراوانی ارتباط های بیجا با نا محرم

متأسفانه در جامعه ما در برخی موارد ، ارتباطهای غیر ضروری با نامحرم زیاد شده است. مثلاً دانشجو حتماً باید از جنس مخالف خود جزوه بگیرد ، در حالیکه او قادر خواهد بود در میان دوستان هم جنس خود نیز جزوه تهیه نماید. یا بعضی از مردان در خیابان اگر آدرسی بخواهند فقط از زنان می پرسند ، در حالیکه  می تواند از مردان نیز آدرس مورد نظر را جویا شوند و از این قبیل مثال ها…

لذا آقایان و خانوم های بزرگوار! چه لزومی دارد که شما در شرایط غیر ضروری با نا محمرم ارتباط کلامی ، اجتماعی ، فعالیتی و … داشته باشید؟ حتی اگر ضرورت ایجاب می کند که با نامحرم برخورد داشته باشید ، نهایت دقت را داشته باشید که حریم ها حفظ شده و رفتارتان با نامحرم صمیمی نباشد و به حد ضرورت اکتفا کنید و هرگز بها نامحرم شوخی و بگو و بخند به راه نیندازید.رعایت این نکات بسیار مهم است و من با تجربه کامل ،  این نکات را برای شما ذکر می کنم.

توجه بیش از حد به عیب ها و نقص های همسر

آقایان و خانوم های بزرگوار! هر مرد و زنی دارای عیب و نقص هایی است ، چرا به جای دیدن خوبی های او تنها به بدی ها و نقص هایش می نگرید؟ مگر خود شما تمام رفتار و کردارتان کامل و بی نقص است؟  در ثانی شما با ملاحظه ی چهره ظاهری و بیرونی افراد ، آنها را با همسرتان مقایسه می کنید و این کاملاً غلط است ، زیرا هر مردی در محیط اجتماع سعی می کند عیب خود را بپوشاند ، لذا گاهاً پیش می آید که شما شخصی را خیلی خوب می دانید ، اما در یک مسافرت چند روزه مشاهده می کنید که بسیار بد اخلاق یا بی نظم و … است. لذا فکر نکنید که این مردی که در مهمانی ها و در محیط کار ، خوب و شیک و با ادب است ، در منزل نیز همین رفتار را دارد. لذا مقایسه کردن او با همسرتان از ریشه غلط است.

برای اصلاح مقایسه می کنیم

بعضی هم می گویند من از شوهر فلانی جلوی همسرم تعریف می کنم ، که شوهرم نیز خودش را مثل او کند و اصلاح شود. این فکر کاملاً غلط است و با هیچ یک از مبانی روانشناسی سازگار نیست و مطمئن باشید با مقایسه کردن شما نه تنها او اصلاح نخواهد شد ، بلکه بد رفتاری اش بیشتر می گردد.

آقایان و خانوم های محترم! امثال چنین مقایسه هایی گاهاً در زندگی ما به وفور مشاهده می شود ، و حتی گاهی ما ناخواسته چنین مقایسه هایی را انجام می دهیم ، ولی باید بدانیم خواسته و ناخواسته این مقایسه کردن زندگی ما را مختل کرده و آسیب های جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت.

پیامدهای ویرانگر مقایسه در تربیت فرزند

مقایسه فرزندان با یکدیگر و یا با فرزندان دیگران ، پیامدهای خطرناکی به دنبال دارد که به ذکر آن خواهم پرداخت:

حسادت

اگر بچه هایمان را با یکدیگر و یا با بچه های دیگران مقایسه کنیم ، اولین نتیجه اش روشن شدن شعله حسادت در وجود فرزندمان خواهد بود.

دو چیز سبب ایجاد حسادت در فرزندان خواهد شد: ۱) مقایسه ۲) تبعیض.

گاهی در بعضی خانواده ها دیده می شود که والدین یکی از بچه هایشان را بیشتر از بقیه دوست دارند و این دوست داشتن اضافی را در رفتار و در کردارشان نشان می دهند. والدین گرامی! این تبعیض شما ، اولین لطمه را به همان فرزندی وارد می کند که بیشتر از بقیه دوستش دارید. زیرا وقتی شما به او بیشتر توجه می کنید ، برادران یا خواهران دیگر او ، از روی حسادت به او کینه می ورزند و دشمنی شان با او روز به روز بیشتر شده و گاهاً او را از خود طرد می کنند . من به چشم خودم دیدم خانواده ای را که نسبت به یکی از فرزندانشان رفتار بهتر و توجه بیشتری داشتند و به مرور زمان بقیه بچه ها دشمن سر سخت این فرزند شدند و او را طرد نمودند. لذا نه بچه هایتان را به هم مقایسه کنید و نه بین آنها تبعیض قائل شوید.

کارشکنی و تخریب دیگران

وقتی شما کودکتان را مثلاً با پسر عمویش مقایسه می کنید و خوبی های پسر عمویش را بر سرش می کوبید ، فرزند شما دنبال بهانه ای می گردد تا پسر عمویش را جلوی شما بد جلوه دهد و با تهمت های مختلف شخصیت پسر عمویش را تخریب نماید.

احساس رضایت از کوچک شدن دیگران

وقتی فرزند شما مشاهده کرد که شما مدام از پسران همسایه و … تعریف می کنید ، کوچک شدن آنها برایش لذت بخش می گردد ، لذا وقتی متوجه می شود پسر همسایه فلان کار بد را انجام داده ، احساس خوشحالی می کند از اینکه او در نظر شما تحقیر شده است. این رفتار در آینده پسر شما را به انحرافات زیادی مثل تحقیر کردن دیگران از راه های مختلف می کشاند.

مخصوصاً کسانی که چند عروس دارند ، هرگز عروس ها را با هم مقایسه نکنند و یا خوبی های یک عروس را به رخ دیگر عروس ها نکشند ، زیرا حسادت  در آنها تقویت شده و برای تحقیر یکدیگر تلاش خواهند کرد.

دروغ ، کتمان ، تظاهر

بعضی از والدین می گویند: من خوبی های پسر همسایه را به بچه ام می گویم تا او نیز خود را مثل پسر همسایه اصلاح کند. من در اینجا به این دسته از والدین عرض می کنم که نه تنها پسر شما با این کار اصلاح نخواهد شد ، بلکه سعی می کند با دروغ و کتمان و ریا کاری عیب خود را بپوشاند. مثلاً شما مدام از درس خواندن پسر همسایه می گویید ، این رفتار باعث می شود که پسر شما از درس بیزار شده و در جواب شما که از او می پرسید درس خوانده است یا نه؟ ، به خاطر اینکه دوباره سرزنش نشود ، به دروغ می گوید: بله خوانده ام.

کنجکاوی و مچ گیری

وقتی شما از پسر خاله ی بچه  یا دیگران جلوی بچه تان تعریف می کنید و خوبی های او را به رخ بچه تان می کشید ، فرزند شما مدام در فکر این است که یک ایراد در پسر خاله اش پیدا کند و او را از چشم شما بیندازد.

کسانی که مقایسه می شوند ، دچار توهم غلط می شوند

مثلاً شما مدام پسرتان را تحقیر و خوبی های خواهرش را بر سرش می کوبید. این رفتار باعث می شود که اگر زمانی با دخترتان به بیرون از منزل بروید و پسرتان را با خود نبرید ، پسر شما با خود توهمات غلط کند و بگوید: حتماً رفتند تا براش چیزی بخرند ، اونا اصلاً من رو دوست ندارن و … و این توهمات عوارض خطرناکی در پی داشته که یکی  از عوارض مخرب آن ایجاد کینه در وجود پسرتان خواهد بود.

از بین رفتن اعتماد به نفس

وقتی مدام از ضعف فرزندتان صحبت می کنید و خوبی های دیگران را به رخش می کشید ، به مرور زمان او باور می کند که از دیگران کمتر است و احساس بیهودگی می کند و اعتماد به نفس خود را از دست خواهد داد

شعله ور شدن خطرناک نیاز به تعریف و تمجید دیگران

اگر به فرزندتان محبت نکنید و مدام با مقایسه کردن او با دیگران تحقیرش کنید ، او کمبود محبت را در خود احساس می کند و سعی می کند در جامعه کمبود محبت خود را جبران نماید؛ خصوصاً دختران. لذا اگر به دختری در منزل محبت نشود ، او در خیابان با یک جمله ی محبت آمیز کوتاه از طرف جنس مخالف ، به سمت او کشیده شده و رابطه اش با نا محرم آغاز می گردد که آثار مخربی را در پی خواهد داشت.

تلاش برای موفقیت با شیوه ی نا مشروع

وقتی شما کودکتان را تحقیر کردید و مثلاً گفتید نمرات تو همه اش تک هستند ونمرات پسر دائی ات بسیت است .فرزند  شما سعی می کند با کار حرام مثل تقلب هم که شده نمره ی خوب به دست آورد که این حرکت نه تنها به رشد علمی او کمک نمی کند ، بلکه آثار منفی زیادی نیز به دنبال خواهد داشت.

لذا والدین محترم! هرگز بین فرزندانتان تبعیض قائل نشده و در صورت بروز اشتباه از سوی آنان ، هرگز با دیگران مقایسه شان نکنید ، تا فرزندانی سالم و با اعتماد به نفس بالا داشته باشید

آنچه به کودک احساس امنیت می دهد:

محبت ، توجه ، بوسیدن و بازی والدین با کودک

والدین باید توجه لازم را به فرزندشان داشته باشند و با بیان احساسات ، محبت خود را به او نشان دهند و گاهی نیز با او بازی کنند.

والدین محترم! وقتی شما با کودکتان بازی می کنید ، در واقع دو پیام را به کودک انتقال داده اید: هم محبت و هم احساس امنیت

پدر و مادر با همدیگر و با خود بچه  ، با ملایمت صحبت کنند

من بچه ای را دیدم که دارای استرس زیادی بوده و فشارهای روانی زیادی را تحمل می کرد ، بعد از مدتی با مطالعه بر زندگی اش ، به این نتیجه رسیدم که پدر و مادر این فرزند در کودکی با هم دعوا و زد و خورد می کرده اند و این کودک شاهد چنین صحنه هایی بوده است ، و چون آن زمان احساس بی امنیتی می کرده ، استرس و فشار روانی در او نهادینه شده است. لذا توجه داشته باشید که اگر شما با عصبانیت ، صدای بلند و بی ادبانه با هم صحبت نمایید ،  یا با بچه اینگونه حرف بزنید ، او احساس بی امنیتی می کند و عوارض خطرناکی در وجودش ایجاد می گردد.

پرهیز از تنبیه بدنی

من در هفته های قبل خدمتتان عرض کردم که ، تنبیه باید به صورت محدود کردن بچه باشد و هر گز نباید بچه را کتک زد ، دوم اینکه بچه را به خاطر کارهای عمدی اش تنبیه نماییم ، نه کارهای سهوی ( جهت کسب اطلاع بیشتر به پست تنبیه فرزند مراجعه نمایید ) لذا والدین گرامی باید توجه داشته باشند که تنبیه بدنی فرزند ، عوارض بسیار خطرناکی را در پیش دارد که یکی از آنها احساس ناامنی در کودک است

پایبند بودن والدین به زندگی مشترک و عدم جدایی و قهر

کودکی را دیدم که بسیار ترسو ، بی اعتماد به خود و اطرافیان بود ، علت این رفتار را جویا شدم و متوجه گردیدم که پدر و مادرش چندین بار بر اثر دعوا ، قهر کرده اند و مادر کودک چند روزی را به منزل پدرش رفته است. والدین محترم! دعوا و قهر و تهدید به طلاق شما ، اولین و سهمگین ترین ضربه را به فرزندتان وارد خواهد کرد و مطمئن باشید بعضی از این عوارض به راحتی قابل حل شدن نخواهد بود.

مراقبت از بچه

گاهی ممکن است که بچه شما دوستانی داشته باشد که او را با بیان داستانهای ترسناک و … می ترسانند ، شما در این موارد باید ارتباط بچه را با آنها قطع کنید

دیدن فیلم های ترسناک برای بچه مضر است ، مدتی پیش مادری می گفت: دخترم فیلم ترسناک دیده و هر شب از ترس خوابش نمی برد و اضطراب شدیدی دارد. این فیلم ها کودک را تخریب می کند.

مشاهده فیلم های رزمی نیز برای کودک خطرناک است. لذا اگر والدینی علاقمند به فیلم رزمی هستند ، نباید جلوی کودکشان به مشاهده آن بپردازند ، زیرا به همان میزان که یک فیلم اکشن و رزمی به شما احساس هیجان می دهد ، چندین برابر به کودک شما احساس ناامنی منتقل می کند.

اطمینان دادن والدین به کودک

گاهی بچه  شما از برخی اتفاقات می ترسد ، در اینجا والدین باید به او اطمینان دهند که اگر خطری پیش آید ، آن را دفع می نمایند

به مثال زیر توجه کنید:

کودکی شب هنگام خواب به پدرش می گوید: بابا ! می ترسم امشب دزد بیاد . پدر می گوید: بگیر بخواب پسرم! دزد کجا بود؟ دزد نمیاد پسرم.

پدر گرامی! گرچه هدف شما از گفتن این جملات کاهش ترس فرزندتان بود ، اما باید بگویم که کودک شما با شنیدن این جملات هنوز ترسش برطرف نشده و احساس امنیت نمی کند ، لذا اگر می خواهید پاسخی به او دهید که او احساس امنیت نماید ، باید به او بگویید: نترس بابا! اگه دزد هم بیاد خودم با لگد می ندازمش بیرون ، مگه جرأت داره بچه من رو اذیت کنه ؟ می گیرم می ندازمش زندان که حالش جا بیاد.

این جملات ، از شما در ذهن کودکتان ، یک پناهگاه امن خواهد ساخت و کودک شما مطمئن است که اگرهم دزد بیاید ، با وجود پدر شجاعش، هیچ آسیبی نخواهد دید.

والدین گرامی! اگر فرزندی سالم و درس خوان و بدون آسیب روانی و تربیتی می خواهید ، تمام تلاش خود را به کار گیرید که به او احساس امنیت را هدیه نمایید. کودکان از زمان تولد  تا سن هفت سالگی به طور ویژه نیازمند احساس امنیت هستند. لذا توجه به این امر بسیار ضروری است

آنچه به زنان احساس امنیت می دهد

همانطور که گفتیم بعد از نیاز به آب ،غذا و هوا ، مهمترین نیاز هر خانواده ای ، احساس امنیت می باشد.

یکی از مسائلی که رعایت آن باعث می شود آرامش زن حفظ شده و به دنبال آن  آسایش  در محیط خانه و خانواده برقرار گردد ، حفظ امنیت زن می باشد.

امروز به ذکر چیزهایی می پردازیم که رعایت آنها به زن احساس امنیت می دهد:

تعهد و اظهار وفاداری مرد به زندگی مشترک

هر چه مردِ خانواده به زنش اطمینان دهد که به  زندگی وفادار است ، احساس امنیت در زن تقویت می گردد ، لذا آقایان بزرگوار حتی به شوخی هم به همسرانتان نگویید که می خواهم زن دوم بگیرم ، زیرا این شوخی شما ، ناخواسته در زن نوعی اضطراب و تشویش ایجاد خواهد کرد.

حمایت و اعلام پشتیبانی در سختی ها و مشکلات

بعضی از مردان نسبت به مشکلات خانوادگی و شخصی زنشان بی تفاوت یا کم تفاوت هستند. آقایان گرامی! اگر زنی احساس کند که در سختی ها تنها مانده ، امنیت و آرامش خود را از دست خواهد داد. لذا اگر در منزلتان مشکلی پیش آمد ، یا مسئله ای بین فرزندانتان و یا برای خود همسرتان وجود دارد ، که خانومتان را آزار می دهد ، سریعاً در جهت رفع آن تلاش کنید

تلاش و پشتکار برای تأمین و رفع مشکلات مالی خانواده

بعضی از آقایان اصلاً به مسائل مالی خانواده توجه ندارند و این همسرشان را آزار داده و امنیتش را از بین می برد. مردی که ولخرج است ، مردی که نسبت به موعد چک خود بی تفاوت است و … باید بداند که خانومش به جای او حرص خورده و آرامش و امنیتش زیر سوال خواهد رفت. لذا در زندگی خود برنامه داشته باشید.

ببینید! شما اگر برنامه داشته باشید ، هر چقدر که وضع مالی مناسبی  نداشته باشید ، باز خانومتان آرامش دارد ، چون می بیند که شما تلاش خود را می کنید. اما اگر شما بی برنامه باشید و بدون حساب و کتاب پول خرج کنید ، هر چند که وضع مالی تان خوب باشد ، باز خانومتان آرامش و امنیت نخواهد داشت ، چون مدام می ترسد که این ولخرجی ها ، شما را ورشکست کند

حضور و همراهی شوهر

آقایان محترم! زن ها دوست دارند بیشتر اوقات را با شوهرانشان باشند ، لذا اگر زنتان قصد رفتن به بازار ، خانه فامیل و … را داشت ، حتی الامکان با او بروید ، زیرا این حرکت شما احساس امنیت را در او تقویت می کند

روحیه تعقل ، تدبیر و مشورت خواهی

زن ها دوست دارند که همسرشان در زندگی با برنامه و فکر و با مشورت خواهی پیش رود و اگر مشاهده کنند که شوهرشان ناشیانه و احساسی کاری را انجام می دهد ، امنیتشان زیر سوال می رود.

ایمان و باورها و رفتارهای اعتقادی

مطمئناً هر مردی که اعتقادات مذهبی قوی تری دارد ، پیش همسرش مطمئن تر می باشد. من حتی به جرأت می توانم بگویم که اگر زن اعتقاد قوی هم نداشته باشد ، باز اگر شوهرش در اعتقادات قوی باشد ، به مراتب به او اطمینان بیشتری دارد نسبت به کسی که در اعتقادات سست تر است. مثلاً اگر مردی نگاهش را کنترل می کند و حریم ارتباط با نامحرم را حفظ می کند ، زنش به او اطمینان بیشتری دارد و می داند که اهل خیانت نیست و …

پرهیز از اعتیاد و رفیق بازی

ببینید! اگر مردی به مواد مخدر اعتیاد داشته باشد ، حتی اگر تیلیاردر هم باشد ، زنش امنیت و آرامش نخواهد داشت ، چون مدام در اضطراب است که نکند شوهرش روزی تمام اموالش را دود کند. و یا اگر مردِ خانه رفیق باز باشد ( توجه داشته باشید که رفیق بازی ، غیر از رفیق داشتن در حد متعادل است) و مدام با رفقایش به سر کند ، امنیت و آرامش زنش را از بین خواهد برد

عیب پوشی و راز داری

اگر خانوم اطمینان پیدا کند که شوهرش عیب ها و رازهای خانواده را به بیرون از محیط خانه منتقل نمی کند و برای دیگران مثل مادر و خواهر و … نقل نمی کند ، به مراتب احساس امنیت بالایی می کند

آنچه به مرد احساس امنیت می دهد

خانوم های محترم برای اینکه همسری متعادل داشته و امنیت او را حفظ نمایند ، باید نکات زیر را رعایت کنند:

پرهیز از تعیین مهریه های سنگین

مهریه سنگین مرد را به هم می ریزد و با خود می گوید: اگه یه دفعه بگه مهریه ام رو می خوام ، چه کنم؟ و…

خانواده های محترم! اولین پیامی که تعیین مهریه ی زیاد توسط شما ، به داماد و خانواده ی او انتقال می دهد ، این است که داماد احساس می کند شما به او اعتماد کافی را ندارید و می خواهید با تعیین مهریه ی زیاد استحکام زندگی دخترتان را تأمین کنید. بروز این احساس در داماد بسیار خطرناک است و شور و اشتیاق او را برای خدمت به همسرش تا حدودی کاهش می دهد. از طرفی این طرز فکر که مهریه ی زیاد باعث می شود که داماد به فکر طلاق دادن دخترمان نیفتد ، در موارد زیادی اشتباه است. زیرا علت اکثر طلاق ها به خاطر عدم تفاهم زن و مرد است ، لذا اگر مردی با زنش مشکل داشته باشد ، اگر هم به خاطر سنگینی مهریه او را طلاق ندهد ، مطمئناً به خاطر اختلافی که با او دارد ، زندگی را به کامش زهر می کند. لذا به جای تعیین مهریه ی بالا ، به دنبال یک جوان خوب باشید تا ایمان و اخلاق و دیگر خصوصیات اخلاقی اش تضمین کننده ی استحکام زندگی دخترتان باشد.

حضور زیاد  زن در منزل

خانوم های محترم! همانطور که شما دوست دارید که شوهرتان وقت زیادی را برای با شما بودن قرار دهد ، مردان نیز دوست دارند که همسرانشان بیشتر وقت خود را با آنها سپری نمایند و این مسئله به مردان امنیت و آرامش می دهد. لذا وقتی که همسرتان در منزل حضور دارد ، تا می توانید از رفتن به خانه ی همسایه ، اقوام و دوستان خودداری کنید و این دید و بازدیدها را یا با شوهرتان و یا با اجازه ی او در زمانی که او در محل کار حضور دارد، انجام دهید.

مراقبت از نظم و آرامش خانه

هر چه خانه بی نظم تر و نامرتب تر باشد ، احساس آرامش و امنیت در مرد کمتر می شود ، لذا به نظم و تمیزی خانه ی خود اهمیت زیادی دهید.

نکته دیگری که بسیار حائز اهمیت می باشد بحث آماده بودن غذا و دیگر مایحتاج منزل است. این مسئله در خانه هایی که خانوم منزل شاغل می باشد بیشتر دیده می شود. خانوم های بزرگوار! من مخالف شاغل بودن خانوم ها نیستم ، اما تجربه نشان داده است که اگر زنی برای شوهر و فرزندانش غذا درست نکند و به آنها غذای حاضری یا غذای رستوران بدهد ، آرامش و امنیت آنها به شدت لطمه خورده و آسیب های فراوانی را به دنبال خواهد داشت. لذا حتی الامکان به این مسئله توجه داشته باشید. شاید شوهر شما به دلیل علاقه و احترامی که برایتان قائل است این مسئله را به زبان نیاورد ، ولی مطمئناً دوست دارد که دستپخت شما را بخورد و از غذاهای رستورانی رضایت چندانی ندارد.

اعتماد و پرهیز از تجسس

اگر زنی بیش از اندازه مردش را سوال و جواب کند ، امنیت و آرامش او را خدشه دار خواهد کرد.

خانوم های محترم! بازجویی شما و حساسیت بیش از حد شما در مورد رفتار مرد ، او را ناراحت می کند. لذا اگر می خواهید محبوب همسرتان باشید ، از این رفتار اجتناب نمایید.

عیب پوشی و راز داری

همانطور که شما دوست ندارید که عیب های خود و خانواده تان به گوش خانواده ی شوهرتان برسد ، مردتان نیز دوست ندارد که مشکلات درون خانواده ای و شخصی او ، به گوش خانواده شما برسد. لذا راز داری را به نحو احسنت مراعات کنید ،تا شوهرتان در کنار شما احساس امنیت و آرامش کند

قرآن می فرماید: هنَّ لباسٌ لَکُم و اَنتُم لِباسٌ لهُنَّ یعنی زن و مرد را لباس همدیگر آفریدیم تا عیب های هم را بپوشانند و برطرف نمایند. لذا سعی نکنید که عیب های همسرتان را به اقوام و بزرگان بگویید. شاید هدف شما از این کار اصلاح عیب همسرتان باشد ، اما گاهی این کار نتیجه ی بدتری را در پی خواهد داشت.

ایمان ، باورها و رفتارهای اعتقادی

هر چه زنی با ایمان تر باشد ، مردش او را بیشتر دوست دارد و می داند که از جانب او آزاری به او نخواهد رسید. می داند همسرش خیانت نخواهد کرد. می داند که فرزندانش منحرف نخواهند شد و …

البته افراط  و تفریط در دینداری آسیب های زیادی دارد که مجال صحبت پیرامون آن نیست و باید با مراجعه به کتب یا کارشناسان دینی از آن جلوگیری کرد.

پوشش مناسب و مراقبت در رفتارها و ارتباطات

خانوم های محترم! هر چه شما پوشیده تر باشید و رفتارتان در برخورد با نا محرم سنگین تر باشد ، مردتان احساس امنیت و آسایش بیشتری خواهد کرد. به وفور مشاهده شده خانوم هایی که بی حجاب هستند و خیلی راحت با نامحرم بگو و بخند راه می اندازند ، مورد سوء ظن فراوانی از سوی شوهرشان قرار گرفته اند. لذا اگر زنی حجاب داشته باشد و حریم ها را نگه دارد ، مردش در سفرهای کاری که مجبور است تنهایی برود ، با آرامش او را ترک نموده و مطمئن است که همسرش خیانت نمی کند ، ولی بالعکس ،عدم رعایت این موارد توسط خانوم و موجب بی اعتمادی و سوء ظن مرد نسبت به او خواهد شد.

اساسی ترین نیاز زن و مرد

زوج ها برای آرامش بخشی به یکدیگر اولاً باید نیازهای یکدیگر را بشناسند و ثانیاً سعی بر ارضای نیازهای یکدیگر کنند. قصد داریم در این ژست به ذکر این نیاز ها و روش ارضای آن صحبت کنیم

مهم ترین نیاز یک زن: معشوق واقع شدن است. چون بنیاد روانی زن بر اساس عاطفه تشکیل یافته است

و به خاطر اینکه مرد اقتدار طلب است ، مهمترین نیاز او ریاست همراه با تکریم و تایید شدن است.

آموزه های دین اسلام، متکی بر فطرت آدمی است، از این رو در آموزه های زناشویی اسلام به ارضای این دو نیاز اساسی زن و مرد توجه شده است.دو کلمه ی «لُعبَت» و «بَعل» در آموزه های دینی به چشم می خورد:

قال النبّی (ص): اِنّما المَراةُ لُعبةٌ مَن اتّخذها فلا یُضبها

پیامبر گرامی فرمود: زن لعبت است، هر کسی زن گرفت او را ضایع نگرداند.

و اِنِ امراةٌ خافت من بعلها نشوزاً اَو اعراضاً فلا جُناح علیها اَن یصلحا بینهما صلحاً والصلح خیرٌ

«اگر زنی از اعراض شوهرش بیم داشته باشد، اشکالی ندارد با یکدیگر صلح کنند (پاره از حقوق را صرفنظر کنند) و صلح بهتر است!»

کلمه لعبت به معنای : دلبر و معشوق است.

کلمه بَعل همان معنای بُت را می رساند که عرب و قرآن به طور استعاره برای شوهر استفاده کرده است.

همان گونه که دقت کردید، «زن» دلبر و معشوق در آموزه های دینی نامیده شده است. به عبارت دیگر مرد باید با همسرش اینگونه رفتار کند و نیاز « معشوق و دلبر واقع شدن» او را ارضاء کند ، این به منزله ی حیات و زندگانی زن است.بنابراین زن فقط وقتی زنده است که معشوق باشد و توجه کردن به او مایه حیات اوست

و شوهر « بُت» نامیده شده است به عبارت دیگر زن باید به شوهرش مانند یک « بُت» احترام بگذارد و به گفته پیامبر اسلام(ص): زن برای شوهر در حد «سجده کردن» تواضع و کوچکی کند. البته منظور پیامبر تواضع در برابر شوهر است و الا سجده بر هر چیزی غیر از خدا و پرستش غیر خدا حرام است و این تعابیر ( بت و سجده ) استعاره ای است که اهمیت تواضع در برابر شوهر را می رساند.

پیامبر اسلام (ص): اگر دستور می دادم که فردی به فرد دیگر سجده کند، به زن دستور می دادم که به شوهرش سجده نماید. ( لذا می بینید که در این روایت پیامبر ص فرموده اگر می شد بر غیر خدا سجده کرد ، به زن می گفتم که به مردش سجده کند. این جمله برای بیان اهمیت احترام و تواضع زن در برابرب مرد است و الا طبق بیان خود حضرت سجده بر غیر خدا جایز نیست)

مرد باید بداند که محبت ، وجود زن را همواره مانند چشمه ای جوشان نگه می دارد. و اگر زن معشوق واقع نشود و به اندازه ی کافی به او محبت نشود ، این چشمه ی پر خیر و برکت خشک شده و اطرافیان او از قشنگی مهر و محبت زن بی بهره خواهند شد.

بقول ویل دورانت فیلسوف غربی : « زن وقتی زنده است که معشوق باشد و توجه کردن به او مایه حیات اوست.»

لذا بهترین جمله ای که یک مرد می تواند به زن خود بگوید عبارت «عزیزم تو را دوست دارم» می باشد

بقول خانم جینا لمب روزو: « زن از رنج و مرگ خود ترسی ندارد ، فقط از این وحشت دارد که قبل از مردن آن کسی را که دوست دارد پی به شخصیت حقیقی او نبرده باشد ، تنها چیزی که زن از پدر و مادر و شوهر و فرزند و دوستان خود تمنا می کند آن است که او را فراموش نکنند. »

مردان عموماً در قلب خود همسرانشان را دوست دارند ولی کمتر این محبت قلبی خود را ابراز می کنند.

پیامبر اسلام(ص) فرموده اند: «اگر مرد به زن خود بگوید دوستت دارم ، هرگز این کلام از دل و ذهن زن خارج نمی شود و همواره در خاطر او باقی می ماند»

اما مردان چگونه محبت قلبی خود را به همسرشان ابراز کنند:

در فواصل روز و شرایط مناسب، با الفاظی عاطفی محبت خود را به همسرش ابراز کنید.

هر چند وقت با اهداء یک شاخه ی گل، محبت قلبی خود را ابراز کنید.

گاهی با یادداشت کوتاهی عاشقانه، محبت قلبی خود را به تحریر در آورید.

روز تولد همسرتان و سالگرد ازدواج تان، را با برپایی جشن ساده و مختصر ارج نهید.

هر روز از محل کار خود ، با همسرتان تماس تلفنی داشته باشید.

در مقابل دیگران از خوبی های همسرتان تعریف کنید.

به اقوام همسرتان احترام کنید ، و از خطاهای آنها چشم پوشی کنید

عواقب ناشی از ناامنی در رفتار فرزند

بعد از نیاز به آب و غذا و هوا ، مهمترین نیاز در هر خانواده ، نیاز به امنیتمی باشد.

احساس نا امنی موجب بروز دو رفتار در کودک می شود:

بروز رفتارهای حاکی از اضطراب

اگر امنیت کودک شما خدشه دار گردد ، رفتارهای حاکی از اضطراب مثل ناخن جویدن ، شب ادراری ، کندن موی سر و صورت و … در وی پدیدار خواهد شد. لذا تا می توانید برای ایجاد احساس امنیت در فرزندتان تلاش کنید.

بچه در اتاق خود نمی خوابد

دومی رفتاری که با احساس نا امنی ، در کودک پدیدار می شود ، نخوابیدن کودک جدای از پدر و مادر خود می باشد.

برخی از والدین با این مشکل روبرو هستند و مدام سوال می کنند که چرا فرزندشان در اتاق خود نمی خوابد ؟ چرا همیشه دوست دارد در کنار آنها بخوابد ؟ و…

علت این رفتار کودک و ترس از جدا خوابیدن ، همان احساس نا امنی کردن است. اگر کودک شما چنین رفتاری را از خود بروز می دهد ، مطمئناً احساس امنیت خود را از دست داده است.

اما راه کارهایی برای اصلاح این رفتار

شاید شما نیز جزء والدینی باشید که به دنبال راه حلی برای جدا خواباندن کودکانشان می گردند.من به شما راه حل این مشکل را یاد می دهم.

شما باید سه کار را انجام دهید:

اول: عجله نکنید

والدین باید توجه داشته باشند که رفع این آسیب زمان می برد و نباید با فشار و زور گویی  ،کودک را به این امر وادار کنند. لذا با آرامش و حوصله با کودک خود رفتار کنید

از طرفی برخی از والدین نگاه به کودکان اطراف خود کرده و می گویند: بچه فلانی از دو سالگی جدا خوابیده و بچه ی ما بعد از چهار سال هنوز از جدا خوابیدن می ترسد و … این قیاس کاملاً غلط است ، زیرا شرایط خانواده ها متفاوت بوده و نباید بچه ها را با یکدیگر مقایسه نمود

دوم: با تشویق و حوصله عمل کنید

وقتی تصمیم گرفتید کودک را جدای از خود بخوابانید ، اگر دیدید که کودکتان از جدا خوابیدن می ترسد ، با او به اتاقش بروید ، کنارش بنشینید و با او حرف بزنید و یا قصه بگویید تا خوابش ببرد ، و وقتی خوابید از اتاق خارج شوید. حتی اگر نصف شب دیدید بلند شده و به اتاق شما آمده ، باز با حوصله و با مهربانی او را به اتاقش بازگردانید و آنقدر پیشش بمانید تا بخوابد و حتی اگر این آمدن های او به اتاقتان در طول شب چندین بار هم تکرار شد ، باز عصبانی نشوید و با حوصله این رفتار خود را تکرار کنید و مطمئن باشید بعد از مدتی این آسیب در او از بین خواهد رفت

سوم: اتاقش را مرکز تنبیه او قرار ندهید

هرگز کودکتان را در اتاقش تنبیه و دعوا نکنید ، و به طور کلی در اتاقش رفتاری را انجام ندهید که باعث شود او از اتاقش خاطره ی بدی داشته باشد و از اتاقش بدش بیاید. شما باید اتاق او را طوری تزئین کنید که او در اتاقش احساس آرامش کند. هدیه را در اتاقش به او بدهید ، تا خاطره خوبی را از اتاق خود داشته باشد

البته این راه حل ها را باید بعد از رعایت شش موردی که به کودک احساس امنیت می دهد ، انجام داد. لذا پست ( احساس امنیت یک نیاز ضروری است  را با دقت بخوانید و در منزل اجرا کنید و در کنار رعایت آنها ، برای رفع چنین آسیبی از این راه حل ها استفاده نمایید

 نظر دهید »

زندگینامه آیت الله خامنه ای(مدظله العالی)

12 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

زندگينامه

سيد على حسینی خامنه‌اى فرزند مرحوم حجت‌الاسلام‌ و المسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در فروردین ماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. او دومين پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سيد جواد خامنه‌اى هم مانند بيشتر روحانيون و مدرسان علوم دينى، بسيار ساده: «پدرم روحانى معروفى بود، اما خيلى پارسا و گوشه‌گير […] زندگى ما به‌سختى مى‌گذشت. من يادم هست شب‌هايى اتفاق مى‌افتاد كه در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهيه مى‌كرد. […] آن شام هم نان و كشمش بود.» امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين  توصيف مى کنند: «منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يک خانه 60 ـ 70 مترى  در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى!  هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل  مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود.  بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن  اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم.» رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و  صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب  سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس  اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام کردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن  مدرسه گذراندند. در حوزه علميه

ايشان از دوره دبيرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود.  سپس از مدرسه جديد وارد حوزه علميه شد و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات  را خواند. درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند:  «عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت پدرم بودند و مادرم نيز علاقه  مند و مشوّق بودند». ايشان کتب ادبى ار قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه  «سليمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى کرد. کتاب  «معالم» را نيز در همان دوره خواند. سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر  پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور  مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره  مقدمات و سطح را بطور کم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساند.  پدرش مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشت.  رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از  «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند. در حوزه علميه نجف اشرف

آيت الله خامنه اى که از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع  بزرگ مرحوم آيت الله العظمى ميلانى شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زيارت  عتبات عاليات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ  حوزه نجف از جمله مرحوم سيد محسن حکيم، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى، سيد  يحيى يزدى، و ميرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را  پسنديدند و ايشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نکرد. پس از مدّتى  ايشان به مشهد باز گشتند. در حوزه علميه قم

آيت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه  و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى،  امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343،  از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که يک چشم پدر به علت  «آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در  حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنه اى  به اين نتيجـه رسيدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت  نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند: «به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و  وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است که ناشى از همان  بّرى «نيکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آيت الله خامنه اى  بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى  خوردند که چرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در  آينده چنين و چنان مى شدند!… امّا آينده نشان داد که انتخاب ايشان درست بوده و  دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده  بود. آيا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى  خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى  ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟! ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام  تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال  1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين  ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به  تدريس کتب فقه و اصول و معارف دينى به طلـّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند. مبارزات سياسى

آيت الله خامنه اى به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام  خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را  مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است،  هنگاميکه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه  سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار کننده اى در موضوع احياى اسلام و حاکميت  احکام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد  کردند. آيت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت  تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند. ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش  انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شکى ندارم که اولين  آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد». همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره)

آيت الله خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آميز  امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريکا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد،  وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و  شکنجه ها و تبعيدها و زندان ها مبارزه کردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند.  نخستين بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمينى (قدس سره) مأموريت يافتند که پيام  ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى  روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريکايى شاه و اوضاع ايران و  حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم  شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى  و آمريکا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يک شب بازداشت  شدند و فرداى آن به شرط اينکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پيش آمدن  حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه  نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شکنجه و آزارها زندانى شدند. دوّمين بازداشت

در بهمن 1342 - رمضان 1383- آيت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس  برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و  سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و  افشاگرى هاى پرشور ايشان بويژه درايـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم  قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با ميلاد  امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و  آمريکايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواک شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما  روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه  زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند. سوّمين و چهارمين بازداشت

کلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظير  جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواک شد و ايشان را  مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى کردند و  يک سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات و  تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواک  جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند. پنجمين بازداشت

حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواک مى  نويسد: «از سال 48 زمينه حرکت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى  جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من، که به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند  با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمين  بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که  دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت  بيمناک است و نمى تواند بپذيرد که فعاليّـت هاى فکرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران  از آن جريان ها بيگانه و به کنار است. پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و  کلاسهاى مخفى ايدئولوژى و… گسترش بيشترى پيدا کرد». بازداشت ششم

در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه اى در سه مسجد  «کرامت» ، «امام حسن» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشکيل مىشد و هزاران نفر ازمردم  مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مرکز مى  کشاند و با تفکّرات اصيل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال  ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه»  تکثير و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى که درس حقيقت و مبارزه را از  محضر ايشان مى آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديکِ ايران، افکار مردم را با  آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. اين  فعاليـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه اى  در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط  کنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان کميته  مشترک شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند.  سختى هايى که ايشان در اين بازداشت تحمّل کردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان که آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس  برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت.  البته ديگر امکان تشکيل کلاسهاى سابق را به ايشان ندادند. در تبعيد

رژيم جنايتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه اى را دستگير و براى  مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگيرى مبارزات عموم  مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و  در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال  مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره  شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب کبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت  بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکميت اسلام در اين سرزمين را  ديدند. در آستانه پيروزى

درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران،  «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصيت هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد  بهشتى، هاشمى رفسنجانى و… از سوى امام خمينى در ايران تشکيل گرديد، آيت الله  خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد  مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر کبير انقلاب، از مشهد به  تهران آمدند. پس از پيروزى

آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به  فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند  که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند که در اين مختصر فقط  به ذکر رؤوس آنها مى پردازيم: ٭ پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود:  شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و… دراسفند 1357. ٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358. ٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358. ٭ امام جمعه تهران، 1358. ٭ نماينده امام خميني«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359. ٭ نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358. ٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع  جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ايران؛ با تجهيزات  و تحريکات قدرت هاى شيطانى و بزرگ ازجمله آمريکا و شوروى سابق. ٭ ترور نافرجام ايشان توسط منافقين در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران. ٭ رياست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجايى دومّين رئيس جمهور ايران، آيت الله  خامنه اى در مهر ماه 1360 با کسب بيش از شانزده ميليون رأى مردمى و حکم تنفيذ امام  خمينى (قدس سره) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامى برگزيده شدند. همچنين از سال  1364 تا 1368 براى دوّمين بار به اين مقام و مسؤوليت انتخاب شدند. ٭ رياست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360. ٭ رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1366. ٭ رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368. ٭ رهبرى و ولايت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر  کبيرانقلاب امام خمينى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و  مسؤوليت عظيم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستى بود که پس از رحلت امام راحل،  با شايستگى تمام توانستند امّت مسلمان ايران، بلکه مسلمانان جهان را رهبرى نمايند.

 نظر دهید »

دهه فجر

12 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

دهه فجر انقلاب اسلامیدهه فجر،به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته می‌شود که طی آن سید روح‌الله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ یه ایران وارد و در نهایت با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد.

هر ساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی توسط طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران انجام می‌گیرد. همچنین در ایام دهه فجر سازمان‌ها، ادارات دولتی اقدام به برگزاری سمینارها و همایش‌ها می کنند.

در ایام دهه ی فجر،جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولاً در طول دهه فجر برگزار می‌شود.

در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای آیت‌الله خمینی به ایران، در ساعت ۹ و ۳۳ دقیقه نواخته می‌شود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهه فجر نیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی کشورمان ثبت شده است، راهپیمایی عظیمی در شهرهای مختلف برگزار می‌شود.

دهه فجر انقلاب اسلامی از نگاه مقام معظم رهبري

دهه فجر انقلاب اسلامی -دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي،‌ در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس مي‌كردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام،‌ مردم و استعمارگران به كار گرفتند.

دهه فجر انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه فجر بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما،‌ احساسات،‌ گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.

عناوین ایام‌الله دهه فجر انقلاب اسلامی

دهه فجر انقلاب اسلامی

عناوین ایام‌الله دهه فجر به این شرح است:

یک‌شنبه دوازدهم

انقلاب اسلامی، امام خمینی ره، ولایت فقیه و رهبری

دوشنبه سیزدهم

انقلاب اسلامی، مردم‌سالاری دینی، مدیریت جهادی و اقتصاد مقاومتی

سه شنبه چهاردهم

انقلاب اسلامی، جوانان، هویت ملی، علم و فناوری

چهارشنبه پانزدهم

انقلاب اسلامی، استحکام خانواده، زنان و سبک زندگی ایرانی – اسلامی

پنج‌شنبه شانزدهم

انقلاب اسلامی، ایمان، جهاد و شهادت

جمعه هفدهم

انقلاب اسلامی، ببیداری اسلامی، عدالت‌گستری و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)

شنبه هجدهم

انقلاب اسلامی، توسعه فرهنگی، عدالت و تمدن اسلامی

یکشنبه نوزدهم

انقلاب اسلامی، اقتدار ملی، استکبار‌ستیزی و مقابله با افراط‌گرایی و تروریسم

دوشنبه بیستم

انقلاب اسلامی، خودباوری، جامعه دینی و حاکمیت ارزش‌های اسلامی

سه‌شنبه بیست و یکم

انقلاب اسلامی، اتحاد و عزم ملی، وحدت و انسجام امت اسلامی

 نظر دهید »

تغذیه در امتحانات

12 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

دانش‌آموزان می‌توانند با تغذیه مناسب و استراحت كافی بازده فكری خود را افزایش دهند.دكتر مسعود كیمیاگر  متخصص تغذیه و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشكی شهیدبهشتی ضمن بیان این مطلب اظهار داشت: دانش‌آموزان و والدین باید توجه داشته باشند كه بدن در طول سال‌ها باید تغذیه متعادل و مناسبی داشته باشد و از چهار گروه غذایی گوشت، حبوبات و تخم‌مرغ، سبزیجات و میوه‌ها، شیر و لبنیات و نان غلات استفاده كنند.

وی با اشاره به این كه میوه و سبزی در سلامت فكر نقش مهمی دارد، افزود: موادی كه دارای سیتین هستند مانند زرده تخم مرغ، بادام زمینی، گردو و جوانه‌ها در تكامل مغز و سلول‌های مغزی بسیار مؤثر هستند و مصرف آنها در فصل امتحانات به دانش‌آموزان توصیه می‌شود.

دكتر كیمیاگر نقش مواد مغذی در كاهش استرس دانش‌آموزان در دوران امتحانات را بسیار مهم دانست و گفت: تحقیقات نشان می‌دهد كه حافظه كوتاه مدت با خوردن مواد قندی ارتباط دارد و بهتر است دانش‌آموزان از صبح امتحان مواد قندی كه سریع آزاد می‌شوند مانند آب میوه، عسل، مربا، و چای شیرین مصرف كنند.

این متخصص تغذیه با اشاره به این كه در فصل امتحانات؛ دانش‌آموزان دچار استرس می‌شوند، افزود: تغذیه مناسب دانش‌آموزان، نقش مهمی در پیشگیری از استرس در آنان دارد و موجب آرامش آنها می‌شود.

وی افزود: غذاهایی مانند سوپ جو و همچنین كاهو، شیر، دوغ و ماست حاوی لاكتوسین هستند كه این ماده خاصیت آرامش بخشی دارد و توصیه می‌شود شب قبل از امتحان از این گروه مواد غذایی مصرف شود زیرا باعث كاهش استرس در دانش‌آموزان می‌شود.

دكتر كیمیاگر به دانش‌آموزان توصیه كرد: از مصرف زیاد قهوه و چای پررنگ، خودداری كنند و مصرف روزانه یك لیوان شیر را برای ایجاد آرامش در طول دوران آمادگی برای امتحان فراموش نكنند.

 نظر دهید »

سال نو میلادی

12 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

سال نو میلادی 2016

- 4 دی (25 دسامبر) مصادف با آغاز جشن کریسمس - 11 دی (1 ژانویه ) مصادف با  آغاز سال نو میلادی 2016

بر اساس سنتي ديرينه، مسيحيان ابتداي سال را اول ژانويه مي‌دانند. (همانگونه كه ما ايرانيان ابتداي سال خود را روز اول فروردين مي‌دانيم و اعراب ابتداي سال خود را ماه محرم مي‌دانند) و شروع سال، غير از مبدأ سال است.

مبدا تاريخ نزد مسيحيان تولد حضرت عيسي مسيح (ع) است كه اتفاقا در روز 25 ماه دسامبر واقع شده يعني يك هفته مانده به تحويل سال نو میلادی (همانگونه كه مبدا تاريخ شمسي ما ايرانيان و سال‌هاي قمري: 12ربيع الاول مصادف با هجرت پيامبر از مكه به مدينه است اما ابتداي سال، فروردين ماه در سال شمسي و محرم در ماه‌هاي قمري است).

در کشورهایی که از تقویم میلادی استفاده میکنند، سال نو معمولا در اول ژانویه برگزار میگردد. در حال حاضر، جشن گرفتن سال نو یکی از بزرگترین رویدادهای جهانی میباشد. در شب ۳۱ دسامبر هر سال، آخرین روز یک سال میلادی و روز قبل از روز سال نو در بسیاری از کشورهای جهان، عموما قاره‌های اروپا، آمریکا، استرالیا و بخش‌هایی از آسیا و آفریقا مراسم سال نو برگزار میشود. در فرهنگ جدید غرب این روز با گردهمایی‌هایی در مجالس و مهمانی‌ها برگزار میشود که انتقال سال را ساعت ۱۲:۰۰ شب جشن می‌گیرند.

بسیاری از فرهنگ‌ها در این شب از آتش‌بازی و دیگر روش‌های پرصدا برای جشن گرفتن استفاده می‌کنند. شب سال نو به صورت جهانی مطابق با تولد مسیح یا عرف‌نامه پس از میلاد در کشورهای مسیحی و حتی غیر مسیحی در ۳۱ دسامبر برپا میشود. شب سال نو همچنین به عنوان هفتمین روز کریسمس در مسیحیت غربی شناخته میشود.

چرا سال میلادی از اول ژانویه آغاز می‌شود؟ دلیل خاصی برای آغاز شدن سال میلادی از اول ژانویه ذكر نشده است زیرا اقوام مختلف هر كدام روزی را مبدأ سال خود قرارداده اند. مثلاً سال نو مقدونی ها در زمان اسكندر از پاییز شروع می شد و یونانی ها وسط تابستان را مبدأ سال خود قرار می دادند و ایرانی ها هنوز كه هنوز است روز اول بهار را نوروز می دانند.

مسیحی هایی كه اول ژانویه را مبدأ سال میلادی قرار می دهند مدیون رومی ها هستند، در عصر امپراتوری روم روال كار براین بود كه كلیه مقامات مملكتی روز ۱۵ مارس (۲۶ اسفند) را روز آغاز خدمت قرار می دادند حتی قیصرها و كنسول های رومی نیز در این روز وارد عرصه كار می شدند. لیكن چون كنسول (فول دیویس نوبیلیور) به دلایلی چند موفق نشد در روز ۱۵ مارس زمام امور را به دست بگیرد و این مهم پس از مدتی تعویق در روز اول ژانویه میسر شد، آن روز را آغاز كار اعلام كردند. ژولیوس سزار هم به یك ژانویه وفادار ماند.

در سال ۴۶ قبل از میلاد، تقویم ژولیانی به دستور ژولیوس سزار تنظیم شد در این تقویم نه فقط اول ژانویه اول سال شناخته شد بلكه خود سال نیز به ۳۶۵‎/۲۵ روز تقسیم شد، زیرا همین مدت لازم بود تا زمین یك بار به دور خورشید گردش كند. به پاس این خدمت تقویم مذكور را ژولیانی گفتند و به پاس بزرگداشت ژولیوس سزار نام او را روی ماه ژوئیه (ژولیوس) نهادند

 نظر دهید »

امام خمینی(ره)

12 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

زندگینامه امام خمینی:

امام خمینی در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 ميلادى ) در شهرستان خميـن از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطهر سلام الله عليها, روح الله المـوسـوى الخمينـى پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد .

او وارث سجاياى آبا و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم وكسب معارف الهى كـوشيـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمينـى مرحوم آيه الله سيد مصطفى مـوسـوى از معاصريـن مرحـوم آيه الله العظمـى ميرزاى شيـرازى (رض), پـس از آنكه ساليانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمـده بـود به ايران بازگشت و در خميـن ملجإ مردم و هادى آنان در امـور دينـى بـود. در حـاليكه بيـش از 5 مـاه ولادت امام خمینینمى گذشت،طاغوتيان و خـوانيـن تحت حمايت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئيهايشان به مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسخ گفتنـد و در مسير خميـن به اراك وى را به شهادت رسانـدنـد.

بديـن ترتبيب امام خمينى از اوان كـودكى با رنج يتيمى آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومنه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آيه الله خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانيف ) بوده است. همچنيـن نزد عمه مكرمه اش ( صاحبه خانم ) كه بانـويى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزيز نيز محـروم گـرديد .

هجـرت امام خمینی به قـم و تحصيل دروس تكميلـى:

اندكـى پـس از هجرت آيه الله العظمـى حاج شيخ عبد الكريـم حايرى يزدى ـ رحمه الله عليه ـ ( نـوروز 1300 هجـرى شمسـى, مطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمينـى نيز رهسپـار حـوزه علميه قـم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلى علوم حـوزوى را نزد اساتيد حـوزه قـم طـى كرد.

ازدواج امام خمینی و تشکیل خانواده:

ميرزا محمد ثقفي تهراني در زمان تحصيل در شهر مقدس قم، با حاج آقا روح ‌الله مصطفوي خميني (حضرت امام) كه در آن زمان 27 سال داشت آشنا شد كه همين آشنايي، واسطه‌ ازدواج امام خميني(ره) با بانو ثقفي در سال 1308 شمسي شد.

امام خميني در سال ۱۳۰۸ هجری خورشیدی با خدیجه ثقفی دختر میرزا محمد ثقفی تهرانی ازدواج کرد.برخلاف سنت رایج چند همسری و متعه در بین روحانیان آن زمان، خمینی هیچگاه همسر دیگری و متعه اختیار نکرد و برخلاف رسم آن زمان خمینی در امور منزل به همسرش کمک می کرد.

ثمره اين ازدواج تولد سيد مصطفي، فرزند اول آنها در آذر 1309؛ سيد احمد در 26 اسفند 1324 و خانم‌‌ها سيده فريده‌،‌ سيده زهرا و سيده صديقه بود.

پـس از رحلت آيه الله العظمـى حـايـرى يزدى تلاش امـام خمينـى به همراه جمعى ديگر از مجتهديـن حـوزه علميه قـم به نتيجه رسيـد و آيه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعيـم حـوزه علميه عازم قـــم گرديد. در اين زمان, امام خمينـى به عنـوان يكـى از مـدرسيـن و مجتهديـن صـاحـب راى در فقه و اصـول و فلسفه و عرفـــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام خمینی طى سالهاى طولانى در حوزه علميه قـم به تدريـس چنديـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامـى در فيضيه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـديه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجـد سلماسى, و … همت گماشت و در حـوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجـد شيخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بيت و فقه را در عاليترين سطـوح تدريـس نمود و در نجف بـود كه براى نخستيـن بار مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولايت فقيه بازگـو نمود .

امـام خمينـى در سنگـر مبـارزه و قيــام:

روحيه مبارزه و جهاد در راه خدا ريشه در بينـش اعتقادى و تربيت و محيط خانـوادگى و شرايط سياسى و اجتماعى طـول دوران زندگى امام خمینی داشته است. مبارزات ايشان از آغاز نـوجـوانـى آغاز, و سير تكاملى آن به مـوازات تكامل ابعاد روحى و علمى امام خمینی از يكسـو و اوضاع و احـوال سياسـى و اجتماعى ايران و جـوامع اسلامـى از سـوى ديگـر در اشكـال مختلف ادامه يـافته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتى فرصتـى پـديد آورد تا امام خمینی در رهبـريت قيام و روحـانيت ايفاى نقـش كنـد و بـديـن تـرتيب قيام سراسرى روحانيت و ملت ايران در 15 خرداد سال 1342 با دو ويژگـى برجسته يعنى رهبرى واحد امام خمينى و اسلامـى بـودن انگيزه ها, و شعارها و هدفهاى قيام, سرآغازى ششـد بر فصل نـويـن مبارزات ملت ايران كه بعدها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخته و معرفـى شد

امام خمينـى خاطـره خـويـش از جنگ بيـن الملل اول را در حاليكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنين ياد مـى كند : مـن هر دو جنگ بيـن المللـى را يادم هست … مـن كـوچك بـودم لكـن مدرسه مى رفتـم و سربازهاى شـوروى را در همان مركزى كه ما داشتيـم در خميـن, مـن آنجا آنها را مى ديدم و ما مورد تاخت و تاز واقع مى شديـم در جنگ بيـن الملل اول.

پـس از رحلت آيه الله العظمى حايرى ( 10 بهمـن 1315 ه.ش ) حـوزه علميه قـم را خطر انحلال تهديد مى كرد. علماى متعهد به چاره جويى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علميه قـم را آيات عظام : سيد محمد حجت, سيد صدر الديـن صدر و سيد محمد تقـى خـوانسارى ـ رضوان الله عليهم ـ بر عهده گرفتند. در ايـن فاصله و بخصوص پـس از سقوط رضاخان, شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهـم گرديد. آيه الله العظمى بروجـردى شخصيت علمـى بـرجسته اى بـود كه مـى تـوانست جانشين مناسبـى براى مرحوم حايرى و حفظ كيان حـوزه باشـد. ايـن پيشنهاد از سـوى شاگردان آيه الله حايرى و از جمله امام خمينـى به سرعت تعقيب شـد. شخص امام خمینیدر دعوت از آيه الله بروجردى براى هجرت به قـم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حـوزه مجدانه تلاش كرد.

امام خمينى در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علميه را با همكارى آيه الله مـرتضـى حايـرى تهيه كرد و به آيه الله بروجردى (ره) پيشنهاد داد. ايـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمير حـوزه مورد استقبال و حمايت قرار گرفت .

اما رژيـم در محاسباتـش اشتباه كرده بود. لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى كه به موجب آن شرط مسلمان بودن, سوگند به قرآن كريـم و مرد بـودن انتخاب كنندگان و كانديداها تغيير مـى يافت در 16 مهر 1341 ه.ش به تصـويب كـابينه اميـر اسـد الله علـم رسيـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگه داشتـن هدفهاى ديگر بـود. حذف و تغيير دو شـرط نخست دقيقا به منظور قانـونـى كـردن حضـور عناصر بهايـى در مصادر كشـور انتخاب شـده بـود. چنانكه قبلا نيز اشاره شد پشتيبانى شاه از رژيـم صهيـونيستـى در تـوسعه مناسبات ايران و اسرأيل شرط حمايتهاى آمريكا از شاه بـود. نفوذ پيروان مسلك استعمارى بهأيت در قـواى سه گانه ايران ايـن شرط را تحقق مـى بخشيد. امام خمينـى به همراه علماى بزرگ قـم و تهران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مزبور پـس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند .

نقـش حضرت امام خمینی در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژيـم شاه و گوشزد كـردن رسالت خطير علما و حـوزه هاى علميه در ايـن شـرايط بسيار مـوثـر وكارساز بـود. تلگرافها و نامه ها سرگشاده اعتـراض آميز علما به شاه و اسد الله علـم مـوجى از حمايت را در اقشار مختلف مردم برانگيخت. لحـن تلگرافهاى امام خمينـى به شاه و نخست وزير تند و هشـدار دهنده بود.

بديـن ترتيب ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتـى تجربه اى پيروز و گرانقدر براى ملت ايران بويژه ازآن جهت بـود كه طى آن ويژگيهاى شخصيتـى را شناختنـد كه از هر جهت براى رهبـرى امت اسلام شايسته بـود. با وجـود شكست شاه در ماجـراى انجمنها, فشار آمركا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامه يافت. شاه در ديماه 1341 هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خويـش ر بر شمرد و خـواستار رفراندوم شد . امام خمينى بار ديگر مراجع و علماى قـم را به نشست و چاره جويى دوباره فراخواند .

با پيشنهاد امام خمينى عيد باستانـى نـوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژيم تحريـم شد. در اعلاميه حضرت امام خمينى از انقلاب سفيد شاه به انقلاب سياه تعبيـر و همسـويـى شـاه بـا اهـداف آرميكا و اسرايل افشا شده بـود . از سوى ديگر, شاه در مورد آمادگى جامعه ايـران بـراى انجام اصلاحات آمـريكا به مقامات واشنگتـن اطمينان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفيـد نهاده بـود. مخالفت علما براى وى بسيار گران مى آمد .

امام خمينى در اجتماع مردم, بى پروا از شخص شاه به عنـوان عامل اصلـى جنايات و همپيمان با اسـرأيل ياد مـى كـرد و مـردم را به قيام فرا مـى خواند. امام خمينى در سخنرانى خـود در روز دوازده فرورديـن 1342 شديدا از سكـوت علماى قـم و نجف و ديگر بلاد اسلامى در مقابل جنايات تازه رژيـم انتقاد كرد و فرمود : امروز سكـوت همراهى با دستگاه جباراست حضـرت امام روز بعد ( 13 فـرورديـن 42 ) اعلاميه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى يعنى غارتگرى منتشر ساخت . راز تإثير شگفت پيام امام خمينى و كلام امام در روان مخاطبينـش كه تا مرز جانبازى پيـش مـى رفت را بايد در هميـن اصالت انـديشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـأبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد .

سال 1342 با تحريـم مراسـم عيد نوروز آغاز و با خـون مظلـوميـن فيضيه خـونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مـورد نظر آمريكا اصرار مـى ورزيد و امام خمينى بر آگاه كردن مردم و قيام آنان در برابر دخـالتهاى آمـريكـا و خيـانتهاى شاه پـافشـارى داشت. در چهارده فرورديـن 1342 آيه الله العظمـى حكيـم از نجف طـى تلگرافهايى به علما و مراجع ايران خـواستار آن شد كه همگـى به طـور دسته جمعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفظ جان علماوكيان حـوزه ها مطرح شده بود .

حضرت امام خمينى بـدون اعتنا به ايـن تهديـدها, پاسخ تلگراف آيه الله العظمى حكيـم را ارسال نمـوده و در آن تإكيد كرده بـود كه هجرت دسته جمعى علما و خالـى كـردن حـوزه علميه قـم به مصلحت نيست .

امام خمينـى در پيامـى( به تايخ 12 / 2 / 1342 ) بمناسبت چهلـم فاجعه فيضيه بـر همـراهـى علما و ملت ايران در رويارويـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرأيل غاصب تـإكيـد ورزيـــد وپيمـانهاى شـاه و اسـرأيل را محكـوم كرد .

قيام 15 خرداد:

ماه محرم 1342 كه مصادف با خرداد بـود فرا رسيد. امام خمينى از ايـن فـرصت نهايت استفاده را در تحـريك مردم به قيام عليه رژيـم مستبد شاه بعمل آورد .

امام خمينى در عصر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى( 13 خرداد 1342 شمسى ) در مدرسه فيضيه نطق تاريخـى خـويـش را كه آغازى بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد .

در هميـن سخنرانى بـود كه امام خمينى با صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصيحت مـى كنـم, اى آقاى شاه ! اى جناب شاه! مـن به تو نيصحت مى كنم دست بردار از اين كارها, آقا اغفال مى كنند تو را. مـن ميل ندارم كه يك روز اگر بخـواهند تـو بروى, همه شكر كنند … اگر ديكته مى دهند دستت و مى گـويند بخـوان, در اطـرافـش فكـر كـن …. نصيحت مرا بشنـو … ربط ما بيـن شاه و اسرأيل چيست كه سازمان امنيت مـى گـويد از اسرأيل حـرف نزنيـد … مگر شاه اسـرأيلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قيام را صادر كـرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينـى در شـامگاه 14 خرداد دستگيـر و ساعت سه نيمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها كماندوى اعزامـى از مركز, منزل حضرت امام خمينى را محاصره كردند و ايشان را در حاليكه مشغول نماز شب بـود دستگير و سـراسيمه به تهران بـرده و در بازداشتگاه باشگاه افسـران زندانـى كـردنـد و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمـودنـد . صبحگاه پانزده خرداد خبـر دستگيرى رهبـر انقلاب به تهران, مشهد, شيـراز وديگـر شهرها رسيـد و وضعيتـى مشـابه قـم پـديد آورد .

نزديكترين نديم هميشگى شاه, تيمسار حسيـن فردوست در خاطراتش از بكارگيرى تجربيات و همكارى زبده ترين مإموريـن سياسى و امنيتى آمريكا براى سركـوب قيام و همچنيـن از سراسيمگـى شاه و دربار و امراى ارتـش وساواك در ايـن ساعات پرده بـرداشته و تـوضيح داده است كه چگـونه شاه و ژنرالهايـش ديـوانه وار فرمان سركـوب صادر مى كردند .

امام خمينـى, پـس از 19 روز حبـس در زندان قصـر به زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد .

با دستگيرى امام خمينى  و كشتار وحشيانه مـردم در روز 15 خـرداد 42, قيام ظاهرا سركوب شد. امام خمينى در حبـس از پاسخ گفتـن به سئوالات بازجـويان, با شهامت و اعلام اينكه هيئت حاكمه در ايـران و قـوه قضأيه آنرا غير قانـونـى وفاقـد صلاحيت مـى داند, اجتناب ورزيد. در شامگاه 18 فرورديـن سال 1343 بدون اطلاع قبلـى, امام خمينى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. به محض اطلاع مردم, شادمانى سراسر شهر را فرا مـى گيرد وجشنهاى باشكـوهـى در مـدرسه فيضيه و شهر به مـدت چنـد روز بـر پا مـى شـود . اوليـن سالگـرد قيام 15 خـرداد در سال 1343 با صـدور بيانيه مشتـرك امام خمينـى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حـوزه هاى علميه گرامـى داشته شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.

امـام خمينـى در هميـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بيانيه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشت : دنيا بـدانـد كه هر گرفتارى اى كه ملت ايـران و ملل مسلميـن دارنـد از اجـانب است, از آمـريكاست, ملل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـريكـا خصـوصـا متنفــر است … آمـريكـاست كه از اسـرأيل و هـواداران آن پشتيبـانـى مـى كنـد. آمريكاست كه به اسرأيل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام خمينى عليه تصـويب لايحه كاپيتـولاسيون, ايران را در آبـان سـال 43 در آستـانه قيـامـى دوبـاره قرار داد .

از طـرف ديگـر به مـوجب سنـدهـايـى كه بعد از پيــــروزى انقلاب اسلامـى منتشر شد, كسانـى همچـون آقاى شريعتمدارى در ايـن زمان ( آبان 43 )از مـوقعيت و نفـوذ خـود استفاده كرده و كـوشيدنـد تا طـرفـداران خـويـش را وادار به سكـوت و عدم حمايت از دعوت امام خمينى نمايند . سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مسلح اعزامـى از تهران, منزل امام خمينى در قـم را محاصره كردند. شگفت آنكه وقت باز داشت, هماننـد سال قبل مصادف با نيايـش شبـانه امام خمينـى بـود .حضرت امام خمينى بازداشت و به همراه نيروهاى امنيتى مستقيما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با يك فروند هـواپيماى نظامى كه از قبل آماده شده بـود, تحت الحفظ مامـوريـن امنيتى و نظامى به آنكارا پـرواز كـرد. عصـر آنـروز ساواك خبـر تبعيـد امام خمينى را به اتهام اقـدام عليه امنيت كشـور ! در روزنـامه ها منتشـر سـاخت.

عليرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تظاهرات در بازار تهران, تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاى بيـن المللـى و مـراجع تقليـد جلـوه گـر شد.

اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در ايـن مدت رژيم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هـم شكست و در غياب امام خمينـى به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پسند زد. اقامت اجبارى در تـركيه فـرصتـى مغتنـم بـراى امام بـود تا تـدويـن كتـاب بزرگ تحـريـر الـوسيله را آغاز كند.

تبعيـد امـام خمينـى از تـركيه به عراق:

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به همراه فرزنـدشان آيه الله حاج آقا مصطفـى از تركيه به تبعيدگاه دوم, كشـور عراق اعزام شدند . امام خمينى پس از ورود به بغداد براى زيارت مرقد أمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظميـن, سامـرا و كـربلا شتـافت ويك هفته بعد به محل اصلـى اقـامت خـود يعنـى نجف عزيمت كرد.

دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمينـى در نجف در شـرايطـى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديتهاى مستقيـم در حـد ايـران و تـركيه وجـود نـداشت اما مخالفتها و كارشكنيها و زخـم زبانها نه از جبهه دشمـن رويارو بلكه از ناحيه روحانى نمايان و دنيا خـواهان مخفى شده در لباس ديـن آنچنان گسترده و آزاردهنده بود كه امام خمينى با همه صبر و بردبارى معروفـش بارها از سختى شرايط مبارزه در ايـن سالها به تلخى تمام ياد كرده است. ولى هيچيك از ايـن مصـأب و دشـواريها نتـوانست او را از مسيـرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد .

امام خمينى سلسله درسهاى خارج فقه خـويـش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصـر مغرض در آبان 1344 در مسجـد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاريـس ادامه داشت .

حوزه درسى ايشان به عنـوان يكى از برجسته تريـن حـوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كيفيت و كميت شـاگـردان شنـاخته شـد .

امام خمينـى از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پيكهايى به ايران, ارتباط خويـش را با مبارزيـن حفظ نموده و آنان را در هر منـاسبتـى به پـايـدارى در پيگيـرى اهـداف قيام 15 خـرداد فـرا مى خواند . امام خمينى در تمام دوران پـس از تبعيد, عليرغم دشواريهاى پديد آمـده, هيچگاه دست از مبارزه نكشيـد, وبا سخنـرانيها و پيامهاى خـويـش اميـد به پيـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت .

امام خمينى در گفتگـويى با نمانيده سازمان الفتح فلسطيـن در 19 مهر 1347 ديـدگاههاى خـويـش را دربـاره مسأل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در هميـن مصاحبه بر وجـوب اختصاص بخشـى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطينـى فتـوا داد .

اوايل سال 1348 اختلافات بيـن رژيـم شاه و حزب بعث عراق بـر سـر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژيـم عراق جمع زيادى از ايرانيان مقيـم اين كشـور را در بدتريـن شرايط اخراج كرد. حزب بعث بسيار كوشيد تا از دشمنى امام خمينى با رژيـم ايران در آن شرايط بهره گيرد .

چهار سال تـدريـس, تلاش و روشنگرى امام خمينـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اينك در سال 1348 علاوه بر مبارزين بيشمار داخل كشـور مخاطبيـن زيادى در عراق, لبنان و ديگـر بلاد اسلامـى بـودنـد كه نهضت امام خمينـى را الگـوى خـويـش مى دانستند .

امـام خمينـى و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 ):

نيمه دوم سال 1350 اختلافات رژيـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسيارى از ايرانيان مقيـم عراق انجاميد. امام خمينى طـى تلگرافى به رئيـس جمهور عراق شديدااقدامات ايـن رژيـم را محكـوم نمود. حضرت امام خمينى در اعتراض به شرايط پيـش آمده تصميـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـام بغداد بـا آگـاهـى از پيـامـدهـاى هجـرت امام خمينى در آن شـرايط اجـازه خـروج نـدادنـد .

سال 1354 در سالگرد قيام 15 خـرداد, مـدرسه فيضيه قـم بار ديگر شاهـد قيام طلاب انقلابـى بـود. فريادهاى درود بر خمينـى ومرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پيـش از ايـن سازمانهاى چـريكـى متلاشـى شـده وشخصيتهاى مذهـى و سياسـى مبـارز گـرفتـار زندانهاى رژيم بودند .

شاه در ادامه سياستهاى مذهب ستيز خـود در اسفنـد 1354 وقيحـانه تاريخ رسمـى كشـور را از مبدإ هجرت پيامبر اسلام به مبدإ سلطنت شاهان هخامنشى تغـيير داد. امام خمينى در واكنيشى سخت, فتوا به حرمت استفاده از تاريخ بـى پايه شاهنشاهـى داد. تحريـم استفاده از ايـن مبدإ موهوم تاريخى همانند تحريـم حزب رستاخيز از سـوى مردم ايران استقبال شـد و هر دو مـورد افتضاحـى براى رژيـم شاه شـده و رژيـم در سـال 1357 ناگزيـر از عقب نشينـى و لغو تـاريخ شاهنشاهى شد .

اوجگيـرى انقلاب اسلامـى در سـال 1356 و قيـام مـردم:

امام خمينـى كه به دقت تحـولات جارى جهان و ايـران را زيـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهايت بهره بـردارى را كـرد. امام خمينى در مرداد 1356 طـى پيامى اعلام كرد : اكنـون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيـم در مجامع و مطبـوعات خارجى فرصتـى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگـى و رجال وطنخـواه و دانشجـويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامـى در هـر جايـى درنگ از آن استفاده كنند و بى پرده بپا خيزند .

شهادت آيه الله حاج آقا مصطفى خمينى در اول آبان 1356 و مراسـم پر شكـوهـى كه در ايران برگزار شـد نقطه آغازى بـر خيزش دوباره حـوزه هاى علميه و قيام جامعه مذهبى ايران بـود. امام خمينى در همان زمان به گـونه اى شگفت ايـن واقعه را از الطـاف خفيه الهى ناميده بـود. رژيـم شاه با درج مقاله اى توهيـن آميز عليه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به ايـن مقاله, به قيام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شـد كه طــــى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاك و خـون كشيـده شـدنـد . شاه عليـرغم دست زدن به كشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شـده را خامـوش كند .

او بسيج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را بعنــــوان تنها راه باقيمانـده در شرايط دست زدن آمريكا به كـودتاى نظامـى ارزيابـى مى كرد .

 نظر دهید »

مباحث سیاسی

08 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

نخست وزیر عراق طی پیامی اعلام کرد که ۲۰۱۶ سال پیروزی بر داعش خواهد بود.

به گزارش “داعش نیوز” ،"حیدر العبادی” نخست وزیر عراق طی پیامی گفت که ۲۰۱۶ سال پیروزی بر داعش خواهد بود.

وی در این پیام اعلام کرد: ما برای آزادی موصل به پیش می‌رویم تا ضربه کمرشکن و نهایی برای داعش باشد و این پیروزی با وحدت و عزم این ملت و توسط دستان فرزندان شجاع عراق حاصل خواهد شد.

ساعاتی پیش ارتش عراق در بیانیه‌ای آزادی شهر الرمادی از اشغال داعش را اعلام کرد.

سخنگوی ارتش عراق در بیانیه‌ای که به‌طور مستقیم از شبکه المیادین پخش شد، تأکید کرد شهر الرمادی به‌طور کامل از لوث تروریست‌های تکفیری آزاد شد.

بر اساس این بیانیه با پاکسازی مجتمع دولتی و برافراشته شدن پرچم عراق بر فراز مرکز استانداری الانبار، گروه تروریستی تکفیری داعش متحمل شکست بزرگ دیگری شد و الرمادی را از دست داد.

گروهک وهابی تکفیری داعش روز جمعه ۱۵ می ۲۰۱۵ برابر با ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ با ده‌ها دستگاه خودرو‌ی بمب‌گذاری شده و تروریست‌های انتحاری به شهر الرمادی مرکز استان الانبار حمله کرد و توانست به منطقه البوعلوان و مجتمع دولتی شهر از طریق رود فرات در پی حملات انتحاری خود نفوذ کند که این حملات، نیروهای امنیتی عراق را مجبور به عقب‌نشینی و ایجاد خطوط دفاعی جدید کرد، دو روز پس از درگیری‌ها، نیروهای ویژه و لشکر طلایی از مقر عملیات الانبار در منطقه الملعب (استادیوم) به شرق شهر الرمادی عقب‌نشینی کردند، همچنین نیروهای لشکر هشتم ارتش بدون اینکه دستوری از فرماندهی عالی نیروهای مسلح عراق به آنها داده شود، مقر خود در الرمادی را تخلیه کردند که این اقدامات سقوط شهر الرمادی و اشغال آن به‌دست داعش را تسهیل کرد.

اما پس از آنکه این شهر طی چند ماه اخیر در محاصره نیروهای داوطلب مردمی عراق و نیروهای امنیتی قرار گرفت، عملیات جدی و گسترده برای آزادسازی آن از روز دوشنبه ۲۹ آذر آغاز شد و سرانجام در روز دوشنبه هفتم دی ماه، خبر آزادسازی کامل آن از اشغال تروریست‌های وهابی به‌صورت رسمی از سوی مقامات عراقی اعلام شد که بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های عراقی و غیرعراقی داشته است.

گروهک تکفیری وهابی داعش هم به شکست خود در الرمادی اعتراف کرد.

این باند جنایتکار به شکست تروریست‌هایش در برابر نیروهای عراقی در نبرد آزادسازی الرمادی اعتراف کرد. استاندار الانبار هم تصریح کرد مناطق آزادشده به‌سبب پافشاری نیروهای امنیتی بر حفظ اموال و دارایی‌های مردم، خیلی ویران نشده است و در حال حاضر طرحی برای بازگرداندن مردم به منازلشان آماده شده است.

داعشی‌ها به‌صراحت در پایگاه‌های وابسته به خود در اینترنت اعتراف کردند که الرمادی را از دست داده‌اند، شهری که اشغال آن بیش از هفت ماه طول کشید و تکفیری‌ها به فساد و کشتار در این شهر دست زدند.

 نظر دهید »

شناسنامه و مختصری از زندگانى‌ حضرت امام صادق (ع)

08 دی 1394 توسط عاطفه قنبری


شناسنامه و مختصری از زندگانى‌ حضرت امام صادق (ع)

خلاصه ای از مشخصات صادق آل محمد

اسم : جعفر
لقبها : صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقایق - فاضل - طاهر - قائم - منجی - صابر
كنیه : ابوعبدالله - ابواسماعیل - ابوموسی
نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام )
نام مادر : فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابی بكر
زمان تولد : هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری
در روز جمعه یا دوشنبه ( بنا بر اختلاف ) در هنگام طلوع فجر مصادف با میلاد حضرت رسول . بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال 80 هجری ذكر كرده اند .
محل تولد : مدینه منوره
عمر شریفش : 65 سال
مدت امامت : 34 سال
زمان رحلت ( شهادت ) : 25 شوال سال 148 هجری درباره زمان شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان كردند .
قاتل : منصور دوانیقی بوسیله زهر
محل دفن : قبرستان بقیع
زنان معروف حضرت : حمیده دختر صاعد مغربی ، فاطمه دختر حسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب( علیهم السلام )
فرزندان پسر : موسی ( علیه السلام ) - اسماعیل - عبدالله - افطح - اسحاق - محمد - عباس - علی
فرزندان دختر : ام فروه - فاطمه - اسما كه اسماعیل ، عبدالله وام فروه مادرشان فاطمه دختر حسین بن علی بن حسین ( علیهما السلام )( نوه امام سجاد ) است . وامام موسی كاظم (علیه السلام) ، اسحاق و محمد كه مادرشان حمیده خاتون می باشد . وعباس ، علی ، اسماء و فاطمه كه هر یك از مادری به دنیا آمده اند .
نقش روی انگشتر حضرت : ما شاء الله لا قوة إلا بالله ، أستغفرالله .
اصحاب معروف امام صادق (علیه السلام) : ابان بن تغلب - اسحاق بن عمار- برید - صفوان بن مهران - ابوحمزه ثمالی – حریر بن عبدالله سجستانی زراره بن اعین شیبانی - عبدالله بن ابی یعفور-عمران بن عبدالله اشعری قمی .
روز زیارت ایشان : روزهای سه شنبه می باشد .
رخسار حضرت : بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرشان امام باقر (علیه السلام) بود . جز آنكه كمی لاغرتر و بلند تر بودند .
مردی میانه بالا ، سفید روی ، پیچیده موی و پیوسته صورتشان چون آفتاب می درخشید . در جوانی موهای سرشان سیاه و در پیری سفیدی موی سرشان بر وقار و هیبتشان افزوده بود . بینی اش كشیده و وسط آن اندكی برآمده بود وبر گونه راستش خال سیاه رنگی داشت .
ریش مبارك آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد كم پشت بود . دندانهایش درشت و سفید بود ومیان دو دندان
پیشین آن گرامی فاصله وجود داشت . بسیار لبخند می زد و چون نام پیامبر برده می شد رنگ از رخسارش تغییر می كرد .

مختصری از زندگانى‌ حضرت امام صادق (ع)

1. امام‌ صادق‌ ( ع‌ )

حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السلام‌ رئيس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( شيعه‌ ) در روز 17ربيع‌ الاول‌ سال‌ 83 هجرى‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود .

پدرش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و مادرش‌ “ام‌ فروه‌” دختر قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ ابى‌ بكر مى‌باشد.

كنيه‌ آن‌ حضرت‌ : “ابو عبدالله‌” و لقبش‌ “صادق‌” است‌ . حضرت‌ صادق‌ تا سن‌ 12 سالگى‌ معاصر جد گراميش‌ حضرت‌ سجاد بود و مسلما تربيت اوليه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام‌ ( ع‌ ) از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌چينى‌ كرده‌ است‌ .

پس‌ از رحلت‌ امام‌ چهارم‌ مدت‌ 19 سال‌ نيز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) زندگى‌ كرد و با اين‌ ترتيب‌ 31 سال‌ از دوران‌ عمر خود را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوار خود كه‌ هر يك‌ از آنان‌ در زمان‌ خويش‌ حجت‌ خدا بودند ، و از مبدأ فيض‌ كسب‌ نور مى‌نمودند گذرانيد .

بنابراين‌ صرف‌ نظر از جنبه‌ الهى‌ و افاضات‌ رحمانى‌ كه‌ هر امامى‌ آن‌ را دار مى‌باشد ، بهره‌مندى‌ از محضر پدر و جد بزرگوارش‌ موجب‌ شد كه‌ آن‌ حضرت‌ با استعداد ذاتى‌ و شم‌ علمى‌ و ذكاوت‌ بسيار ، به‌ حد كمال‌ علم‌ و ادب‌ رسيد و در عصر خود بزرگترين‌ قهرمان‌ علم‌ و دانش‌ گرديد .

پس‌ از درگذشت‌ پدر بزرگوارش‌ 34 سال‌ نيز دوره‌ امامت‌ او بود كه‌ در اين‌ مدت‌ “مكتب‌ جعفرى‌” را پايه‌ريزى‌ فرمود و موجب‌ بازسازى‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ شريعت‌ محمدى‌ ( ص‌ ) گرديد .

زندگى‌ پر بار امام‌ جعفر صادق‌ ( ع‌ ) مصادف‌ بود با خلافت‌ پنج‌ نفر از بنى‌ اميه‌ ( هشام‌ بن‌ عبدالملك‌ - وليد بن‌ يزيد - يزيد بن‌ وليد - ابراهيم‌ بن‌ وليد - مروان‌ حمار ) كه‌ هر يك‌ به‌ نحوى‌ موجب‌ تألم‌ و تأثر و كدورت‌ روح‌ بلند امام‌ معصوم‌ ( ع‌ ) را فراهم‌ مى‌كرده‌اند ، و دو نفر از خلفاى‌ عباسى‌ ( سفاح‌ و منصور ) نيز در زمان‌ امام‌ ( ع‌ ) مسند خلافت‌ را تصاحب‌ كردند و نشان‌ دادند كه‌ در بيداد و ستم‌ بر امويان‌ پيشى‌ گرفته‌اند ، چنانكه‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در 10 سال‌ آخر عمر شريفش‌ در ناامنى‌ و ناراحتى‌ بيشترى‌ بسر مى‌برد .

2. عصر امام‌ صادق‌ ( ع‌ )

عصر امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) يكى‌ از طوفانى‌ترين‌ ادوار تاريخ‌ اسلام‌ است‌ كه‌ از يك‌ سواغتشاشها و انقلابهاى‌ پياپى‌ گروههاى‌ مختلف‌ ، بويژه‌ از طرف‌ خونخواهان‌ امام‌ حسين‌ ( ع‌ ) رخ‌ مى‌داد ، كه‌ انقلاب‌ “ابو سلمه‌” در كوفه‌ و “ابو مسلم‌” در خراسان‌ و ايران‌ از مهمترين‌ آنها بوده‌ است‌ . و همين‌ انقلاب‌ سرانجام‌ حكومت‌ شوم‌ بنى‌ اميه‌ را برانداخت‌ و مردم‌ را از يوغ‌ ستم‌ و بيدادشان‌ رها ساخت‌ . ليكن‌ سرانجام‌ بنى‌ عباس‌ با تردستى‌ و توطئه‌ ، بناحق‌ از انقلاب‌ بهره‌ گرفته‌ و حكومت‌ و خلافت‌ را تصاحب‌ كردند . دوره‌ انتقال‌ حكومت‌ هزار ماهه‌ بنى‌ اميه‌ به‌ بنى‌ عباس‌ طوفانى‌ترين‌ و پر هرج‌ و مرج‌ ترين‌ دورانى‌ بود كه‌ زندگى‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) را فراگرفته‌ بود .

و از ديگر سو عصر آن‌ حضرت‌ ، عصر برخورد مكتبها و ايدئولوژيها و عصر تضاد افكار فلسفى‌ و كلامى‌ مختلف‌ بود ، كه‌ از برخورد ملتهاى‌ اسلام‌ با مردم‌ كشورهاى‌ فتح‌ شده‌ و نيز روابط مراكز اسلامى‌ با دنياى‌ خارج‌ ، به‌ وجود آمده‌ و در مسلمانان‌ نيز شور و هيجانى‌ براى‌ فهميدن‌ و پژوهش‌ پديد آورده‌ بود .

عصرى‌ كه‌ كوچكترين‌ كم‌ كارى‌ يا عدم‌ بيدارى‌ و تحرك‌ پاسدار راستين‌ اسلام‌ ، يعنى‌ امام‌ ( ع‌ ) ، موجب‌ نابودى‌ دين‌ و پوسيدگى‌ تعليمات‌ حيات‌بخش‌ اسلام‌ ، هم‌ از درون‌ و هم‌ از بيرون‌ مى‌شد .

اينجا بود كه‌ امام‌ ( ع‌ ) دشوارى‌ فراوان‌ در پيش‌ و مسؤوليت‌ عظيم‌ بر دوش‌ داشت‌ . پيشواى‌ ششم‌ در گير و دار چنين‌ بحرانى‌ مى‌بايست‌ از يك‌ سو به‌ فكر نجات‌ افكار توده‌ مسلمان‌ از الحاد و بى‌دينى‌ و كفر و نيز مانع‌ انحراف‌ اصول‌ و معارف‌ اسلامى‌ از مسير راستين‌ باشد ، و از توجيهات‌ غلط و وارونه‌ دستورات‌ دين‌ به‌ وسيله‌ خلفاى‌ وقت‌ جلوگيرى‌ كند .

علاوه‌ بر اين‌ ، با نقشه‌اى‌ دقيق‌ و ماهرانه‌ ، شيعه‌ را از اضمحلال‌ و نابودى‌ برهاند ، شيعه‌اى‌ كه‌ در خفقان‌ و شكنجه‌ حكومت‌ پيشين‌ ، آخرين‌ رمقها را مى‌گذراند ، و آخرين‌ نفرات‌ خويش‌ را قربانى‌ مى‌داد ، و رجال‌ و مردان‌ با ارزش‌ شيعه‌ يا مخفى‌ بودند ، و يا در كر و فر و زرق‌ و برق‌ حكومت‌ غاصب‌ ستمگر ذوب‌ شده‌ بودند ، و جرأت‌ ابراز شخصيت‌ نداشتند ، حكومت‌ جديد هم‌ در كشتار و بى‌عدالتى‌ دست‌ كمى‌ از آنها نداشت‌ و وضع‌ به‌ حدى‌ خفقان‌آور و ناگوار و خطرناك‌ بود كه‌ همگى‌ ياران‌ امام‌ ( ع‌ ) را در معرض‌ خطر مرگ‌ قرار مى‌داد ، چنانكه‌ زبده‌هايشان‌ جزو ليست‌ سياه‌ مرگ‌ بودند .

“جابر جعفى‌” يكى‌ از ياران‌ ويژه‌ امام‌ است‌ كه‌ از طرف‌ آن‌ حضرت‌ براى‌ انجام‌ دادن‌ امرى‌ به‌ سوى‌ كوفه‌ مى‌رفت‌ . در بين‌ راه‌ قاصد تيز پاى‌ امام‌ به‌ او رسيد و گفت‌ : امام‌ ( ع‌ ) مى‌گويد : خودت‌ را به‌ ديوانگى‌ بزن‌ ، همين‌ دستور او را از مرگ‌ نجات‌ داد و حاكم‌ كوفه‌ كه‌ فرمان‌ محرمانه‌ ترور را از طرف‌ خليفه‌ داشت‌ از قتلش‌ به‌ خاطر ديوانگى‌ منصرف‌ شد .

جابر جعفى‌ كه‌ از اصحاب‌ سر امام‌ باقر ( ع‌ ) نيز مى‌باشد مى‌گويد : امام‌ باقر ( ع‌ ) هفتاد هزار بيت‌ حديث‌ به‌ من‌ آموخت‌ كه‌ به‌ كسى‌ نگفتم‌ و نخواهم‌ گفت‌ …
او روزى‌ به‌ حضرت‌ عرض‌ كرد مطالبى‌ از اسرار به‌ من‌ گفته‌اى‌ كه‌ سينه‌ام‌ تاب‌ تحمل‌ آن‌ را ندارد و محرمى‌ ندارم‌ تا به‌ او بگويم‌ و نزديك‌ است‌ ديوانه‌ شوم‌ .
امام‌ فرمود : به‌ كوه‌ و صحرا برو و چاهى‌ بكن‌ و سر در دهانه‌ چاه‌ بگذار و در خلوت‌ چاه‌ بگو : حدثنى‌ محمد بن‌ على‌ بكذا وكذا … ، ( يعنى‌ امام‌ باقر ( ع‌ ) به‌ من‌ فلان‌ مطلب‌ را گفت‌ ، يا روايت‌ كرد ) .

آرى‌ ، شيعه‌ مى‌رفت‌ كه‌ نابود شود ، يعنى‌ اسلام‌ راستين‌ به‌ رنگ‌ خلفا درآيد ، و به‌ صورت‌ اسلام‌ بنى‌ اميه‌اى‌ يا بنى‌ عباسى‌ خودنمايى‌ كند .
در چنين‌ شرايط دشوارى‌ ، امام‌ دامن‌ همت‌ به‌ كمر زد و به‌ احيا و بازسازى‌ معارف‌ اسلامى‌ پرداخت‌ و مكتب‌ علمى‌ عظيمى‌ به‌ وجود آورد كه‌ محصول‌ و بازده‌ آن‌ ، چهار هزار شاگرد متخصص‌ ( همانند هشام‌ ، محمد بن‌ مسلم‌ و … ) در رشته‌هاى‌ گوناگون‌ علوم‌ بودند ، و اينان‌ در سراسر كشور پهناور اسلامى‌ آن‌ روز پخش‌ شدند .
هر يك‌ از اينان‌ از طرفى‌ خود ، بازگوكننده‌ منطق‌ امام‌ كه‌ همان‌ منطق‌ اسلام‌ است‌ و پاسدار ميراث‌ دينى‌ و علمى‌ و نگهدارنده‌ تشيع‌ راستين‌ بودند ، و از طرف‌ ديگر مدافع‌ و مانع‌ نفوذ افكار ضد اسلامى‌ و ويرانگر در ميان‌ مسلمانان‌ نيز بودند .

تأسيس‌ چنين‌ مكتب‌ فكرى‌ و اين‌ سان‌ نوسازى‌ و احياگرى‌ تعليمات‌ اسلامى‌ ، سبب‌ شد كه‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) به‌ عنوان‌ رئيس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( تشيع‌ ) مشهور گردد .
ليكن‌ طولى‌ نكشيد كه‌ بنى‌ عباس‌ پس‌ از تحكيم‌ پايه‌هاى‌ حكومت‌ و نفوذ خود ، همان‌ شيوه‌ ستم‌ و فشار بنى‌ اميه‌ را پيش‌ گرفتند و حتى‌ از آنان‌ هم‌ گوى‌ سبقت‌ را ربودند. .

امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) كه‌ همواره‌ مبارزى‌ نستوه‌ و خستگى‌ناپذير و انقلابيى‌ بنيادى‌ در ميدان‌ فكر و عمل‌ بوده‌ ، كارى‌ كه‌ امام‌ حسين‌ ( ع‌ ) به‌ صورت‌ قيام‌ خونين‌ انجام‌ داد ، وى‌ قيام‌ خود را در لباس‌ تدريس‌ و تأسيس‌ مكتب‌ و انسان‌ سازى‌ انجام‌ داد و جهادى‌ راستين‌ كرد .

3. جنبش‌ علمى‌

اختلافات‌ سياسى‌ بين‌ امويان‌ و عباسيان‌ و تقسيم‌ شدن‌ اسلام‌ به‌ فرقه‌هاى‌ مختلف‌و ظ‌هور عقايد مادى‌ و نفوذ فلسفه‌ يونان‌ در كشورهاى‌ اسلامى‌ ، موجب‌ پيدايش‌ يك‌ نهضت‌ علمى‌ گرديد . نهضتى‌ كه‌ پايه‌هاى‌ آن‌ بر حقايق‌ مسلم‌ استوار بود . چنين‌ نهضتى‌ لازم‌ بود ، تا هم‌ حقايق‌ دينى‌ را از ميان‌ خرافات‌ و موهومات‌ و احاديث‌ جعلى‌ بيرون‌ كشد و هم‌ در برابر زنديقها و ماديها با نيروى‌ منطق‌ و قدرت‌ استدلال‌ مقاومت‌ كند و آراى‌ سست‌ آنها را محكوم‌ سازد . گفتگوهاى‌ علمى‌ و مناظ‌رات‌ آن‌ حضرت‌ با افراد دهرى‌ و مادى‌ مانند “ابن‌ ابى‌ العوجاء” و “ابو شاكر ديصانى‌” و حتى‌ “ابن‌ مقفع‌” معروف‌ است‌ .

به‌ وجود آمدن‌ چنين‌ نهضت‌ علمى‌ در محيط آشفته‌ و تاريك‌ آن‌ عصر ، كار هر كسى‌ نبود ، فقط كسى‌ شايسته‌ اين‌ مقام‌ بزرگ‌ بود كه‌ مأموريت‌ الهى‌ داشته‌ باشد و از جانب‌ خداوند پشتيبانى‌ شود ، تا بتواند به‌ نيروى‌ الهام‌ و پاكى‌ نفس‌ و تقوا وجود خود را به‌ مبدأ غيب‌ ارتباط دهد ، حقايق‌ علمى‌ را از درياى‌ بيكران‌ علم‌ الهى‌ به‌ دست‌ آورد ، و در دسترس‌ استفاده‌ گوهرشناسان‌ حقيقت‌ قرار دهد .

تنها وجود گرامى‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مى‌توانست‌ چنين‌ مقامى‌ داشته‌ باشد ، تنها امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) بود كه‌ با كناره‌گيرى‌ از سياست‌ و جنجالهاى‌ سياسى‌ از آغاز امامت‌ در نشر معارف‌ اسلام‌ و گسترش‌ قوانين‌ و احاديث‌ راستين‌ دين‌ مبين‌ و تبليغ‌ احكام‌ و تعليم‌ و تربيت‌ مسلمانان‌ كمر همت‌ بر ميان‌ بست‌ .
زمان‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در حقيقت‌ عصر طلايى‌ دانش‌ و ترويج‌ احكام‌ و تربيت‌ شاگردانى‌ بود كه‌ هر يك‌ مشعل‌ نورانى‌ علم‌ را به‌ گوشه‌ و كنار بردند و در “خودشناسى‌” و “خداشناسى‌” مانند استاد بزرگ‌ و امام‌ بزرگوار خود در هدايت‌ مردم‌ كوشيدند .

در همين‌ دوران‌ درخشان‌ - در برابر فلسفه‌ يونان‌ - كلام‌ و حكمت‌ اسلامى‌ رشد كرد و فلاسفه‌ و حكماى‌ بزرگى‌ در اسلام‌ پرورش‌ يافتند . همزمان‌ با نهضت‌ علمى‌ و پيشرفت‌ دانش‌ بوسيله‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) در مدينه‌ ، منصور خليفه‌ عباسى‌ كه‌ از راه‌ كينه‌ و حسد ، به‌ فكر ايجاد مكتب‌ ديگرى‌ افتاد كه‌ هم‌ بتواند در برابر مكتب‌ جعفرى‌ استقلال‌ علمى‌ داشته‌ باشد و هم‌ مردم‌ را سرگرم‌ نمايد و از خوشه‌چينى‌ از محضر امام‌ ( ع‌ ) بازدارد .

بدين‌ جهت‌ منصور مدرسه‌اى‌ در محله‌ “كرخ‌” بغداد تأسيس‌ نمود . منصور در اين‌ مدرسه‌ از وجود ابو حنيفه‌ در مسائل‌ فقهى‌ استفاده‌ نمود و كتب‌ علمى‌ و فلسفى‌ را هم‌ دستور داد از هند و يونان‌ آوردند و ترجمه‌ نمودند ، و نيز مالك‌ را - كه‌ رئيس‌ فرقه‌ مالكى‌ است‌ - بر مسند فقه‌ نشاند ، ولى‌ اين‌ مكتبها نتوانستند وظ‌يفه‌ ارشاد خود را چنانكه‌ بايد انجام‌ دهند .

امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) مسائل‌ فقهى‌ و علمى‌ و كلامى‌ را كه‌ پراكنده‌ بود ، به‌ صورت‌ منظم‌ درآورد ، و در هر رشته‌ از علوم‌ و فنون‌ شاگردان‌ زيادى‌ تربيت‌ فرمود كه‌ باعث‌ گسترش‌ معارف‌ اسلامى‌ در جهان‌ گرديد . دانش‌گسترى‌ امام‌ ( ع‌ ) در رشته‌هاى‌ مختلف‌ فقه‌ ، فلسفه‌ و كلام‌ ، علوم‌ طبيعى‌ و … آغاز شد . فقه‌ جعفرى‌ همان‌ فقه‌ محمدى‌ يا دستورهاى‌ دينى‌ است‌ كه‌ از سوى‌ خدا به‌ پيغمبر بزرگوارش‌ از طريق‌ قرآن‌ و وحى‌ رسيده‌ است‌ .

بر خلاف‌ ساير فرقه‌ها كه‌ بر مبناى‌ عقيده‌ و رأى‌ و نظر خود مطالبى‌ را كم‌ يا
زياد مى‌كردند ، فقه‌ جعفرى‌ توضيح‌ و بيان‌ همان‌ اصول‌ و فروعى‌ بود كه‌ در مكتب‌ اسلام‌ از آغاز مطرح‌ بوده‌ است‌ . ابو حنيفه‌ رئيس‌ فرقه‌ حنفى‌ درباره‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) گفت‌ : من‌ فقيه‌تر از جعفرالصادق‌ كسى‌ را نديده‌ام‌ و نمى‌شناسم‌ . فتواى‌ بزرگترين‌ فقيه‌ جهان‌ تسنن‌ شيخ‌ محمد شلتوت‌ رئيس‌ دانشگاه‌ الازهر مصر كه‌ با كمال‌ صراحت‌ عمل‌ به‌ فقه‌ جعفرى‌ را مانند مذاهب‌ ديگر اهل‌ سنت‌ جايز دانست‌ - در روزگار ما - خود اعترافى‌ است‌ بر استوارى‌ فقه‌ جعفرى‌ و حتى‌ برترى‌ آن‌ بر مذاهب‌ ديگر . و اينها نتيجه‌ كار و عمل‌ آن‌ روز امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ .

در رشته‌ فلسفه‌ و حكمت‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) هميشه‌ با اصحاب‌ و حتى‌ كسانى‌ كه‌ از دين‌ و اعتقاد به‌ خدا دور بودند مناظ‌راتى‌ داشته‌ است‌ . نمونه‌اى‌ از بيانات‌ امام‌ ( ع‌ ) كه‌ در اثبات‌ وجود خداوند حكيم‌ است‌ ، به‌ يكى‌ از شاگردان‌ واصحاب‌ خود به‌ نام‌ “مفضل‌ بن‌ عمر” فرمود كه‌ در كتابى‌ به‌ نام‌ “توحيد مفضل‌” هم‌ اكنون‌ در دست‌ است‌ . مناظ‌رات‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) با طبيب‌ هندى‌ كه‌ موضوع‌ كتاب‌ “اهليلجه‌” است‌ نيز نكات‌ حكمت‌آموز بسيارى‌ دارد كه‌ گوشه‌اى‌ از درياى‌ بيكران‌ علم‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ . براى‌ شناسايى‌ استاد معمولا دو راه‌ داريم‌ ، يكى‌ شناختن‌ آثار و كلمات‌ او ، دوم‌ شناختن‌ شاگردان‌ و تربيت‌شدگان‌ مكتبش‌ .

كلمات‌ و آثار و احاديث‌ زيادى‌ از حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ ما حتى‌ قطره‌اى‌ از دريا را نمى‌توانيم‌ به‌ دست‌ دهيم‌ مگر “نمى‌ از يمى‌” . اما شاگردان‌ آن‌ حضرت‌ هم‌ بيش‌ از چهار هزار بوده‌اند ، يكى‌ از آنها “جابر بن‌ حيان‌” است‌ . جابر از مردم‌ خراسان‌ بود . پدرش‌ در طوس‌ به‌ داروفروشى‌ مشغول‌ بود كه‌ به‌ وسيله‌ طرفداران‌ بنى‌ اميه‌ به‌ قتل‌ رسيد . جابر بن‌ حيان‌ پس‌ از قتل‌ پدرش‌ به‌ مدينه‌ آمد . ابتدا در نزد امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و سپس‌ در نزد امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) شاگردى‌ كرد . جابر يكى‌ از افراد عجيب‌ روزگار و از نوابغ‌ بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ است‌ .

در تمام‌ علوم‌ و فنون‌ مخصوصا در علم‌ شيمى‌ تأليفات‌ زيادى‌ دارد ، و در رساله‌هاى‌ خود همه‌ جا نقل‌ مى‌كند كه‌ ( جعفر بن‌ محمد ) به‌ من‌ چنين‌ گفت‌ يا تعليم‌ داد يا حديث‌ كرد . از اكتشافات‌ او اسيد ازتيك‌ ( تيزآب‌ ) و تيزاب‌ سلطانى‌ و الكل‌ است‌ .

وى‌ چند فلز و شبه‌ فلز را در زمان‌ خود كشف‌ كرد . در دوران‌ “رنسانس‌ اروپا” در حدود 30. رساله‌ از جابر به‌ زبان‌ آلمانى‌ چاپ‌ و ترجمه‌ شده‌ كه‌ در كتابخانه‌هاى‌ برلين‌ و پاريس‌ ضبط است‌ .

حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) بر اثر توطئه‌هاى‌ منصور عباسى‌ در سال‌ 148 هجرى‌ مسموم‌ و در قبرستان‌ بقيع‌ در مدينه‌ مدفون‌ شد . عمر شريفش‌ در اين‌ هنگام‌ 65 سال‌ بود . از جهت‌ اينكه‌ عمر بيشترى‌ نصيب‌ ايشان‌ شده‌ است‌ به‌ “شيخ‌ الائمه‌” موسوم‌ است‌ .
حضرت‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) هفت‌ پسر و سه‌ دختر داشت‌ .

پس‌ از حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مقام‌ امامت‌ بنا به‌ امر خدا به‌ امام‌ موسى‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) منتقل‌ گرديد .
ديگر از فرزندان‌ آن‌ حضرت‌ اسمعيل‌ است‌ كه‌ بزرگترين‌ فرزند امام‌ بوده‌ و پيش‌ از وفات‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) از دنيا رفته‌ است‌ . طايفه‌ اسماعيليه‌ به‌ امامت‌ وى‌ قائلند .

 نظر دهید »

دستورات بهداشتي درآيات و روايات اسلامي

03 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

دستورات بهداشتي درآيات و روايات اسلامي

میترا باباپور
مقدمه:
علم پزشكي روز به روز در حال پيشرفت و توسعه است، در روزگار ما همراهي دو كلمه قرآني و علم بعضي از اشخاص را به تعجب وا مي دارد بخصوص اگر بدانند كه نتيجه بحث نيز گزارشگر هم آهنگي اين دو با هم است .
قرآن معجزه جاويد زمان است، هر چند سالها از نزول آن گذشته باشد. قرآن آيت كبری است كه خداوند رسالت خاتم پيامبرانش را به بركت آن استحكام بخشيد. مسلمانان صدراسلام بلاغت آن را گواهي برصدق دعوت وي دانسته اند و امروزه به سلسله اعجازهاي اين كتاب در ابعاد بلاغي، اخلاقي، تربيتي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي، جهان بيني و تبيين هدف ازخلقت انسان، علوم پزشكي، بهداشتي، اشارات علمي عميق به خلقت و كون و حتي در ترتيب آيات وتعداد كلمات و حروف آن پي برده اند .
«مافرطنا في الكتاب من شي ء»
ما در كتاب آفرينش بيان هيچ چيز را فرو گذار نكرديم (سوره انعام/آيه38)
به همين دليل است كه هر كس از روي تعمق نگاهي به قرآن بيفكند ،در خواهد يافت كه اين کتاب تفاوت بسياري با ساير كتب كه تعدادشان از ميليونها مي گذرد، دارد و اين امر با توجه به عظمت اين كتاب چندان شگفت انگيز نيست. مطالبي را كه در اين تحقيق بيان خواهيم كرد سنجشي است كه بين بهداشت و علم روز با تكيه بر آيات و روايات اسلامي صورت گرفته است كه اميدواريم خواننده با مطالعه آن به وسعت و عظمت و حكمت اين كتاب آسماني و دين اسلامي پي ببرد و به خوبي متوجه شود چگونه اولياء گرامي اين آئين، در14 قرن قبل نكات دقيق بهداشتي و غذاشناسي و طبي را به پيروان خود خاطر نشان كرده و براي مداواي مردم از آنها استفاده نموده اند.
1- اهميت اسلام به سلامت جسم:
از آنجا كه تا جسم ،توانا و سالم نباشد روح و عقل و فكر نمي تواند به درستي ترقي و پيشرفت نمايد و از طرفي هم ترقي هر انسان به وسيله عقل و فكر او مي باشد بايد دانست كه سلامت بدن سهم به سزايي در عظمت انسان از نظر جنبه هاي علمي و صنعتي دارد لذا حضرت علي (عليه السلام) مصيبت بشر را در سه چيز به ترتيب اهميت آن خلاصه نموده اند:
1- فقر و تنگدستي
2- كسالت بدن
3- امراض رواني از قبيل حسد ،بخل، تكبر….
و در مقابل سه چيز را از نعمت هاي بزرگ براي انسان و انسانيت مي شمارد :
1- عدم احتياج به مردم يعني داشتن مال و كسب كافي براي اداره امورزندگي
2- صحت و سلامتي جسم و نيرومندي و توانايي بدن
3- سلامت روان از جهت داشتن صفات خوب انساني و آلوده نبودن به اخلاقيات زشت و ناپسند.
«الاو ان البلاء الفاقه و اشد من الفاقه مرض البدن، واشد من البدن مرض القلب الا و ان من النعم سعه المال، و افضل من سعه المال صحه البدن و افضل من صحه البدن تقوی القلب.»1
پيامبر (صلی الله و عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
«طوبي لمن اسلم و كان عيشه كفافا و قواه شدادا»2
خوشا بحال كسي كه اسلام بياورد و در آمدش براي معاش او كافي و بدنش نيرومند باشد .
حضرت علي(عليه السلام) در رواياتی ديگر مي فرمايند:
«الصحه افضل النعم»3
سلامتي بزگترين نعمتهاست.
با توجه به تأکيد دين مقدس اسلام بر دو جنبه روان و جسم و تأييد دانشهای پزشکی و روانی بر اين نظريه، به اين نتيجه می رسيم که روان آرام کاملا به جسم سالم متکی است و متقابلا سلامتی بدن بدون انديشه و اخلاق نيکو ميسر نيست.
2- روزه:
قرآن كريم مي فرمايد :
«يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب علي الذين من قبلكم لعلكم تتقون» (سوره بقره/ آيه183)
اي كسانيكه ايمان آورده ايد نوشته شد بر شما روزه همانطور كه بر كسانيكه پيش از شما وجود داشته اند نوشته شده بود شايد پرهيزگار گرديد.
امروزه علم كشف كرده است كه فايده بزرگ كم خوردن در يك مدت آنست كه چون معده در طول يازده ماه مرتب پر از غذا بوده، در مدت يك ماه روزه داري مواد غذايي شكم خود را دفع كند و همين طور كبد كه براي حل و هضم غذا مجبور است دائما صفراي خود را مصرف كند در مدت سي روز ترشحات صفراوي را صرف حل كردن باقيمانده غذا ي جمع آوري شده خواهد كرد . روزه بهترين معالجه براي حفظ تندرستي است كه طب قديم و جديد را از اين حديث متوجه خود ساخته، مخصوصا امراضي را كه به جهاز هاضمه بخصوص كليه و كبد عارض مي شود و توسط داروها نمي توان آنها را علاج نمود روزه به خوبي معالجه مي كند. محمد خليلي دركتاب «القران و الصلب الحديث» مي نويسد: طبيب و دانشمند يوناني جناب فيثاغورث شاگردهاي خود را درهنگام مرگ توصيه مي نمود به روزه گرفتن و نيز مي نويسد: اطباء و پزشكان در زمان بقراط بيماران خود را كه به بيماري سخت دچار بودند از غذا خوردن منع مي کردند.
روزه از نظر بهداشت کمک می کند به خشك كردن رطوبتهاي زياد بدن، از ميان بردن موانعي كه در جهاز هاضمه و مجاري خون و غيره تدريجا وجود گرفته، تصفيه کردن خون و كمك كردن به معده و دستگاههاي عمومي هضم و به سلامتي و تندرستي افراد كمك فراواني مي كند، همچنين در از بين بردن جوشها و كوركها مفيد است، رسوبات چربي را در شريانها كاهش مي دهد، از تصلب شرائين پيشگيري مي كند و سموم و فضولات متراكم بدن را دفع مي كند .
روزه در قرآن يك عبادت است و بايد به فرمان الهي در اين رابطه گردن نهاد و نبايد فقط از ديدگاه يافته هاي علمي به آن نگريست زيرا ميدان علم و دانش به هر اندازه هم پيشرفت كرده باشد، باز محدود است و گنجايش حكمتهاي الهي را ندارد. حكمت روزه گرفتن تربيت روح است بنابر اين مقصود از روزه گرفتن زمام سركش بدست گرفتن و هوي و هوس را پايمال عزم خود نمودن است . روزه و نماز از نظر فردي (روحي ،مادي ) و هم از نظر اجتماعي داراي فوائد بيشماري هستند.
3- آب:
قرآن كريم مي فرمايد:
«وجعلنا من الماء كل شيء حي» (انبياء/30)
هر چيز زنده را از آب آفريديم.
آب مايه حيات است و براي بسياري از امراض، دارويي شفابخش است .
به عقيده «سيمون باروخ» آب داراي خواص زير است :
1- مقوي است
2- مسكن درد است
3- نيرو بخش است
4- مدر است
5- معرق است
6- مهوع است
7- مسهل است
8- براي نگهداري متابوليسم مفيد است .
9- ضد عفوني كننده است
10- قاطع تب است
11- خواب آور است
12- خاصيت بي حس كردن موضعي دارد .
حضرت علي(عليه السلام) مي فرمايند:
« الماء البارد يطفيء الحراره و يصيب به علي المحموم»4
آب سرد حرارت بدن را مي كاهد و تب را از بين مي برد .
در كلام ديگر فرمو ده است:
« الماء البارد و الماء المغلي ينفع من كل شيء و لايفتر من شيء»5
آب سرد و آبهاي جوشيده هيچگونه ضرري ندارند، بعلاوه داراي منافعي نيزهستند .
اعصاب كوفته است وهمچنين شنا كردن در آب سرد عادت كردن بدن به سرما و يكي از جنبه هاي شفا بخشي آب، آب تني و بهتر از آن شناوري است كه مقوي اعصاب کوفته است . همچنين شنا کردن در آب سرد موجب عادت کردن بدن به سرما و گرما است .
نوشيدن آب:
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:
« لو ان الناس اقلوا من شرب الماء لاستقامت ابدانهم»6
اگر مردم آب كمتري بياشامند بدنهاي آنها محكم تر و قوي تر مي شود.
رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«اذا شربتم الماء فشربوه و لاتشربوه عبا؛فان العب يورِث الكباد»7
وقتي آب مي آشاميد آهسته آهسته بياشاميد زيرا آشاميدن آن با سرعت موجب درد و ناراحتي كبد است.
امام رضا (عليه السلام) مي فرمايند:
« ومن اراد لا يوذيه معدته فلا يشرِب بين طعامه ماء حتي يفرِغ و من فعل ذلك رطب بدنه؛ وضعف معدته و لم يأخذالعروق قوه الطعام»8
هر كس مايل است معده اش او را آزار و اذيتي نرساند بايستي بين غذايش آب نياشامد تا آنكه از غذا فارغ شود. كسي كه در بين غذا آب بياشامد بدنش مرطوب ومعده اش ضعيف مي شود و رگها نيرو و انرژي غذا ها را جذب نمي كنند.
4- مردار:
قران مجيد مي فرمايد:
« ويحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث» (اعراف/157)
و برآنان هر طعام پاكيزه را حلال وهر پليد و منفور را حرام مي گرداند.
و همچنين مي فرمايد:
«حرمت عليكم الميته والدم و لحم الخنزير وما اهل لغير اللّّه به و المنخنقه و الموقوذه و المترديه و النطيحه وما اكل السبع إلا ماذكيتم و ما ذ بح علي النصب» (مائده)
براي شما مومنان گوشت مردار و خون و گوشت خوك و آن ذبيحه اي كه به نام خدا كشته نشده همه حرامند و نيز حرام است هر حيواني كه به خفه كردن و از بلندي افكندن و يا شاخ زدن بهم می ميرند و نيز نيم خورده درندگان جز آنكه قبلا تزكيه (ذبح)كرده باشيد ،حرام است و نيز آنرا كه براي بتها مي كشيد.
علم به اين نتيجه رسيده كه پس از مرگ، ميكروبها و باكتريهاي روده،به خون و لنف وارد شده و شروع به نمو مي نمايند. البته ابتدا باكتريها (هوا خواه وهوانخواه)توليد فساد مي كنند ،باكتريها ي هوا خواه بياض البيضي را تجزيه كرده و تبديل به عناصر شيميايي و گازهائي چون اسيد كربنيك، هيدروژن، سولفورو آمونياك و غيره مي نمايند. اين طبقه باكتريها ذاتا توليد مسموميت مي نمايند، باكتريهاي هواخواه از بيرون به روي اجساد موثرند. بعضي از حشرات خصوصا انواع مگسها در كار عفونت اثر مهمي دارند و در فساد آنها كمك مي نمايند و گوشت فاسد سخت ترين و خطر ناكترين مسموميّت را به انسان مي دهد اين سموم باعث توليد عوارضي از قبيل : التهاب معده و روده،تب زياد ،ناتواني شديد ،سرگيجه، التهاع مردمك،پائين افتادن مردمك چشم،ضعف وغش مي شود.
5- خون:
خون غذاي انسان نيست، زيرا اگر تركيبات تشكيل دهنده خون را بررسي كنيم مشاهده خواهيم كرد كه نسبت پروتئينهاي پلاسما (آلبومين ،گلوبولين،فيبرينوژن) نسبت بسيار اندكي است يعني 8-6 ميلي گرم در هر 100 ميليگرم . اما هموگلوبين كه به نسبت زيادي در گلبولهاي قرمز وجود دارد خيلي سخت هضم مي گردد و معده تحمل آنرا ندارد. از طرفي اگر خون لخته شده باشد ،به دليل در بر داشتن فيبرين هضم آن به مراتب سخت تر خواهدبود، زيرا آهن موجود در خون آهن آلي است كه نسبت به تركيبات آهن غير آلي بسيار كند تر و سخت تر جذب روده ها مي شود .عقيده بيشتر پزشكان امروز اينست كه بيشتر بيماريها به شكل عفونت خوني «پستي سمي» بروز مي كند يعني ابتدا ميكروب به خون نفوذ كرده و سپس امراض را توليد مي كند در اين صورت آيا سزاوار نيست كه به عظمت احكام متين اسلام كه با دنياي امروزه كه همه نوع وسائل براي كشف اسرار وجود دارد ،برابري می نمايد، ايمان داشته باشيم.
6- گوشت خوك:
قرآن مجيد مي فرمايد:
«انما حرم عليكم الميته و الدم و لحم الخنزير» (بقره/173)
خداوند مردار و خون و گوشت خوك را بر شما حرام كرده است.
ابتدا در سال 1385ميلادي يك نفرانگليسي بنام «سرجامس ياز» ميكروب تريكيين را در گوشت خوك كشف كرد و 25 سال بعد يعني (1860)يك دكتر و دانشمند آلماني بنام “فردريك فون زنيكر ” زيان تريكين را كشف كرد و ضرر خوردن گوشت خوك را اعلام داشت.
تريكين كرم كوچكي است كه طبق بررسيهاي علمي در مدت يكماه مي تواند تا پانزده هزار تخم گذارده و ممكن است در يك كيلو گوشت خوك تا چهار صد ميليون نوزاد تريكين وجود داشته باشد.
بيماريهايي كه در اثر خوردن گوشت خوك بوجود مي آيد عبارتند از:
كرم كروي خوك، تصلب شرايين، دردهاي مفصلي،مسموميت غذايي و كم خوني. اگر کرم وارد معده و خون شود عوارضی که ايجاد می کند عبارتند از: سرگيجه، ايجاد تبهاي دستگاه هاضمه سپس اسهال و مرضي بنام “تريكينوز” توليد مي كند كه معالجه آن بسيار مشكل است و مريض بايد خود را براي مرگ آماده كند .
مرض دیگری که عامل ا يجاد كننده آن «تنيا» يا كرم كدو است و سم آن بوتوليسم نام دارد در گوشت خوک يافت می شود.
خوردن گوشت خوك در امراض رواني و اخلاقي نيز موثر است از جمله امراض ناشي از گوشت خوك بي غيرتي است .
در علوم طبيعي ثابت شده كه بشر گوشت هر حيواني را كه زياد بخورد صفات مشهور همان حيوان در وجودش تقويت مي شود.
اين درست است كه ميكروبها با حرارت و برودت زياد از بين ميروند ولي اثر يا خاصيّت طبيعي غذا ها كه به سردي يا گرمي معروف شده است از بين نمي رود و اين اثرها ست كه بزرگترين تأثيرها را در بدن ما دارند پس گوشت خوك را هم تنها با از بين بردن ميكروب تريكين نمي توان استفاده نمود زيرا اثر خاصيتي در مواد غذايي گوشت و پيه خوك است كه با حرارت و برودت زياد و يا كم و مساوي هم كشته و نابود نمي شوند.
پس علت كلي حرمت آن اينست كه با تقويت و ترقي جسم، مقام انسانيت از جهات مختلف معيوب و زائل می شود و ايمان انسان راضعيف و نابود می کند و شهوات نفساني و غريزه جنسي را به حد كمال تحريك می نمايد.
7- مشروبات الكلي:
قرآن مجيد مي فرمايد:
« يا ايها الذين آمنو إنما الخمر و الميسر و الأنصاب و الأزلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون ، انما يريد الشيطان أن يوقع بينكم العداوه و البغضاء في الخمر والميسر ويصدكم عن ذكرالله وعن الصلوه فهل انتم منتهون » (مائده/90،91)
اي اهل ايمان شراب و قمار و بت پرستي و تيرهاي گرو بندي (يكي از رسوم جاهليت) همه اينها پليد و از عمل شيطان است . البته از آن دوري كنيد تا رستگار شويد . همانا شيطان قصد دارد كه بوسيله شراب و قمار ميان شما عداوت و كينه برانگيزد و شما را از ذكر خدا باز دارد ،پس آيا شما از آن دست بر مي داريد ؟
قال رسول الله(صلی الله عليه و آله و سلم):
«الخمر ام الخبائث»8
شراب ريشه جنايات و زشتيهاست
مردي از امام پنجم (عليه السلام) علت حرام شدن شراب را سئوال كرد. آن حضرت اينطور فرمودند:
« ان مؤمن الخمر كعاب وثن و يورثها لارتعاش و يهدم مروءته و تحمله علي التجسر علي المحارم ، من سفك الدماء و ركوب الزنا حتي لا يؤمن اذا سكر ان يثبت علي حرمه و هو لا يعقل ذلك ،والخمر لا تزيد شاربها الا كل شر.»9
دائم الخمرمانند بت پرستي است شراب برايش رعشه بدن پديد مي آورد ، مردانگي و انصاف و مروتش را نابود مي كند، شراب است كه شراب خوار را وادار بر جسارت بر نزديكان و اقوام و خويشان و خون ريزي و زنا مي نمايد حتي از زناي با محارم ايمن نمي توان بود او پس از مستي اين كار را بي توجه انجام مي دهد و خلاصه شراب وادار كننده به هر نوع شر و اعمال ضد انساني است .
آثاروخيمه مشروبات الكلي عبارتند از :
سكته ،فلج،ديوانگي، رعشه ، درد زبان، لب و دندان و همينطور سبب ضيق نفس وخفقان و يرقان می شود. دهليزهاي قلب را منبسط وحلق رامتورم مي سازد و باعث گرفتگي صدا مي شود. امراض كليه اي و كبدي و جلدي، امراض عصبي ازقبيل؛ تكان خوردن سر، لرزش دست، لكنت زبان، سستي كمر، بي خوابي، بي ارادگي، بي غيرتي، بي ميلي به غذا، فراموشي، بي طاقتي، كم خوني، ضعف استخوان و… از ديگر آثار نوشيدن مشروبات الکلی است.
از نظر اخلاقي:
مسكرات يگانه سرمايه و امتياز انسان كه عقل است از وجود انساني مي برد يعني قواي اخلاقي انسان عقل و هوش و هر چه از آدميت در ميان چهار ديوار كالبد او يافت مي شود مي گيرد فقط هيكلي باقي مي گذارد: ديوانه، مست، بيچاره، قي آلود، بي اراده، مرتعش و بي شعور.
اينست معجزه بزرگ الكل و اينست معجوني كه آدم را حيوان و بدتر از حيوان مي سازد.
در حقيقت اگر از تمام جنايتهاي جهان آمار بگيريم و منشاء آنها را جستجو كنيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه منشاء و علت اکثريت آنها نوشيدن الكل بوده است .
8- حرمت ازدواج با محارم:
خداوند در قرآن كريم مي فرمايد:
«حرمت عليكم امهاتكم و بناتكم و اخواتكم و عماتكم و بنات الاخ و بنات الاخت و امهاتكم اللواتي ارضعتكم و اخواتكم من الرضاعه.» (نساء/23)
حرام شد بر شما ازدواج با مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادران رضاعي و خواهران رضاعي .
آنچه امروز محقق است كثرت بيماريهاي وراثتي از قبيل ديابت، ناشنوايي، منگوليسم ،كم خوني و… درميان ازدواجهاي فاميلي مي باشد اين بيماريها نزد يهوديان به دليل عدم اختلاط با ساير اقوام بيشتر به چشم مي خورد.
9- دستور ضد عفوني در اسلام:
با توجه به اينكه ميكروبها با سرعت فوق العاده اي، محيط هاي مجاور و افراد را آلوده مي سازند اسلام براي مبارزه با انتشاروسرايت آنها، دستورضد عفوني كردن مكانهاي پوشيده و سقف دار، مانند اطاقها و امثال آن را داده است، كه مي توان بخور يا حرمل را يكي از آن دستورها دانست.
امام ششم (عليه السلام) فرمودند:
«ان الشيطان لعنه الله ليتنكب سبعين دارا ، دون الدار التي هو فيها ، و هو شفاء من سبعين داء اهونه الجذام، فلا تغفلوا عنه»10
در خانه اي كه «حرمل» به طور بخور استعمال شود تا هفتاد خانه اطراف آن ميكروبها دور مي شوند و بخور دانه «حرمل» شفاءي امراض بسياري است، كه كوچكترين آنها ميكروب جذام است، از فوائد سر شار «حرمل» غافل نشويد.
حرمل نام درختي است مانند كنجد كه از بخور دانه هاي آن استفاده مي كنند .
10- سگ
يكي از مسائل بديهي بين مسلمانان، نجاست سگ و نهي از نگهداري آن در مواقع غير ضروري در خانه و اجتناب از ظرفي است كه آن را ليسيده است. البته خدمات اين حيوان به انسانها از نظر اسلام ناديده گرفته نشده ولي به خاطر جنبه هاي بهداشتي از نگهداري آن در منزل جلوگيري شده، زيرا بوسيله اين حيوان امراض بسياري به انسانها سرايت مي كند.
امام ششم (عليه السلام) فرمودند:
«لا تمسك كلب الصيد في الدار الا ان يكون بينك و بينه باب.»
سگ شكاري را در خانه نگهداري نكن مگر اينكه بين تو و او درب ديگري باشد.
از جمله بيماريهايي كه از سگ به انسان منتقل مي شود عبارتند از :
1- امراض جلدي (جرب وكچلي)
2- هاري
3 - كرم كدوي سگ
4- سرايت سل .
اسلام دستور مي دهد ظرفي را كه سگ ليسيده بايد خاك مال شود بعد يك مرتبه درآب كر يا جاري، يا دو مرتبه با آب قليل شسته شود.
يكي از دانشمندان بزرگ اين مسئله را كه ظرف سگ را بايد با خاك تميز كرد و فقط خاك ميكروب آن را از بين مي برد، آزمايش و بررسی کرد، كه شرح اين تجربه و كشف آن در يكي از مجلّات فرانسوي بنام «لوشاسورفرانسه» كه درشهر “سنت ايتن” چاپ مي شود، درج گرديده است.
11- رنگ سبز
قرآن در آنجا كه به توصيف اهل بهشت پرداخته، بارها از رنگ سبز سخن به ميان آورده است جايي كه ساكنانش در آرامش روحي، امنيت، وجد، سرور و در نعمت به سر مي برند. خداوند در سوره هاي مختلف مي فرمايد:
«متكئين علي زخرف خضر و عبقري حسان» (رحمن/76)
در حاليكه بهشتيان با حوريان بر زخرف سبز و بساط زيبا تكيه زده اند.
«عليهم ثياب سندس خضر و ستبرق و حلو أساور من فضه و سقاهم ربهم شرابا طهورا» (انسان/21)
بر بالاي سر بهشتيان ديباي سبز و حرير استبرق و بر دستهايشان دستبند نقره فام و خدايشان شرابي پاك و گوارا بنوشاند.
«يلبسون ثيابا خضرا من سندس واستبرق» (کهف/31)
و لباسهاي سبز حرير و ديبا پوشند.
رنگها مي توانند تأثير عميقي بر تصميم ها و ديدگاههاي ما بوجود آورند. رنگها مي توانند احساس گرما يا سرما، شادي و اندوه در انسان بوجود آورند و بر شخصيت و ديدگاه او نسبت به زندگي تأثير بگذارند.
به دليل تأثير رنگها هم اكنون رنگ آميزي ديوارهاي بيمارستان، رنگ لباس پزشكان و پرستاران را در اتاقهاي جراحي رنگ سبز قرار داده اند.
جالب اينجاست كه از وقتي رنگ پل"بلاك فراير"لندن را كه آن را پل انتحار لقب داده اند از تيره به سبز تغيير داده اند آمار خودكشيها به ميزان قابل توجهي پايين آمده است.
رنگ سبز براي چشمها خوشايند است و آرامش بخش، زيرا از طول موج متوسطي برخوردار مي باشد، نه مانند طول موج رنگ قرمز بلند است و نه مثل طول موج رنگ آبي كوتاه.
12- بهداشت دندان :
منفعت هايي كه براي جويدن غذا بيان شده مربوط به دندانهاي زيبا، محكم و سالم است. دندانهاي كثيف و چر كين و پوسيده علاوه بر آنكه قدرت نرم كردن غذا را ندارند، خود ماده چركي خطر ناكي است كه باعث امراض ديگري خواهد بود .
از بيماريهاي دندان مي توان به اين موارد اشاره كرد:
1- سنگ دندان
2- كرم خوردگي (كه عوامل مختلفي دارد)
3- پيوره(كه مربوط به لثه هاست)
با توجه به اينكه عامل مهم اين امراض عدم نظافت دندان با مسواك و خلال است مقررات اسلام در اين قسمت بسيار جالب است .
پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
« تخللوا فانمامن النظافه، والنظافه من الايمان والايمان مع صاحبه في الجنه»11
دندانهاي خود را خلال كنيد زيرا خلال كردن جزء نظافت است و نظافت از ايمان است و شخص با ايمان داخل بهشت مي شود.
امام حسين (عليه السلام) چنين مي فرمايد:
« كان اميرالمؤمنين يأمرنا، اذا تخللنا ان لا نشرب الماء حتي نمضمض ثلاثا»12
پدر ما به ما دستور مي داد بعد از خلال دندانها، سه مرتبه آب را در دهان بگردانيم و بريزيم ( مضمضه كنيم ) پس آب بياشاميم.
اسلام تا به اين اندازه در بهداشت و نظافت دقت نموده كه دستور مي دهد نبايد ريزه هايي كه در لابلاي دندانها مانده به همراه آب خورده شود، چون آنها در اثر ماندن در محيط گرم و مرطوب دهان ممكن است توأم با بيماري و ميكروبهايي شده باشند و به وسيله آشاميدن آب داخل جهاز هاضمه گردند و موجب بيماري شوند.
پيامبر گرامي اسلام(صلی الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
«ان من حق الضيف ان يعد له خلالا»13
يكي از حقوقي كه مهمان بر گردن ميزبان دارد اينست كه ميزبان براي او چوب خلال را در وقت غذا خوردن آماده كند.
اسلام اجازه نداده با هر چيز يا با هر چوبي خلال كنيم. در يك روايت آمده كه خلال كردن با هر چيزي موجب فقر است.
امام هشتم (عليه السلام) مي فرمايند:
«لاتخللو ا بعود الرمان و لا بقضيب الريحان فانهما يحر كان عرق الجذام»14
با چوب انار و شاخه هاي ريحان خلال نكنيد زيرا اين هر دو سبب تحريك رگ جذام اند.
پيشوايان بزرگ اسلام درمورد مسواك كردن اهميت زيادي داده اند. از جمله اينكه پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
«لولا ان اشق علي امتي لامرتهم بالسواك مع كل صلوه»15
اگر براي مردم دشوار نبود در هر نماز،مسواك كردن را واجب مي كردم.
و نيز آن حضرت فرمودند:
«رکعتين بسواك احب الي الله عزوجل من سبعين ركعه بغير سواك»16
دو ركعت نماز كه بعد از شستن و مسواك نمودن دندان خوانده شود، از هفتاد ركعت بدون مسواك بهتر است.
و امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:
«في السواك اثنتي عشره خصله هو من السنه و مطهره للفم و مجلاه البصر و يرضي الرحمن و يبيض الاسنان و يذهب بالحفر و يشد اللثه و يشتهي الطعام و يذهب بالبلغم و يزيد في الحفظ و يضاعف الحسنات و تفرح به الملائكه»17
براي مسواك نمودن دوازده فايده است : مسواك كردن پيروي از سنت پيامبر است، دهان را پاك مي نمايد، سبب ازدياد نور چشم است، باعث خشنودي خداست ، باعث سفيدي و زيبايي دندان است، از كرم خوردگي دندان جلوگيري مي كند، لثه ها را محكم مي كند، اشتها را زياد مي كند، بلغم را از بين مي برد، حافظه را تقويت مي كند، حسنات انسان را در پيشگاه خداوند زياد مي كند، فرشتگان نيز خرسند مي شوند.
مسواک را از جانب گوشت دندان بطرف تاج آن ببريد يعنی جهت و امتداد کشيدن مسواک در دندانهای زيرين از پايين به بالا و در دندانهای زبرين از بالا به پائين خواهد بود عکس اين حرکت خطر ناک است چه خورده های غذا در بن دندانها می ماند و سبب عفونت می شود. مسواک را بايد چند بار از جلو دندانها به عقب و به عکس از عقب دهان به جلو کشيد به طوری که تمام دندانها مسواک کشيده شود و آن سطحی که به سوی دهان است نيز بايد مسواک کشيد.
پيامبر اسلام (صلی الله و عليه وآله و سلم) در هزار و چندی قبل، اين حقيقت مسلّم را بيان فرمودند:
«استاکو عرضا و لا تستاکوا طولا»18
دندانها رااز طرف عرض (عمودی)مسواک نمائيد نه از جهت طول(افقی).
مسواک بايد نرم و خوشبو و ضمناً با استقامت و بادوام باشد. در کشورهای متمدن انواع و اقسام مسواک ساخته شده اما اسلام چوب مسواک بهترين را به عنوان بهترين مسواکها معرفی می کند يعنی مسواکی کاملاً طبيعی که مزايای يک مسواک خوب را دارد.
عن الرضا (عليه السلام) :
«ان اجود ما استکت به ليف الاراک فانه يجلو الانسان ويصليب النکهه و يشد اللثه و يسمنها و هو نافع من الحفر اذا کان باعتدال»19
بهترين چوبهای مسواک چوب درخت اراک است زيرا اين چوب دندانها را جلا می دهد و دهان را خوشبو می کند و لثه ها را محکم کرده و نيز از کرم خوردگی جلوگيری می نمايد و اين فوايد در صورتی است که مسواک کردن بااعتدال و ميانه روی همراه باشد. (درخت اراک در سرزمين حجاز می رويد و چوبهايی که حاجيان بنام مسواک می آورند همان چوبهای اراک است)
همانطوری که در کارهابايد اعتدال را مراعات کنيم، مسواک کردن هم همينطور است. زياده روی در مسواک و دائماً مزاحم لثه و دندان شدن کار صحيحی نيست.
امام هشتم (عليه السلام) فرمودند:
«الاکثار منه يرق الاسنان و يزعزعها و يضعف اصولها»20
زياده روی در مسواک کردن باعث صدمه مينای دندان و سست شدن ريشه های آن است.
خوردن چيزهای شيرين و چسبنده، دشمنی فوق العاده با مينای دندان دارد زيرا دندان دارای حفره هايی است و ماندن شيرينی در لابلای آنها سبب پوسيدگی دندان می شود ولی از آنجا که مواد قندی يکی از مواد لازم برای بدن ماست بايد تدبيری بکار برد تا هم ازشيرينی استفاده نمائيم و هم دندان فاسد نشود.
امام هشتم (عليه السلام) در اين زمينه می فرمايند:
«من اراد لايفسد اسنانه فلا يأکل حلوا إلا بعد کسره خبز»21
هر کس مايل است دندانهايش سالم بماند شيرينی را بعد از خوردن مقداری نان صرف کند .
زيرا نان در دهان خمير می شود و گودالها و حفره های مينا را پر می کند و به اينصورت شيرينی هيچگونه تأثير سوئی بر روی دندان نخواهد گذاشت. اما آنچه دکتر “هاورز"دستور می دهد: شستن دندان با آب بعد از خوردن شيرينی است. البته بين اين دو دستور فرق بسيار است ومشکل است که آب خالص بتواند شيرينی های روی حفره ها را از بين ببرد.
13- برکات سحرخيزی:
«و قرآن الفجر إن قرآن الفجر کان مشهودا» (اسراء/78)
نماز صبح را بجای آر که همانا خواندن (نماز)صبح به حقيقت مشهود نظر فرشتگان شب و فرشتگان روز است.
قرآن انسان را به زودخوابيدن و سحرخيزی ترغيب مي فرمايد.رواياتی از پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله و سلم) نقل گرديده که می فرمايند:
«بورک لامتی فی بکورها»
آفرين بر امت من برای سحرخيزی آنان.
«رکعتا الفجر خيرمن الدينا و ما عليها»
دو رکعت نماز صبح بيش از تمام دنيا و هر چه روی آن است ارزش دارد.
«لا تجتمعوا بعد صلاه العشاء الا لطلب العلم» .
پس از نماز عشاء اجتماع نکنيد مگر برای طلب علم.
اما بهره های بهداشتی ناشی از سحر خيزی که عايد انسان می شود عبارتند از:
صبح قبل از طلوع آفتاب هوا بالا ترين ميزان گاز اُزن (53) را در خود دارد که به مرور کم می شود و پس از بالا آمدن خورشيد به کلی از بين می رود. اين گاز تأثير بسيار خوبی بر دستگاه عصبی و فعاليتهای فکری و عضلانی دارد بطوريكه باعث مي شود در اين زمان انسان در بالاترين درجه نشاط فكري و بدني خود باشد.
رنگ خورشيد بهنگام طلوع متمايل به قرمز است و بطوريكه معروف است رنگ قرمز انسان را تحريك كرده و به فعاليت وامي دارد. نسبت اشعه مادون بنفش در نور خورشيد بهنگام طلوع آن بيش از زماني است كه كاملا طلوع كند. اين اشعه همان عاملي است كه پوست بدن رابه ساختن ويتامينD وادار مي سازد.
سحرخيزي باعث عدم اعتياد به خواب طولاني مي شود. اكنون روشن شده است انساني كه ساعات زيادي را يكباره و مداوم مي خوابد، در معرض ابتلا به بيماريهاي قلبي قرار مي گيرد، بويژه تصلب شرائين. اگر خواب بيش از حد طولاني شود باعث رسوب مواد چربي در ديواره شريانها و از جمله شريانهاي قلبي مي گردد.
خداوند در سوره فرقان مي فرمايد:
«والذين يبيتون لربهم سجدا و قياما» (فرقان/64)
آنان هستند كه شب را به سجده و قيام (نماز) براي رضاي خدا روز كنند.
«إن ناشئه الليل هي أشد وطا و اقوم قيلا» (مزمل/6)
البته نماز شب (دعا و ناله سحر) بهترين اخلاص قلب و دعوي صدق ايمان است.
از نظر علمي اثبات شده كه ميزان كورتزول خون صبحها به بالاترين ميزان خود مي رسد. كورتزول ماده اي است كه باعث افزايش فعاليتهاي بدن شده و نسبت قند موجود در خون را بالا مي برد تا انرژي لازم را براي بدن فراهم نمايد. و اگر فوائد وضو و نماز را به فوائد سحرخيزي نيز اضافه نمائيم ملاحظه خواهيم كرد مسلمان ملتزم به قرآن، انساني است از هر نظر بي مانند. اكنون اگر فرض كنيم كه تمام انسانهاي يك جامعه خود را ملزم به اين روش زندگي نمايند چه خواهد شد ؟ پاسخ روشن است در اين صورت جامعه اي بي نظير و ممتاز خواهيم داشت كه نبض زندگي در آن از صبح زود به حركت در می آيد.
14- بهداشت كبد، معده و روده:
عده اي از دانشمندان عقيده دارند كه آدمي وقتي پير مي شود كه دستگاه گوارش و هاضمه او از كار بيفتد و يا به خوبي كار نكند. “مچينكوف” دانشمند ميكروب شناس مي گويد: « پيري زودرس و بيماري آن وقتي بر بدن چيره مي شود كه ميكروبهاي مسموم كننده وزهرداربواسطه مسموميت غذايي در داخل روده ها به فعاليت بپردازند و سموم خود را به رگهاي بدن بفرستند.22
كسانيكه معده اي مرتب و سالم دارند داراي اراده اي قوي بوده و حوصله كار كردن دارند و برعكس كسانيكه مبتلا به يبوست مي باشند هميشه كسل و به كار علاقه مند نيستند دائماً خميازه مي كشند و چرت مي زنند، سرشان اغلب درد مي كند و به زندگي علاقه اي ندارند. كسانيكه هاضمه اي منظم دارند، كمتر مريض مي شوند و هر موقع بيمار شدند زود معالجه مي شوند. در خوردن بايد اعتدال را رعايت كرد زيرا كه پر خوري را مي توان ام الامراض يا ريشه بيماريها دانست. قرآن مجيد در اين زمينه اين چنين مي فر مايد:
«كلوا و شربوا ولا تسرفوا انه لا يحب المسرفين» (اعراف/31)
بخوريد وبياشاميد ولي زياده روي نكنيد زيرا خداوند، متجاوزين از حد اعتدال را دوست نمي دارد.
پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
« ما ملاء آدمي وعاء شرا من بطن حسب الادمي لقيمات يقمن صلبه»23
هيچ ظرفي را فرزند آدم پر نكرد كه بدتر از ظرف شكم باشد در حاليكه براي ادامه زندگي او چند لقمه كافي است.
و همچنين پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
« من قل طعمه صح بدنه و صفا قلبه و من كثر طعمه سقم بدنه و قسي قلبه»24
كسي كه كمتر غذا بخورد بدنش سالم و قلبش با صفا است، افراد پر خور بدني مريض و قلبي با قساوت دارند.
در روايتي از امام صادق (عليه السلام) مي خوانيم: «… و اقرب ما يكون العبد من الله اذا جاع بطنه و ابغض ما يكون العبد الي الله اذا متلاء بطنه»25 نزديكترين حالات بنده به خدا وقتي است كه گرسنه باشد و مبغوض ترين حالت او وقتي است كه شكم خود را پر كرده باشد.
اگر پر خوري باعث زيان و ضرر باشد از نظر اسلام حرام است چنانكه يكي از فقها و بزرگان اسلام مي فرمايد:
« يكره كثره الاكل و ربما حرم اذا ادي الي الضرر»26
پرخوري از نظر شرع مكروه و ناپسند است و بسا در اثر زياني كه دارد حرام گردد.
با توجه به اينكه احتياج به غذا نسبت به اندام و جثّه افراد متفاوت است و نيز نسبت به كار آنها كم و زياد مي شود بنابر اين نمي توان براي همه مردم قياس و اعتدال معيني براي غذا خوردن تعيين كرد اما اسلام برنامه غذا را طوري طرح كرده كه براي همه طبقات مناسب و معتدل است. پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
«كل و انت تشتهي وامسك و انت تشتهي» 27
در حالي غذا بخور كه اشتها داشته باشي و هنگامي دست از غذا بكش كه هنوز اشتهايت باقي است.
امام علي (عليه السلام) در ضمن سفارشي به فرزندش امام مجتبي (عليه السلام) اينطور مي فرمايند:
«لاتجلس علي الطعام الا انت جائع، ولا تقم عن الطعام الا وانت تشتهيه»28
بر سفره غذا منشين مگر در حالي كه گرسنه باشي و دست از طعام برمدارمگر وقتي كه هنوز ميل به خوردن داري.
بعضي در غذا خوردن به فكر ميل و اشتها نيستند بلكه هر وقت سفره آماده شد شروع به خوردن مي كنند و اصلا فكر عواقب سوء آن نيستند. پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
«الاكل علي الشبع يورث البرص»29
خوردن غذا در ساعاتي كه انسان سير است باعث بيماري “برص"است. (برص لكه هاي سفيدي است كه روي پوست بدن ظاهر مي شود)
غذايي كه به تندي و سرعت بلعيده شود نمي تواند در معده به راحتي و آساني با مواد تخميري قابل حل، مخلوط شده و هضم گردد و در نتيجه توليد اختلال كرده و شكم درد و عوارض ديگر دستگاه هاضمه پيش مي آيد. وقتي غذا خوب جويده شود اگرسمي درميان غذا باشد فوراً ترشحات دهان آن را از بين مي برد. غذاي نجويده زحمت معده را زياد مي كند و غدد هاضمه را خسته و ضعيف مي سازد دراينجاست كه معده، متعفن مي شود و ميكروبهاي گندزا كه عامل پيري مي باشند ميدان براي خود نمايي پيدامي نمايندوهمچنين دراثرنجويدن غذا مقداري ازمواد نشاسته اي مستحيل نشده واردمعده مي شوند و به جاي هضم، با زحمت دفع مي شوند در نتيجه از غذا حداكثر استفاده را نمي توان برد.
بعضي افراد كه اشتغالات زيادي دارند فكر مي كنند با تند خوردن غذا وقت گرانبهاي خود را از دست نداده اند در صورتيكه با اين كارعلاوه بر ضربه اي كه به سلامتي خود زده اند، از عمر طولاني خود نيز كاسته اند.
امام ششم (عليه السلام) فرمودند:
«اطيلوا الجلوس علي الموائد فانها ساعه لا تحسب من اعماركم»30
غذا خوردن را طولاني كنيد (آهسته آهسته و خوب بجويد) زيرا لحظات آن از عمرهاي شما به حساب نمي آيد.
15- صعود به آسمان:
قرآن كريم مي فرمايد:
«فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد أن يضله و يجعل صدره ضيقا حرجا كأنما يصعد في السماء» (انعام/125)
هركه خدا هدايت او خواهد، دلش را به نوراسلام گشاده گرداند و هر كه را خواهد به حال گمراهي واگذارد دل او را از پذيرفتن اسلام تنگ و سخت كند، گويی كه مي خواهد از زمين بر فراز آسمان رود.
روزي كه مردم اين آيه را شنيدند، پنداشتند كه اين بيان قرآن صرفاً جنبه تشبيهي دارد و منظور از صعود، صعود مجازي است نه حقيقي. اما واقعيت اينست كه اين آيه يك دستورعلمي، بهداشتي و پزشكي است كه بعد از گذشت قرن ها اكنون تحقق يافته است كه اينك به توضيح آن مي پردازيم:
بالا رفتن بيش از حد از سطح زمين موجب عسرت تنفس و احساس خفگي در انسان مي شود و هرچه ارتفاع بيشتر باشد اين احساس بيشتر و شديد تر مي شود تا اينكه به مرحله اي سخت و بحراني برسد وعلّت سختي تنفس دو چيز است:
الف: پايين بودن نسبت اكسيژن هوا در ارتفاعات؛ اكسيژن تقريباً21% هواي موجود در سطح زمين را تشكيل مي دهد و در ارتفاع 67 مايلي هوا خالي از اكسيژن خواهد بود. ميزان رطوبت هوا در سطح دريا 100 و در ارتفاع 800 متري از 25 تجاوز نمي كند. دراين ارتفاع انسان ابتدا بيهوش شده و سپس مي ميرد.
ب: كاهش فشار جو: اولين كسي كه فشار جو را كشف كرد دانشمندي به نام تور شيلي بود. وي ميزان اين فشار را معادل فشار عمود هواي دور كره زمين بر يك سانتي متر مربع از آن تخمين زد كه معادل فشار عمودي از جيوه به طول 76 سانتي متر است. هر چه از سطح زمين بالاتر برويم از ميزان اين فشار كاسته مي شود و اين امر باعث ايجاد اختلال در رسيدن هوا از طريق ريه ها به خون مي گردد و از طرفي كاهش فشار هوا باعث تمدد و انبساط گازهاي موجود در معده و امعاء شده و به همين علت ديافراگم به طرف بالا مي رود و اين امر موجب نارسايي در كار استنباط ريه ها و تنفس مي گردد . اين عارضه با دور شدن بيشتر از سطح زمين شدت بيشتري يافته تا جايي كه شخص دچار خونريزي بيني و يا دهان شده و پس ازمدت كوتاهي مي ميرد.
عدم آگاهي از اين پديده كه قرآن به آن اشاره فرموده است، باعث قرباني شدن عده زيادي در ابتداي پيدايش بالن و هواپيما گرديده است. ولي در هواپيماهاي مدرن دستگاه هاي كنترل فشار و اكسيژن تعبيه شده است.
16- غذا را با ميوه آغاز كنيد:
خداوند در سوره واقعه و طور خوردن ميوه را بر گوشت مقدم داشته است:
« وفاكهه مما يتخيرون ولحم طير مما يشتهون» (واقعه/20،21)
و ميوه خوش برگزينيد و از گوشت مرغان كه مايل هستيد.
«و امددنا هم بفاكهه و لحم مما يشتهون» (طور/22)
و بر بهشتيان از هر نوع ميوه و گوشت كه مايل باشند بيفزاييم.
خوردن ميوه قبل از وعده هاي غذا در بر گيرنده فوائد بهداشتي بسياري است. ميوه داراي مواد قندي ساده و سهل الهضمي است كه به سرعت جذب بدن مي شودزيراامعاء اين مواد قندي ساده رادرمدت بسياركوتاهي كه ازچند دقيقه تجاوز نمي كند، جذب مي نمايد و موجب بر طرف شدن عوارض گرسنگي و نياز بدن به مواد قندي مي شود، در حاليكه اگر كسي معده خود را از انواع مختلف غذايي انباشته كند، حد اقل سه ساعت طول مي كشد تا مواد موجود در غذا جذب شود. عوارض گرسنگي نزد اين افراد مدت بيشتري طول مي كشد. مواد قندي ساده علاوه بر سهل الهضم بودن، منبع انرژي مناسبي براي تمام سلولهاي بدن هستند و از جمله سلولهايي كه به سرعت از اين مواد قندي استفاده مي كنند، سلولهاي ديواره معده و پرزهاي روده ها كه پس از در يافت مود قندي، آمادگي پيدا مي كنند تا وظيفه خود را در جذب ساير مواد غذايي مفيد به نحو احسن انجام دهند.
17- قرآن و رضاعت:
«و الوالدات يرضعن أولادهن حولين كاملين لمن أراد ان يتم الرضاعه» (بقره/233)
مادران بايد دو سال تمام فرزندان خود را شير دهند آنكه خواهد فرزند را شير تمام دهد.
«و وصينا الانسان بوالديه إحسانا حملته أمه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا» (احقاف/15)
و ما انسان را به احسان در حق پدر ومادر سفارش كرديم (تا ياد كند) كه مادر(نه ماه چگونه) با رنج و زحمت بار حمل كشيد و با درد و مشقت وضع حمل كرد و سي ماه تمام در مدت حمل و شيرخواري بود.
«و ان تعاسرتم فنسترضع له أخري» (طلاق/6)
و اگر با هم سختگيري كنيد (مادر صرفنظر كند تا) ديگري را براي شير دادن طلبند.
با توجه به آيه شريفه ملاحظه مي كنيم تا چه حد به تغذيه طبيعي كودك از طريق شير مادر تأكيد شده است كه امروز علم ثابت كرده: در تركيبات شير مادر با توجه به نيازهاي كودك هر روز تغييراتي حاصل مي شود در حاليكه شيرهاي مصنوعي داراي تركيباتي ثابت هستند.
مثلاً در اولين روزهاي زايمان از سینه زائو شيري ترشح مي شود كه آن را آغوز يا كلوستروم ناميده اند.
پروتئين و مواد معدني موجود در اين شيربيش از شير معمولي است ولي از نظر چربي و مواد قندي فقير مي باشد و داراي موادي است كه مقاومت بدن نوزاد را افزايش داده و تا حدودي نيز ملين است و در مجموع براي نوزاد يك غذايی ايده آل مي باشد.
ترشح شير از سينه مادر بطور غريزي گاهي خفيف و كم مي شود تا وسايل راحتي دستگاه هاضمه كودك را تأمين نمايد.
شير مادر به لحاظ عناصر تشكيل دهنده آن براي معده كودك سهل الهضم تر از انواع شيرهاي ديگر است و بيش از 5/1 ساعت در معده نمي ماند. شير مادر از هر نظر سالم، بهداشتي و عاري از آلودگي و ميكروب است و متناسب با درجه حرارت بدن كودك است، در شير مادر عناصري وجود دارد كه كودك را در مقابله با بيماريها مقاوم مي سازد، در صورتيكه تغذيه مصنوعي كودك را آماده مي كند تا به بيماريهاي مختلفي دچار شود.
شير دادن و مصلحت مادران:
1- شير دادن مادر براي برگشتن رحم به حالت طبيعي مفيد است، زيرا مكيدن آغوز توسط كودك باعث مي شود كه حجم رحم با سرعت بيشتري به حالت عادي و طبيعي برگردد و همين مسئله باعث كم شدن خونريزيهاي بعد از زايمان مي شود.
2- زنان شيرده، كمتر دچار سرطان سينه مي شوند.
شير دادن وتقويت روابط عاطفي:
تغذيه كودك از طريق شير مادر باعث افزايش پيوند عاطفي بين كودك و مادر شده و موجب مي شود مادر محبت بيشتري نسبت به فرزند خود داشته باشد و همين رابطه عاطفي باعث مي گردد مادر خود به مسائل فرزند رسيدگي كند.
اما در رابطه با كودك، تغذيه از شير مادر براي او آرامش و توازن عاطفي و روحي به همراه خود مي آورد زيرا هنگامي كه كودك سر بر سينه مادر نهاده و شير مي نوشد بيش از پيش به قلب او نزديك گشته و آهنگ دلنواز آن را مي شنود و احساس آرامش و طمأنينه مي كند و در پي آن به خوابي خوش فرو مي رود. لذا براي مادران واجب است كه كودك را از غذائي كه خداوند به بهترين وجه براي او معين فرموده، محروم نسازند.
18- نمك:
رسول اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
«لا يصلح الطعام إلا بالملح»
غذا جز با نمك اصلاح نمي شود.
گذشته از آزمايشهاي علمي و اعمال فيزيولوژيكي نمك در بدن، امروزه در بررسي هاي دقيقي كه به عمل آمده بيش از پيش وجود نمك را براي زندگي لازم دانسته اند و در آزمايشهائي كه بر روي حيوانات نموده اند ملاحظه گرديده چنانكه يك ماه به بدن حيواني نمك نرسد تلف خواهد شد بنابراين مي توان نمك طعام يا كلريد سديم را جزء مواد حياتي بشر دانست. پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) به امير المؤمنان (عليه السلام) فرموده اند:
«افتح بالملح و اختم به فانه من افتح بالملح و ختم به عوفي من اثنين وسبعين نوعا من انواع البلاء، منها الجنون و الجذام و البرص»
غذايت را با نمك شروع كن و با نمك پايان ده زيرا كسي كه اين دستور را مراعات كند از امراض گوناگوني مصون خواهد ماند كه بعضي از آنها ديوانگي، جذام(خوره) و پيسي است.
19- عسل:
« و أوحي ربك الي النحل أن اتخذي من الجبال بيوتا ومن الشجر ومما يعرشون ثم كلي من كل الثمرات فاسلكي سبل ربك ذللا يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء للناس» (نحل/68،69)
و خداوند به زنبو وحي كرد كه از كوهها و درختان و سقفهاي رفيع منزل گيرد سپس از ميوه هاي شيرين (و حلاوت گلهاي خوشبو) تغذيه كند و راه پروردگارتان را به اطاعت پويد آنگاه از درون آنها شربتي به رنگهاي مختلف بيرون آيد كه شفاي مردمان است.
در عسل مواد بسياري وجود دارد كه عمده اش از اين قراراست:
مواد معدني: پتاسيم-آهن-فسفر-يد-منيزيم-سرب-منگنز-آلومينيم-مس-سولفور-كروميوم-ليتيوم-نيكل-روي-اسميوم-تيتانيم-سديم-موادآلي-مانيت ها-صمغ-پولن-اسيد لاکتيک-اسيدفرميك-اسيدماليك- اسيد تارتاريك-اسيداگزاليك-اسيدسيتريك-رنگها-روغنهاي معطر-مواد ازته.
مواد تخميري: انورتاز-آميلاز-كاتالاز-(پراكسيداز-ليپاز)
عناصرديگرعسل: گلولز-ساكارز-صمغ-دكسترين-موادالبومينوئيد- سولفاتها-انورتين-اسيدفرميك- آب.
ويتامين: عسل داراي ويتامين هاي شش گانهE- K A-B-C-D- است. برخي قائل به وجود ويتامين pp در عسل مي باشند.31
در دنيا هيچ غذايي به اندازه عسل نيروهاي كهربايي و تشعشعات راديو اكتيو ندارد. عسل يك غذاي مفيد براي اطفال است زيرا تمام مايحتاج غذايي را بطور طبيعي دارد. قندش براي هر سني مناسب است و سرشار از قيمتي ترين مواد حياتي است. آهن موجود در عسل مرض كم خوني و فسفر و كليسم ،بيماريهاي استخوان و ريه را معالجه مي نمايد.
اميرالمؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايند:
« لم يستشف مريض بمثل شربه عسل»
هيچ چيز مانند عسل شفاي بيمار نخواهد بود.
ارزش درماني عسل فوق العاده اهميت دارد، در درجه اول اسيد فرميك است كه زنبورآن رابراي حفظ از فساد به آن اضافه مي كند. اين ماده ضدعفوني كننده طبيعي ،ضرري ندارد و ضد روماتيسم است و در عين حال نيروبخش مي باشد قندش يك قند بسيار خوبي است و مقوي قلب است و سبب بهبود وضع فشار مايعات بدني است. كمي و زيادي فشار خون را علاج مي كند براي كبد بسيار نافع است و امراض كبد را معالجه مي كند و اغتشاشات كبدي را اصلاح مي نمايد مخصوصا فوائد زيادي در درمان يرقان دارد.
20- ميوه ها:
خداوند در قرآن كريم مي فرمايند:
«و هو الذي أنشأ جنات معروشات و غير معروشات و النخل و الزرع مختلفا أكله و الزيتون و الرمان متشابها و غير متشابه كلوا من ثمره اذا اثمر…» (انعام/119)
خداوند آفريد باغهايي كه نيازمند به داربست است و باغهايي كه نيازمند به آن نيست و نيز آفريد خرما و بذرهايي كه از جهت خوراك متفاوتند و بوجود آورد زيتون و انار كه برخي شيبه به هم ،و بعضي بي شباهت به يكديگرند و هرگاه ميوه و ثمره آنها رسيد از آنها بهره برداري كنيد.
لازم به تذكر است كه ميوه هايي كه در قرآن نام آنها برده شده از نظر خاصيت غذايي با بعضي ديگر از ميوه ها قابل مقايسه نيستند. يكي از دستورات اسلام كه پس ار گذشت قرنها دانشمندان به فلسفه و حكمت آن پي برده اند پوست نكندن ميوه ها است. امام صادق (عليه السلام) در مورد حالات پدرش امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند:
« كان يكره تقشير الثمره»32
پوست كندن ميوه را مكروه مي داشت.
چونكه پوست ميوه ها در مجاورت هوا و آفتاب قرار گرفته بيش از گوشت آن داراي ويتامينها ، مخصوصاً ويتامين (آ) مي باشد. از طرف ديگر پوست ميوه ها داراي دياستازها مي باشد. يك دياستاز مخمري است كه يك ماده غذايي را به ماده ديگر تبديل مي كند و همچنين دياستازها سبب جذب شدن گوشت ميوه ها هستند بنابراين اگر پوست ميوه ها را كنده و دور بريزيم مرتكب خطا و اشتباه بزرگي شده ايم.
موضوع ديگر شستشوي ميوه هاست كه امام صادق (عليه السلام) در اين مورد مي فرمايند:
«ان لكل ثمره سماما، فاذا اتيتم بها مسوها بالماء او اغمسوها في الماء»33
21- ميوه هاي بهشتي:
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:
«خمس من فاكه الجنه في الدنيا، الرمان الامليسي والتفاح والسفرجل والعنب والرطب المشان»34
پنج ميوه ازميوه هاي بهشتي است: انار، سيب، به، انگور وخرما.
در قرآن مجيد نيزبعضي ازاين ميوه ها به اضافه زيتون وانجير ذكر شده است.
22- انار:
در حديثي از امام صادق (عليه السلام) چنين نقل شده است كه فرمودند:
«عليكم بالرمان فانه كم يأكله جائع لا اجزأه ولاشبعان الا امرأه»35
از اناراستفاده كامل را ببريد زيرا اگر شخص گرسنه آنرا بخورد، او را كفايت مي كند واگر شخص سير بخورد اشتها آوراست.
امام هشتم (عليه السلام) مي فرمايند:
«اكل الرمان، يزيد في ماء الرجل و يحسن الولد»36
خوردن انار باعث تقويت قوه باه ،و نيكويي رخسار كودك است.
اينكه انار در شستشوي خون مؤثر است، بخاطر وجود پتاسيم و منيزيم است وچون فعاليت سلولهاي كبد را زياد مي كند در احتقان كبد مؤثر بوده و در رفع اوره و كلسترول و دفع سموم و تعادل مايعات بدن بخصوص خون نقش مهمي دارد. انار ضد سرما خوردگي است، اناربه عنوان مفرح استفاده مي شود انار بهتر است قبل از غذا ميل شود تا اشتهاء را باز كند.
املاح آب انارچون به صورت تركيب با مواد آلي است زودجذب شده و در درمان راشيتيسم و كم خوني و ضعف اعصاب و تقويت عمومي بدن مؤثر است.
اسيد تارتاريك (كه در انار به اندازه كافي موجود است) ترشّحات لوزالمعده را زياد كرده، قندهاي اضافي را سوزانده و در نتيجه دياستازهاي مربوطه ،كار هضم را آسان مي سازد.
قسمت گوشت دانه انار بواسطه داشتن تانن، قابض بوده ولي اگر با دانه خورده شود برطرف كننده يبوست است. چون انار مي تواند معده و روده ها را پاك كند جدار روده را براي دفاع و طرد ويروسها آماده مي سازد، بنابراين سموم به قلب و خون نمي ريزد، قلب نيزرونق و حيات تازه اي مي يابد. به همين جهت است كه پيامبر اسلام (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
«من اكل رمانه نورالله قلبه و طرد عنه شيطان الوسوسه اربعين صباحا»37
هر كس يك دانه انار بخورد، خداوند قلب او را نوراني مي كند (كدورت و كسالت و افسردگي را از او دور مي سازد) وتا چهل روز وسوسه ها و اندوهها از او دور مي شود.
در روايتي آمده است كه شخصي بنام صعصعه خدمت امير المؤمنان (عليه السلام) رسيد در موقعي كه نصف اناري پيش روي امام علي (عليه السلام) بود، امام (عليه السلام) مقداري از آن را به او داد و فر مود:
«كله مع قشره يريد مع شحمه فانه يذهب بالحفر و بالبخر ويطيب النفس»38
طبق تجزيه اي كه بر روی انار صورت گرفته واضح گرديده است كه مصرف انار کمک به اصلاح كبد، معده، روده ها و خون می کند در نتيجه ديگر براي دهان بوي بدي باقی نخواهد ماند.
اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) مي فرمايند:
«اطعموا صبياتكم الرمان فانه اسرع لالسنتهم»39
براي آنكه زبان كودكان شما هر چه زودتر باز شود و خوب صحبت كنند به آنها انار بدهيد.
23- سيب:
قال ابوعبدالله (عليه السلام) :
« التفاح نضوح المعده»40
سيب مايه ترشح معده است.
عن الصادق (عليه السلام):
« اطعموا محموميكم التفاح فما من شيءانفع من التفاح»41
به تب داران سيب بدهيد، زيرا چيزي بهتر از آن نيست.
سيب دهان را ضد عفوني مي كند، اسيد اوريك و ديگرسموم را كه جمع شده اند حل كرده و غده هاي بزاق دهان و ترشّحات اسيد معده را تقويت مي كند به اين جهت سيب براي اشخاصي كه در يك جا نشسته اند و حركت نمي كنند مفيد است. سيب براي امراض حصبه اي، اسهال، ورم امعاء بسيار نافع است و همچنين براي كوه گرفتگي، دريا زدگي و هوا زدگي و ويار زنهاي آبستن حربه اي برنده است.
سيب براي مبتلايان به مرض مفاصل زياد تجويزمي شود، سنگهاي كليه را دفع مي نمايد، بوسيله املاح خود، آلبومين غذا ونسوج را از بين مي برد.
24- به:
امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند:
«السفرجل يضرج المعده و يشد الفؤاد و ما بعث الله نبيا قط الا اكل السفرجل»42
به معده رانيكو و قلب را محكم و قوي مي سازد، و پيامبران الهي «به»مي خوردند.
امروزه به را براي تحريك اشتها، تقويت معده، كبد، رفع دل بهم خوردگي ، خونريزي هاي لثه و دهان وجرب وگال مؤثرمي دانند.
پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
« كلوا السفرجل و تهادوا بينكم، فانه يجلوا البصر و ينبت الموده في القلب و اطعموا حبالاكم فانه يحسن اولادكم»43
به را بخوريد وبه عنوان هديه بين خودتان بفرستيد،زيراچشم راجلا مي دهد، دوستي و مودّت را در قلب قرار مي دهد، به زنان حامله نيز بدهيد زيرا باعث نيكويي و خوبي اولاد شما مي شود.
موضوع ايجاد مودت كه پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) در اين جمله اشاره فرمودندمربوط است به نفس و روح انسان و موضوع ازدياد نور چشم مربوط به ويتامين (آ) است كه در «به»وجود دارد.
25- انگور:
قال رسول الله (صلی الله عليه و آله و سلم) :
«خير طعامكم الخبز، و خير فاكهتكم العنب»44
بهترين غذاي شما نان وكامل ترين ميوه هاي شما انگور است .
انگور يكي از ميوه هاي بسيار مفيد است، بقدري عوامل مؤثر دارد كه مي توان آن را يك داروخانه طبيعي ناميد. هضم انگور آسان است زيرا قند انگور بدون تبديل و تغيير وارد خون مي شود، ترشي انگور عبور آنرا از معده به روده ها آسان مي كند. در اثر ورود قند انگور به خون مواد مولد نيرو بوجود مي آيد كه ماهيچه ها بوسيله آنها كار مي كنند. به عقيده پزشكان انگور از اعمال زير جلو گيري مي كند:
◄ ترش كردن و تخامه، سوء هاضمه، خونريزي، پيدا شدن سنگ در كبد و مثانه، مسموميت مزمن جيوه و سرب، بعضي از امراض جلدي، بعضي از انواع سل ريوي و باد مفاصل.
◄ اثر درماني انگور روي روماتيسم، امراض شرياني و وريدي، نقرس، فشارخون، زياد شدن اوره خون مسلم است. انگور تصفيه كننده خون و ملين مزاج است.
◄ آب انگور از نظر خواص به شير مادر بسيار نزديك است. انگور دو برابر گوشت دربدن حرارت توليد مي نمايد.
◄ يكي ازخواص انگوركه اثر مستقيمي بر روان آدمي دارد از بين بردن غم واندوه است.
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:
«ان نوحا شكي الي الله الغم فاوحي الله اليه: ان كل العنب فانه يذهب بالغم»45
حضرت نوح از خداوند پرسيد چه كنم تا غم و غصه ام بر طرف شود؟ وحي رسيد انگور بخوريد زيرا غم را از بين مي برد .
توضيح اينكه : انگور پتاسيم دارد، و اين فلز مفرح است و تپش قلب را كه موجب غم و اندوه است معالجه مي كند و از طرفي داراي فسفات هاي زيادي است كه غذاي مغز و سلسله اعصاب است و كسي كه اعصاب قوي داشته باشد بر غم و اندوه مسلط مي شود، ديگر آنكه داراي كلسيم است و كمبود كلسيم توليد غم و اندوه مي كند.
26- خرما:
پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
«ان في تمركم هذا تسع خصال: يخبل الشيطان و يقوي الظهر ويزيد في المجامعه ويزيد في السمع والبصر، و يقرب من الله، و يباعد من الشيطان و يهضم الطعام و يذهب باالداء و يطيب النكهه»46
در خرما نه خاصيت است:از ميكروب جلوگيري مي نمايد، سبب تقويت ستون فقرات است، قوه باه را زياد مي كند، قواي بينايي و شنوايي را تقويت مي كند، انسان را به خدا نزديك مي كند، انسان را از شيطان دور مي كند، سبب هضم غذا مي شود، دردها را نابود مي سازد، دهان را خوشبو مي كند.
با پيشرفت دانش پزشكي و غذا شناسي، كلمات پيامبر اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) صورت ديگري به خود گرفته زيرا درزماني كه خبري ازميكروب نبود آن حضرت خرمارا مانع ورادع ميكروب مي دانند ومامي دانيم ميكروب نمي تواند تأثيري بر بدن سالم و قوي داشته باشد و خرما معدن نيرو است.
در خرما كلسيم وجود دارد و اين عامل اصلي استحكام استخوانها است و نيز فسفر است كه مانع ضعف اعصاب و خستگي می باشد و ضمنا براي تقويت قوه بينايي مؤثر است و نيز سديم در آن وجود دارد كه از زكام جلو گيري كرده و حالت اسيدي دستگاه گوارش را قليايي مي نمايد و نيز پتاسيم در خرما است كه برخي فقدان آن را علت حقيقي بروز زخم معده مي دانند. خرما به علت داشتن منيزيم ازسرطان جلوگيري مي كندوبه همين دليل اعراب باآنكه درفقرغذايي به سر مي برند بواسطه خوردن خرما به سرطان مبتلا نمي شوند. منيزيم موجود در خرما اثر مخصوصي در درمان جوش و غرور جواني دارد. خرما در درمان فلج مفيد است.
از طرف ديگر خرما چون داراي گلوكز و هضم سريع است و وجود ويتامين"ث"و فسفر كه براي جذب مواد قندي در محيط روده لازم است با خود مي آورد مي توان خرما را يك غذا ضد گرسنگي فوري ناميد.
پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
« بيت لا تمر فيه جياع اهله»47
در هر خانه اي كه خرما نباشد، در حقيقت اهل آن خانه گرسنه اند (هرچند به صورت ظاهري خود را سير بپندارند).
به علت ارتباط نزديک و تنگاتنگ بين سلامتی جسم و روح، دانشمندان مصرف خرما را از نظر اينکه دارويی ضد حساسيت و خشونت است، توصيه می کنند.
پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
«اطعموا المرثه فی شهرها الذی تکد فيه التمر فان ولدها يکون حليما نقيا»48
به زنان باردار در آخرين ماه حاملگی خرما بدهيد زيرا کودک او بردبار و پاکيزه خواهد شد.
نتيجه:
يکی از ابعاد اعجاز قرآن اينست که در همه زمينه ها وعلوم مختلف که عقل و علم بشری هنوز به آن دست نيافته احاطه دارد و مواردی که در اين تحقيق به آنها اشاره شد قسمتی از علومی است که بر اثر تحقيق و تلاش فراوان دانشمندان بدست آمده است که اين علوم را در 14 قرن پيش خداوند بر بشر نازل کرده است و به او عرضه داشته و آنچه را که بشر به آن دست يافته قطره ای از اين دريای بيکران است.
چه بسا علومی که توسط قرآن بيان شده که هنوز انسان به آن پی نبرده است زيرا که آدمی محصور در حصار زمان است. اميد است که با فراگيری آيات و تفاسير اين کتاب آسمانی و تفکر و تعمق در آيات آن و آموختن آن به نسلهای آينده قدر و منزلت آن را هر چه بيشتر بدانيم و در هيچ حالتی از آن غفلت نورزيم.
همچنين آنچه امامان و پيامبر اسلام (صلوات الله عليهم اجمعين) بيان می فرمودند همه اعجاز است زيرا که رابطه پيامبر با مبدأ و پروردگار عالم بوده است. پيامبری که تحصيل علم نکرده بود، بعد از گذشت 14 قرن اينگونه سخنانش و کلماتش استدلالی گرديده است.
نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
گردآوری: میترا باباپور
مدرسه علمیه نرجس(س)-مشهد مقدس
منابع ومآخذ:
1- قرآن و علوم روز نويسنده: سيد جواد افتخاريان دامغانی
2- دانستنيهای قرآن نويسنده: مصطفی اسرار
3-عهدين قرآن و علم نويسنده: دکتر بوکای، مترجم:حسن حبيبی
4-اسلام پزشک بی دارو نويسنده: احمد امين شيرازی
5- طب در قرآن تأليف: دکترعبدالحميد دياب، دکتر احمد قرقوز، مترجم: علی چراغی
پی نوشت:
1 - نهج البلاغه فیض،ص1260
2 - بحار ،ج72،ص67
3 - فهرست غرر،ص199
4 - سفینه،ج 2،ص559
5 - همان
6 - سفینه،ج2،ص559-560
7 - بحار،ج66،ص476
8 - مستدرک،ج3،ص139
9 - بحار،ج65،ص164
10- سفینه،ص 245
11 - بحار،ج62،ص291
12 - سفینه،ج1،ص425
13 - همان
14 - همان
15 - سفینه،ج1،ص674
16 - سفینه،ج1،ص675
17 -همان
18 - بحار،ج76،ص139
19 - طب الرضا،بحار،ج62،ص317
20 - سفینه،ج1،ص675
21 - بحار،ج62،ص325
22 - گذرنامه برای زندگی نوین،ص19
23 - سفینه،اکل،ص25
24 -همان
25 - وسائل،ج16،ص407
26 - کلام شهید در دروس
27 - بحار،ج62،ص290
28 -همان
29 - سفینه،ص25،اکل
30 - سفینه،ج1،ص27
31 -اولین دانشگاه،ج5،ص129
32 - بحار،ج66،ص118
33 - همان
34 - خصال صدوق،ج1،ص289
35 - وسائل،ج17،ص119
36 - وسائل،ج17،ص121
37 - وسائل،ج17،ص120
38 - وسائل،ج17،ص123
39 - بحار،ج66،ص155
40 - وسائل،ج17،ص125
41 - سفینه،ج1،ص123
42 - وسائل،ج17،ص 132
43 - بحار،ج66،ص176
44 - بحار،ج66،ص149
45 -همان
46 - وسائل،ج17،ص 107
47 - بحار،ج66،ص141
48 - همان

CopyRight © maarefquran.org
info@maarefquran.org

 نظر دهید »

تهاجم فرهنگی

03 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

تهاجم و هجوم یک ملت به ملتی دیگر به صورتهای مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی صورت می‌پذیرد، اما در بین انواع یاد شده تهاجم فرهنگی، خطرناکتر از بقیه می‌باشد چون در تهاجمات نظامی، اقتصادی و سیاسی، ملت مورد تهاجم قرار گرفته، از عملکرد دشمن و نیت‌های وی آگاهی دارد، اما در تهاجم فرهنگی به دلیل ظرافتکاری دشمن، چنین تهاجمی آشکار نبوده و ممکن است ملتی سالهای خیلی زیادی تحت چنین تهاجمی گرفته باشند ولی خودشان متوجه تهاجم نبوده و بلکه حتی مظاهر تهاجم دشمن را با عنوان مد یا روشنفکری قبول کنند تا حدئیکه کسی اگر، آگاهی پیدا کرد و خواست با آن مقابله کند با وی به عنوان ضد مد یا انسان عصر حجری برخورد می‌کنند. اما قبل از پرداختن به اصل مساله، لازم است تعریفی از فرهنگ داشته باشیم.

تعریف فرهنگ و تهاجم فرهنگی
برای فرهنگ تعریفهای زیادی گفته شده اما به طور خلاصه و خیلی ساده می‌توان گفت که فرهنگ مایه های فکری و ارزشی است که رفتارهای اختیاری و اجتماعی انسان، تحت تاثیر آنها قرار می‌گیرد و شامل شناختها و باورهای انسان، ارزشها و گرایشها و رفتارها و کردارها می‌باشد بر این اساس تهاجم فرهنگی عبارت خواهد بود از هر گونه حرکتی از دشمن که در صدد تغییر یا تحریف ارزشها و رفتار و کردارهای انسانی و ملتی می‌باشد. به عبارت دیگر تهاجم فرهنگی یعنی اینکه ملتی، بخواهد فرهنگ رایج و غالب یک ملتی را از دستش گرفته و فرهنگ خود را به آنها تحمیل کند تا ملت مورد تهاجم گرفته تحت سلطه این ملت در آمده تا از این وسیله به این ملت تسلط یافته و ضربان اقتصادی و سیاسی و نظامی آن را در دست خود بگیرند، و برای اینکار آسانترین راه کم و هزینه ترین راهها، همان تغییر فکر و خط مشی ملتی است اینکه فرهنگ شما، فرهنگ خوبی نیست اینگونه فکر کرده‌اید که به اینجا رسیده‌اید، شما متحجرید، و انواع شعارهای به ظاهر زیبا، همچنانکه یکی از ماموران سیا نیز در گزارشهایش نوشته که اتحاد جماهیر شوروی به این دلیل شکست خورد که متوجه نشد که اگر چهارچوب فکریش را عوض کند، خود به خود همه چیز اعم از نظامات سیاسی و اقتصادی نیز عوض خواهد شد. بر این اساس همیشه، قبل از تهاجمات نظامی، تهاجمات فرهنگی صورت می‌گیرد.
هدف از تهاجمات فرهنگی
تهاجم فرهنگی دو هدف در ضد هم می‌تواند داشته باشد، یعنی زمانی تهاجم فرهنگی به علیه یک ملتی به خاطر این است که آنها فرهنگ متعالی ندارند و از نظر فرهنگی و علمی و اجتماعی در انحطاط به سر می‌برند در چنینی شرایطی اگر یک فرهنگی علیه چنین فرهنگی، قیام کند، چنینی تهاجمی خوب است؛ به عنوان مثال اگر فرهنگی آمد و فرهنگ مصرف گرایانه یک ملت را که به تولید ارزش چندانی نمی‌دهند را تغییر داد و فرهنگ آنها را به فرهنگ تولیدی تبدیل کرد، چنین تهاجم فرهنگی نه تنها بد نیست بلکه واجب نیز می باشد.
اما در مقابل، تهاجم فرهنگی یک هدفی نیز دارد و آن اینکه باورهای صحیح را از مردم بگیرند و در مقابل باورهای دروغین و ارزشهای غلط را به آنها تلقین دهند، که چنین تهاجمی بد می‌باشد و باید در مقابلش ایستاد، امروزه یکی از اهداف تهاجمات فرهنگی، تامین منافع اقتصادی کشور حمله کننده می‌باشد بویژه در ملتهایی که مادیگرا بوده و چیزی غیر از مادیات را قبول ندارند، این دسته از افراد، از فرهنگ به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدفهای اقتصادی خود بهره می‌برند، چرا که برای چنین افرادی ارضای شهوات و مال اندوزی و ثروت، فقط مطرح بوده و چنین دیگری مطرح نیست و چون به این نتیجه رسیده‌اند که با اسلحه فرهنگ به دلخواه خود می‌رسند بر این اساس، از تهاجم فرهنگی استفاده می‌کنند. یعنی برای چنین افرادی مطرح نیست که کشور مورد حمله شونده آیا دارای فرهنگ صحیح است یا غلط و اصلا در فکر اصلاح آن فرهنگ نمی‌باشند بلکه به عنوان وسیله‌ای استفاده می‌کنند تا جائیکه اگر دیدند این ابزار قدیمی شده، آنرا رها کرده و دست به دامان ابزارهای دیگری می‌شوند.
اولین و آخرین قدم تهاجم فرهنگی
براساس تعریف فرهنگ که گفتیم که همان مایه‌های فکری یک ملتهای می‌باشد، اولین قدم در تهاجم فرهنگی تغییر اساس و پشتوانه فکری و ارزش یک ملت می‌باشد چون هر ملتی بر اساس نوع فکر و اندیشه‌اش، اقدام به کاری می‌کند چون اگر در ملتی روحیه صرفه جوئی هست، الگو در ملتی روحیه تولیدی است، اگر در ملتی غیرت، تعصبات صحیح، جوانمردی، احترام به بزرگان، حقوق دیگران مطرح است به این دلیل است که پشتوانه فکری آنها است بر این اساس برای اینکه برای چنین ملتی تسلط یابند باید این باورها و مایه‌های فکری عملی آنها را بگیرند به جای روحیه صرفه جوئی، رویحه چشم و هم چشمی و مد را بدهند، به جای غیرت و تعصب در ملتی روحیه بی بندوباری و فحشا را تزریق کنند و چنین تبلیغ کنند که اینها مظاهر فرهنگی است و هر کس خودش را مطابق این کارها نکند یا بر علیه آنها قدم بردارد افرادی متجر و بی عقل می‌باشند و … که اگر دشمن به چنین کاری پیروز شد، آغازگر بدبختی این ملت خواهد گردید.
نمونه تهاجم فرهنگی
پس مهمترین کار دشمن در تهاجم فرهنگی گرفتن روحیّه خود باوری و ایمان از یک ملتی می‌باشد، در این زمینه بد نیست سخن یکی از معاونان سابق سیا را از نظر بگذارانیم ایشان می‌گوید: بعد از مدتها تحقیقی به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت در انقلاب ایران تاثیر گذار بوده، ما هم چنین به این نتیجه رسیدیم که شیعیان بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی فعال و پویا هستند … به همین منظور چهل میلیون بودجه برای آن اختصاص دادیم … و تا سال 1389 مرجعیت را که سد اصلی اهداف ما می‌باشند تضعیف کرده و آنان را بدست خود شیعیان و دیگر مذاهب نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم.
جمع بندی
پس با توجه به مطالب گفته شده، از میان انواع تهاجمات؛ تهاجمات فرهنگی با نظر بر اینکه اساس رفتار و اندیشه هر ملتی را هدف قرار داده خطرناکتر بوده زیرا ملتی که از نظر فرهنگی، جیره خوار ملتی دیگر باشد صد در صد از نظر نظامی، سیاسی، اقتصادی نیز جیره خوار همان ملت خواهد شد، پس مهمترین وظیفه ما شناخت فرهنگ مذهبی ، ملی، منطقه‌مان می‌باشد تا با مظاهر تهاجم فرهنگی دشمن آشنا گردیم و به حراست از فرهنگ خودمان بپردازیم که در این صورت اگر کار از کار بگذرد و ما دیر متوجه باشیم، نوشداروی روی بعد از مرگ سهراب خواهد شده و بیش از حسرت خوردن نخواهد داشت.
برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به

 نظر دهید »

6 برکت عظیم صله رحم!

03 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

كفر و فسق سبب سقوط حق خویشاوندى نمى‌شود، بلكه صله رحم در این گونه موارد نیز امرى پسندیده است و چه بسا موجب هدایت و نجات بستگان از گمراهى شود

اسلام تحكیم پیوندهاى خویشاوندى و استحكام روابط خانوادگى را به شدّت مورد تأكید و توجّه قرار داده چنانچه خداى متعال آن را در ردیف پرستش خویش قرار داده، مى‌فرماید: وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وِ بِذِى الْقُرْبى‌ … «1» و خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریك او قرار ندهید و به پدر و مادر و خویشان نیكى كنید. در جاى دیگر مى‌فرماید: وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذى‌ تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَیْكُمْ رَقیباً «2» بترسید از آن خدایى كه به نام او از یكدیگر درخواست مى‌كنید و درباره ارحام كوتاهى نكنید، همانا خداوند مراقب شماست.

خویشانت بال و پَرِ تو هستند.
امیر مۆمنان على علیه السلام نیز به فرزندش چنین سفارش مى‌كند: أَكْرِمْ عَشیرَتَكَ، فَإِنَّهُمْ جَناحُكَ الَّذى‌ بِهِ تَطیرُ، وَ أَصْلُكَ الَّذى‌ إِلَیْهِ تَصیرُ، وَ یَدُكَ الَّتى‌ بِها تَصُولُ «3» خویشانت را گرامى بدار، زیرا آنان بال و پَرِ تو هستند كه با آنان پرواز مى‌كنى و اصل و ریشه تو مى‌باشند كه به ایشان باز مى‌گردى (از آنان كمك گرفته و به آن‌ها سرفرازى) و دست (یاور) تو هستند كه با آن‌ها (به دشمن) حمله مى‌كنى (و پیروز مى‌شوى).

حتی اگر خویشاوندانت مرتد یا كافر باشند ارتباط خود را با آن ها قطع مکن.

كفر و فسق سبب سقوط حق خویشاوندى نمى‌شود، بلكه صله رحم در این گونه موارد نیز امرى پسندیده است و چه بسا موجب هدایت و نجات بستگان از گمراهى شود. راوى مى‌گوید: به امام صادق علیه السلام عرض كردم: «كسانى با من خویشاوندى‌دارند، امّا با من هم‌عقیده نیستند، آیا براى آنان بر عهده‌ام حقّى است؟ فرمود: بلى؛ حق خویشاوندى را چیزى قطع نمى‌كند و اگر با تو هم‌عقیده باشند، براى آنان دو حق است؛ یكى حقّ خویشاوندى و دیگرى حقّ اسلام. «4»

روش‌هاى رسیدگى به خویشان‌
برخى از روش‌هاى صله رحم و حمایت از خویشاوندان عبارتند از:

1. كمك جانى: مى‌توان گفت كه بزرگ‌ترین مرتبه صله رحم، رسیدگى جانى به خویشان است و آن در جایى است كه جان یكى از بستگان انسان در خطر باشد كه در این صورت وى باید تا پاى جان بایستد و از خویشاوندان خود- در چارچوب اسلام و معیارهاى مكتبى- دفاع كند، تا ضرر را از او دفع نماید. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: مَنْ مَشى‌ إِلى‌ ذى‌ قَرابَةٍ بِنَفْسِهِ وَ مالِهِ لِیَصِلَ رَحِمَهُ أَعْطاهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَجْرَ مِأَةِ شَهیدٍ «5» هر كس با جان و مالش، صله رحم كند، خداى متعال اجر صد شهید به او مى‌دهد.

2. كمك مالى: اگر در مواردى میان بستگان انسان افراد نیازمند وجود دارد، رسیدگى مالى به ایشان لازم و از درجه اهمّیّت بالایى برخوردار است. امیر مۆمنان على علیه السلام نیز مى‌فرماید: فَمَنْ أَتاهُ اللَّهُ مالًا فَلْیَصِلْ بِهِ قَرابَتَهُ«6» كسى كه از سوى خدا ثروتى به دست آورد، باید بستگان خویش را به وسیله آن دستگیرى كند.

3. كمک فكرى: رسیدگى فكرى در جایى است كه یكى از بستگان انسان براى هدایت‌شدن نیاز به راهنمایى دارد. به عنوان مثال: یكى از اقوام انسان اهل نماز و روزه نیست، اگر رفتن نزد وى و راهنمایى او، سخن‌گفتن از فضیلت نماز و روزه و ترساندن از پیامدهاى ترك نماز و روزه در او مۆثّر مى‌شود، بر انسان لازم است كه نزدش رفته و به او كمك فكرى كند و این از مصادیق امر به معروف و نهى از منكر است. به استفتایى در این زمینه توجّه فرمایید:

«آیا انسان مى‌تواند از نظر شرعى با خویشاوندانى كه بى‌تقوا و بى‌نماز و ضدّ انقلابند از قبیل پدر، مادر، خواهر و غیره قطع رحم نماید؟ جواب: قطع رحم جایز نیست، ولى باید آن‌ها را با مراعات موازین امر به معروف و نهى از منكر كند.» «7»

4.كمک عاطفى: گاهى رفتن به منازل خویشان، سلام و احوال‌پرسى، تلفن‌زدن و نامه‌نوشتن، محبّت ایجاد مى‌كند و سبب دل‌جویى از خویشان مى‌شود. امیر مۆمنان علیه السلام فرمود: صِلُوا أَرْحامَكُمْ وَ لَوْ بِالتَّسْلیمِ «8» با بستگان خود صله رحم كنید، گرچه با سلام‌كردن (به آنان) باشد. امام صادق علیه السلام نیز مى‌فرماید:

پیوند میان برادران آن گاه كه پیش هم هستند، دیدار همدیگر است و در مسافرت نامه‌نوشتن به یكدیگر. «9» گاهى نیز شركت در غم و شادى خویشان از موارد صله رحم است؛ شركت در مراسم تشییع جنازه و مجالس ترحیم و دل‌جویى از بازماندگان آنان، و نیز شركت در مجالس جشن و سرور ایشان، رسیدگى عاطفى به آنان‌بوده، در تقویت و تحكیم رابطه خویشاوندى نقش مۆثّرى دارد.

5. ترک آزار: یكى از برترین روش‌هاى صله رحم با خویشاوندان، ترك اذّیت و آزار آنان است. بدین معنا كه پرهیز از غیبت، تهمت، زخم زبان و شماتت آنان، دخالت‌نكردن در زندگى آن‌ها به عناوین مختلف، عیب‌جویى‌نكردن از آنان و … از برترین موارد صله رحم است. امام صادق علیه السلام دراین باره فرمود: أَفْضَلُ ما تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ كَفُّ الْأَذى‌ عَنْها «10» برترین چیزى كه به آن صله رحم مى‌شود، خوددارى‌كردن از اذّیت و آزار آنان است.
صله رحم

آثار رسیدگى به خویشان‌
صله رحم آثار و فواید ارزنده‌اى براى انسان در بر دارد كه در این‌جا به برخى از آن‌ها اشاره مى‌كنیم:

1. طول عمر: یكى از مهم‌ترین آثار صله رحم، طولانى‌شدن عمر است. امام رضا علیه السلام در این باره فرمود:

یَكُونُ الرَّجُلُ یَصِلُ رَحِمَهُ فَیَكُونُ قَدْ بَقِىَ مِنْ عُمْرِهِ ثَلاثُ سِنینَ فَیُصَیِّرُهَا اللَّهُ ثَلاثینَ سَنَةً وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ «11» چه بسا مردى كه تنها سه سال از عمرش باقى مانده است، امّا خدا به خاطر صله رحم، باقى‌مانده عمرش را به سى سال مى‌رساند و خدا آنچه را مى‌خواهد، انجام مى‌دهد. شخصى به نام مَیسِر از امام باقر یا امام صادق علیهم السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: اى مَیسر! گمان مى‌كنم به خویشان خود نیكى مى‌كنى؟ گفتم: آرى فدایت شوم! من در نوجوانى در بازار كار مى‌كردم و دو درهم مزد مى‌گرفتم، یك درهم آن را به عمّه‌ام و درهم دیگر را به خاله‌ام مى‌دادم. آن‌گاه امام فرمود: به خدا سوگند تا كنون دو بار مرگت فرا رسیده، ولى به خاطر صله رحم به تأخیر افتاده است. «12»

2.فراوانى روزى: حضرت سجّاد علیه السلام فرمود: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَمُدَّ اللَّهُ فى عُمْرِهِ وَ أَنْ یَبْسُطَ لَهُ فى رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ … «13» هر كس دوست دارد، خدا عمرش را طولانى و روزى‌اش را افزایش دهد، باید صله رحم كند.

3.حسن خلق: امام صادق علیه السلام فرمود: صِلَةُ الْأَرْحامِ تُحْسِنُ الْخُلْقَ «14» رسیدگى به خویشان، اخلاق را نیكو مى‌كند.

4. پاكى اعمال و دفع بلا: امام باقر علیه السلام فرمود: صِلَةُ الْأَرْحامِ تُزَكِّى الْأَعْمالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوى‌ … «15» رسیدگى به خویشان، اعمال را پاك مى‌كند و بلا را دور مى‌سازد.

5. آسانى حساب: امام صادق علیه السلام فرمود: صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسابَ یَوْمَ الْقِیامَةِ … وَ تَقى مَصارِعَ السُّوءِ «16» رسیدگى به خویشان حساب روز قیامت را آسان كرده و از مرگ بد جلوگیرى مى‌كند.

6. آبادى شهرها: امام صادق علیه السلام فرمود: صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسْنُ الْجَوارِ یَعْمُرانِ الدِّیارَ صله رحم و خوش‌رفتارى با همسایه شهرها را آباد مى‌كند.

نفرین بر قطع کنندگان رحم
قطع رحم و ترك رسیدگى به خویشان و بستگان در اسلام سخت مورد نكوهش قرار گرفته است. خداوند تعالى كسانى را كه از خویشاوندان خود بریده، با آنان قطع رابطه مى‌كنند، در سه جاى قرآن مورد لعن و نفرین قرار داده است. «17» از جمله در آیه‌اى مى‌فرماید: فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ أُولئِكَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ «18» اگر از فرمان خدا روى‌گردان شوید، آیا جز این انتظار مى‌رود كه در زمین فساد كنید و قطع رحم نمایید؟ آن‌ها كسانى هستند كه خداوند آنان را لعنت كرده است. امام صادق علیه السلام در ضمن بیان خود به نقل از پدرش فرمود: پدرم حضرت سجّاد علیه السلام فرمود: إِیَّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإِنَّهُ وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فى‌ كِتابِ اللَّهِ فى ثَلاثِ مَواضِعَ «19» از معاشرت و دوستى با كسى كه با بستگان خود قطع رابطه كرده بپرهیز، زیرا چنین كسى را در كتاب خدا (قرآن) در سه جا مورد لعن و نفرین یافته‌ام.

بارالها بحق محمّد و آله الطاهرین عمل به آموزه های معصومین علیهم السلام را توشه راهمان قرار بده. اللهم صل علی محمد و آل محمّد و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان.

پی نوشت ها:
1.نساء (4) ، آیه 36 .
2. نساء (4) ، آیه 1 .
3.نهج البلاغه ، نامه 31 ، ص 939 .
4.بحارالانوار ، ج 74 ، ص 131 .
5. وسائل الشیعه ، ج 6 ، ص 287 .
6.نهج البلاغه ، خطبه 142 ، ص 432 .
7.استفتاآت ، ج 1 ، ص 488 .
8.اصول كافى ، ج 2 ، ص 155 .
9. همان ، ص 670 .
10.همان ، ص 151 .
11.اصول كافى ، ج 2 ، ص 150 .
12. بحارالانوار ، ج 6 ، ص 264 .
13.اصول كافى ، ج 2 ، ص 156 .
14.بحارالانوار ، ج 74 ، ص 114 .
15.اصول كافى ، ج 2 ، ص 152 .
16.بحارالانوار ، ج 71 ، ص 104 .
17. بقره (2) ، آیه 27 ، رعد (13) ، آیه 25 و محمد (47) ، آیات 22 ـ 23 .
18.محمد (47) ، آیات 22 ـ 23 .
19. سفینة البحار ، ج 1 ، ماده رحم .

darolhadith.net
tebyan.net

 نظر دهید »

رابطه اخلاق و تربیت خانوادگی در احادیث اسلامی

03 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

رابطه اخلاق و تربیت خانوادگی در احادیث اسلامی
بی شک نخستین مدرسه هر انسانی دامان مادر و آغوش پدر اوست، و در همین جا است که نخستین درسهای فضیلت یا رذیلت را می آموزد. و اگر مفهوم تربیت را اعم از «تکوینی» و «تشریعی» در نظر بگیریم نخستین مدرسه رحم مادر و صلب پدر است که آثار خود را بطور غیر مستقیم در وجود فرزند می گذارد، و زمینه ها را برای فضیلت و رذیلت آماده می سازد.

در احادیث اسلامی تعبیرات بسیار لطیف و دقیقی در این قسمت وارد شده که به بخشی از آن ذیلا اشاره می شود:

1- علی علیه السلام فرمود: «حسن الاخلاق برهان کرم الاعراق؛ اخلاق پاک و نیک، دلیل وراثتهای پسندیده انسان (از پدر و مادر) است» . (27)

به همین دلیل در خانواده های پاک و با فضیلت غالبا فرزندانی با فضیلت پرورش

[172]
می یابند و بعکس افراد شرور غالبا در خانواده های شرور و آلوده اند.

2- در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «علیکم فی طلب الحوائج بشراف النفوس و ذوی الاصول الطیبة فانها عندهم اقضی وهی لدیهم ازکی؛ در طلب حوائج به سراغ مردم شریف النفس که در خانواده های پاک و اصیل پرورش یافته اند بروید، چرا که نیازمندیها نزد آنها بهتر انجام می شود و پاکیزه تر صورت می گیرد! » (28)

3- در عهد نامه مالک اشتر در توصیه ای که علی علیه السلام به مالک درباره انتخاب افسران لایق برای ارتش اسلام می کند، چنین می خوانیم: «ثم الصق بذوی المروءات والاحساب و اهل البیوتات الصالحة والسوابق الحسنة ثم اهل النجدة و الشجاعة والسخاء و السماحة فانهم جماع من الکرم و شعب من العرف؛ سپس پیوند خود را با شخصیتهای اصیل و خانواده های صالح و خوش سابقه برقرار ساز و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و بزرگوار، چرا که آنها کانون فضیلت و مرکز نیکی هستند. » (29)

4- تاثیر پدر و یا مادر آلوده در شخصیت اخلاقی فرزندان تا آن اندازه است که در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: «ایما امراة اطاعت زوجها و هو شارب الخمر، کان لها من الخطایا بعدد نجوم السماء، و کل مولود یلد منه فهو نجس؛ هر زنی اطاعت از همسرش کند در حالی که او شراب نوشیده (و با او همبستر شود) به عدد ستارگان آسمان مرتکب گناه شده است و فرزندی که از او متولد می شود آلوده خواهد بود! » (30)

در روایات متعدد دیگری نیز از قبول خواستگاری مرد شراب خوار و بد اخلاق و آلوده نهی شده است. (31)

5- تاثیر تربیت پدر و مادر در فرزندان تا آن پایه است که در حدیث مشهور نبوی آمده است:

کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه هما اللذان یهودانه و ینصرانه؛ هر نوزادی بر فطرت پاک توحید (و اسلام) متولد می شود مگر این که پدر و مادر او را به آئین یهود و نصرانیت وارد کنند» (32)

[173]
جائی که تربیت خانوادگی، ایمان و عقیده را دگرگون سازد چگونه ممکن است در اخلاق اثر نگذارد؟

6- همین امر سبب شده است که مساله تربیت فرزندان به عنوان یکی از اساسی ترین حقوق آنها بر پدر و مادر شمرده شود؛ در حدیث نبوی صلی الله علیه و آله می خوانیم:

«حق الولد علی الوالد ان یحسن اسمه و یحسن ادبه؛ حق فرزند بر پدر این است که نام نیکی بر او بگذارد و او را بخوبی تربیت کند» (33)

روشن است نامها آثار تلقینی بسیار مؤثری در روحیه فرزندان دارد؛ نام شخصیتهای بزرگ و پیشگامان تقوا و فضیلت، انسان را به آنها نزدیک می کند، و نام سردمداران فجور و رذیلت، انسان را به سوی آنها می کشاند؛ در اسلام حتی از این مساله ظریف روانی غفلت نشده و فصل مبسوطی درباره نامهای خوب و نامهای بد در کتب حدیث آمده است. (34)

7- در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «ما نحل والد ولده افضل من ادب حسن؛ بهترین بخششی یا میراثی که پدر برای فرزندش می گذارد، همان ادب و تربیت نیک است. » (35)

8- امام سجاد علی بن الحسین علیه السلام در همین زمینه تعبیر رسائی فرموده است می فرماید: «وانک مسؤول عما ولیته به من حسن الادب و الدلالة علی ربه عزوجل و المعونة له علی طاعته؛ تو در برابر آنچه ولایتش برعهده تو گذارده شده است (از خانواده و فرزندان) مسؤول هستی نسبت به تربیت نیکوی آنها و هدایت به سوی پروردگار و اعانت او بر اطاعتش. » (36)

9- امیرمؤمنان علی علیه السلام در یکی از کلمات خود تعبیری دارد که نشان می دهد که خلق و خوی پدران میراثی است که به فرزندان می رسد؛ می فرماید: «خیر ما ورث الآباء الابناء الادب؛ بهترین چیزی که پدران برای فرزندان خود به ارث می نهند ادب و تربیت

[174]
صحیح و فضائل اخلاقی است. » (37)

10- این بحث را با سخن دیگری از علی علیه السلام در نهج البلاغه پایان می دهیم:

امام علیه السلام به هنگام شرح شخصیت و بیان موقعیت خود برای ناآگاهانی که او را با دیگران مقایسه می کردند می فرماید: «و قد علمتم موضعی من رسول الله بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة وضعنی فی حجره و انا ولید یضمنی الی صدره … یرفع لی کل یوم علما من اخلاقه و یامرنی بالاقتداء؛ شما قرابت و نزدیکی مرا با پیامبر صلی الله علیه و آله و نزلت خاصم را نزد آن حضرت بخوبی می دانید؛ کودک خردسالی بودم پیامبر مرا در دامان خود می نشاند و به سینه اش می چسباند… او هر روز برای من پرچمی از فضائل اخلاقی خود می افراشت و مرا امر می کرد که به او اقتدا کنم (و این خلق و خوی من زائیده آن تربیت است. )

جالب این که امام در لابه لای همین سخن هنگامی که از خلق و خوی پیغمبر اکرم بحث می کند، چنین می فرماید: «و لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره؛ از همان زمان که رسول خدا صلی الله علیه و آله از شیر باز گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خویش را مامور ساخت تا شب و روز وی را به راههای مکارم اخلاق و صفات نیک جهان سوق دهد. » (38)بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله خود نیز از تربیت یافتگان فرشتگان بود.

درست است که اخلاق و صفات روحی انسان اعم از خوب و بد، از درون او بر می خیزد و با اراده او شکل می گیرد ولی انکار نمی توان کرد که زمینه های متعددی برای شکل گیری اخلاق خوب و بد وجود دارد که یکی از آنها وراثت از پدر و مادر و همچنین تربیت خانوادگی است؛ و این مساله قطع نظر از تحلیلهای علمی و منطقی، شواهد عینی و تجربی فراوان دارد که قابل انکار نیست.

به همین دلیل برای ساختن فرد یا جامعه آراسته به زیورهای اخلاقی باید به مساله

[175]
وراثت خانوادگی و تربیت هائی که از نونهالان در دامن مادر و آغوش مادر می بینند توجه داشت و اهمیت این دوران در ساختار شخصیت انسانها را هرگز فراموش نکرد.

27- غررالحکم28- غررالحکم29- نهج البلاغه30- لئالی الاخبار31- وسائل الشیعه، جلد 14، صحفه 53 - 54 .32- تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 30، سوره روم.33- کنز العمال، حدیث 45192.34- به کتاب وسائل الشیعه، جلد 15، صحفه 122 تا 132 مراجعه شود.35- کنز العمال، حدیث 45411.36- بحار، جلد71، صحفه 6 (جوامع الحقوق) .37- غرر الحکم.38- نهج البلاغه، خطبه 192 (خطبه قاصعه)

 نظر دهید »

تربیت اسلامی کودکان

03 دی 1394 توسط عاطفه قنبری

پرهیز از انتقاد و سخت گیری از اصول تربیت اسلامی فرزندان
راههای تربیت اسلامی کودکان
طبق مطالعه ای كه تأثیرات دین را بر رشد و ارتقای كودكان بررسی كرده است، مشخص شده كودكانی كه والدین مذهبی دارند بهتر از دیگر كودكان رفتار می‌كنند و خود را با شرایط تطبیق می‌دهند.

در مطالعه ای که بر روی بیش از 16 هزار كودك كه بیشتر آنها در سال‌های اولیه ی تحصیل بودند خواستند ارزشیابی كنند كه كودك چه‌قدر بر خود كنترل دارد، چند وقت یك‌بار رفتار ضعیف یا نامناسب از خود نشان می‌دهد و آیا به‌خوبی به همسالانش احترام می‌گذارد و با آنها تعامل دارد یا نه؟ محققان نمرات به‌دست آمده را با اظهارات والدین مبنی بر این‌كه چند وقت یك‌بار به مكان‌های مذهبی می‌روند، آیا در مورد دین با كودكشان صحبت می‌كنند یا خیر و آیا بر سر مسائل دینی در خانه مشاجره می‌كنند یا نه، مقایسه كردند.

نتیجه این بود: كودكانی كه والدینشان به‌طور مرتب در مراكز دینی شركت داشتند (به‌خصوص وقتی هر دوی آنها بسیار مرتب به این مراكز می‌رفتند) و با كودكشان در مورد دین صحبت می‌كردند، نسبت به كودكانی كه والدینشان مذهبی نبودند، هم از طرف والدین و هم از طرف مربیان نمره ی بهتری در مورد كنترل بر خود، مهارت‌های اجتماعی و تمایل به یادگیری كسب كردند.

همچنین این پژوهش نشان داد هنگامی كه والدین غالباًً بر سر مسائل مذهبی بحث و مشاجره می‌كردند، كودكان بیشتر مشكل داشتند.

محققان در توجیه این یافته‌ها می‌گویند: آموزش‌های مذهبی و تربیت اسلامی کودکان به سه دلیل می‌تواند برای كودكان خوب باشد؛ اول این‌كه گروه‌های مذهبی از والدین حمایت اجتماعی می‌كنند و این برای رشد مهارت‌های آنان مفید است. كودكانی كه بـه این گروه‌های مذهبی آورده می‌شوند وقتــی همـان حرف‌های والدین شــان را می‌شنوند كه بزرگســـالان دیگر هـم آنها را تأیید می‌كنند، حرف‌های والدین شـان را در خانـه عمـیق‌تر درك می‌كنند.

دوم این‌كه در تربیت اسلامی کودکان انواع ارزش‌ها و هنجارهایی كه در گروه‌های مذهبی مبادله می‌شود، اغلب به فداكاری و طرفــداری از خانـواده گرایش دارند. این ارزش‌ها در شكل‌گیری ارتباط والدین با كودكان و در نتیجه رشد كودكان در واكنش به این ارتباط بسیار بسیار مهم هستند .

در آخر سازمان‌های مذهبی مهارت‌های والدین را با معانی مقدس عجین می‌كنند.

تربیت اسلامی کودکان چگونه باید انجام پذیرد؟
والدین در راستای پرورش مذهبی کودکان باید از برخی رفتارها که به ظاهر برای پرورش مذهبی، ولی در واقع مانع چنین هدفی هستند، پرهیز کنند که موارد ذیل نمونه ای از راههای تربیت اسلامی کودکان می باشد می باشد:

1- پرهیز از به کارگیری مفاهیم منفی: به منظور پرورش کودک و تربیت اسلامی کودکان باید به حلاوت ها و زیبایی های دین تأکید کرد. کودکان باید با محبت و عشقی که خداوند به همه انسان ها مخصوصاً کودکان دارد، آشنا شوند. چون تصویر اولیه ای که والدین از بالاترین موضوع مذهبی، یعنی خداوند ایجاد می کنند، در گرایش کودک به مذهب اثر شگرفی دارد. بسیاری از والدین در برابر شیطنت های کودکان، مشکلات رفتاری و حتی رفتارهای طبیعی آن ها که خارج از حوصله خودشان است، به استفاده ابزاری از مفاهیم مذهبی روی آورده و خداوند را متهم می کنند که کودکان شلوغ را عذاب می کند و تصویر یک موجود شکنجه گر را از خداوند در ذهن کودک ترسیم می کنند؛ در حالی که عذاب خداوند برای مکلف گناه کار است نه کودکان.

2- تربیت اسلامی کودکان با پرهیز از اجبار در رفتارهای مذهبی: بررسی ها نشان می دهد که بیش تر مخالفان مذهب، از دو گروه می باشند، گروه اول: کسانی که در دوران کودکی و نوجوانی از آگاهی و تربیت مذهبی مناسب برخوردار نبوده اند. گروه دوم: کسانی هستند که تربیت مذهبی آن ها در کودکی با خشونت و سخت گیری همراه بوده است و در حالی که مساله ای را نمی فهمیده اند، آن ها را وادار به عمل کردن به آن می کردند. لذا والدین متدین نباید فرزندان خود را در انجام عبادات و رفتارهای دینی تحت فشار قرار دهند. آن ها باید کلیات دین را بگویند و رفتارها را به او آموزش دهند و در امور جزئی نیز به طور نامحسوس، رفتار و اعمال فرزندان خود را کنترل کنند.

3- پرهیز از انتقاد و سخت گیری: برای دست یابی به تربیت اسلامی کودکان، نباید کودکان و نوجوانان را در معرض انتقاد و ایرادهای فراوان قرار داد و آن ها را به صورت منفی با مذهب و ارزش ها آشنا کرد. شخصیت مذهبی کودک زمانی شکل می گیرد که متناسب با خواسته ها و روحیات و کشش های درونی او رفتار شود و آن در صورتی است که انگیزه های مذهبی به همراه امید و احساس های مثبت به او منتقل شود، نه سخت گیری و انتقاد؛ چرا که انتقاد زیاد از آن ها در هر زمینه ای که باشد، آنان را به سرکشی وامی دارد و تذکر فراوان، موجب پیدایش لجاجت و مقاومت می شود.

حضرت علی (علیه السلام): الا فراط فی الملامة یشب نیران اللّجاج؛ زیاده روی در ملامت، آتش لجاجت را شعله ور می کند.

انتقاد و سخت گیری بی مورد نه تنها تربیت اسلامی کودکان را مورد خدشه قرار می دهد، بلکه موجب مشکلات روحی و روانی نیز می گردد.

4- پرهیز از استدلال های فراتر از توانایی های ذهنی کودک و نوجوان:
شیوه تبلیغ انبیا این بود که با هر فردی به اندازه درک و فهم خود او سخن می گفتند، توجه به این مساله لازم است که کودکان هنوز به دوره تفکر مذهبی شخصی نرسیده اند و ذهن آن ها قدرت کافی برای درک مسائل و ادله پیچیده را ندارد و از هر استدلالی برای اثبات خداوند و یا هر جنبه ای از دین که فراتر از توانایی های ذهنی آن ها باشد، برداشت های ساده، مطلق و غیرواقعی خواهند داشت و اغلب از معنای ظاهری جملات فراتر نخواهد رفت. وقتی هم که در درک مساله شکست بخورند این شکست را متوجه استدلال و بطلان اصل مساله می دانند.

5- جلوگیری از ادامه و تثبیت تفکر خام مذهبی برای تربیت اسلامی کودکان:
کودکان در سنین خردسالی از طریق تخیل، نمادسازی و الگوسازی به تفکر می پردازند. آن ها برای بیان احساس ترس و اضطراب خود، آن را به شکل غول و هیولا به تصویر می کشند و موجودات خوب و دوست داشتنی را به صورت فرشته و امثال آن ترسیم می کنند، به منظور نزدیک تر کردن درک و تفکر کودکان به حقایق چنین مفاهیمی، باید آن ها را به تجارب محدود کودکانه خودشان ارجاع داد؛ به عنوان مثال وقتی کودک از والدین خود درباره مکان، اندازه و شکل خداوند سوال می کند باید در پاسخ او با بیان های سلبی گفته شود: خدا مثل ما نیست که دست و پا داشته باشد، در خانه ای زندگی کند یا قابل دیدن و لمس کردن باشد.

چنین پاسخی هم به زدوده شدن مفاهیم خام موجود در ذهن کودک کمک می کند و هم سوال و کنجکاوی و میل درونی کودک به کشف حقایق دینی باقی مانده و ادامه آن به کشف درونی دین منجر خواهد شد.

منابع:
کتاب تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن(جلد اول)
پارسینه
تبیان

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یازهرای اطهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس